یادم هست که مجله دانستنیها عشق دوران راهنماییام بود. اولین مجله دایرهالمعارفی و تمام رنگی ایران که اول و پانزدهم هر ماه منتشر میشد و توی لاهیجان به سختی گیر میآمد. یک کتابفروش نبش میدان اصلی شهر بود که چند تایی از این مجله را میآورد و من بعد از کیهان بچهها چیزی پیدا کرده بودم تا عطش خواندنم را فرو بنشانم. هر دو هفته میرفتم تا وسط شهر که مجلهام را بخرم. بماند که چه جنگ و کمبود کاغذ و مشکلاتش چه بر سر مجله محبوبم آورد و قطع و رنگش را متلاشی کرد. اما همچنان محبوبم بود تا آن که دبیرستانی شدم و مشترکش و تقریباً همزمان شروع کردم به خواندن مجله دانشمند. عاشق ستونی بودم که کاظم فائقی مینوشت. مجموعهای که به من یاد میداد چطور با کمارشترین وسائل دورریختنی معجزه کنم و چیزهای عجیب و غریب بسازم. کمکم کتابهایی را پیدا کردم که گرداوریش با کاظم فائقی بود. عناوین این کتابها چیزهایی بود شبیه «چگونه سرگرم شویم»، «سرگرمی در خانه» یا «معماهای ریاضی». هر بخشش برایم مکاشفهای هیجانانگیز بود.
با خودم داشتم فکر میکردم که این کتابها چقدر روی روند فکری من تأثیر مثبتی گذاشتند و باز فکر میکردم که چرا این قدر جای چنین ستونها، سایتها و وبلاگهایی به فارسی خالی است. حتی آرزو کردم که ای کاش کاظم فائقی وبلاگی داشت با همین محتوا و سر و شکل.