همخرید؛ خرید گروهی، تخفیف گروهی

رپرتاژ آگهی

این روزها خیلی از وبلاگ‌ها درباره سایت‌های خرید یا تخفیف گروهی حرف می‌زنند. من اولین بار این موضوع رو توی وبلاگ سلمان خوندم. بعدش هم چند تایی از این سایت‌ها رو بررسی کردم. شیوه کار همه‌شون تقریباً مشابه هم هست. اما قبل از هر چیزی بذارید ببینیم جریان این خرید گروهی چیه.

فرض کنید که شما می‌خواهید یه نوشابه بخرید که قیمتش هست ۵۰۰ تومان. حالا اگه بخواهید شش تا نوشابه بخرید، ممکنه قیمت هر نوشابه ۴۸۰ تومان تموم بشه. علتش هم اینه که این طوری سرمایه فروشنده کمتر می‌خوابه، سود کمتری برمی‌داره و شما هم ارزون‌تر خرید می‌کنید. حالا اگه شما با پنج تا از دوستاتون تصمیم به خرید نوشابه بگیرید و هر کدوم هم شش تا بخرید، ممکنه قیمت خرید هر نوشابه به ۴۵۰ تومان هم برسه. خب این طوری همه خوشحال می‌شن.

به این کار می‌گن خرید گروهی که نهایتاً منجر به تخفیف گروهی می‌شه که البته چیز تازه‌ای هم نیست. برای مثال شرکت‌های بیمه برای گروهی از پزشکان که از خدماتشون استفاده کنن ۲۵٪ تخفیف در نظر می‌گیرند. حالا هم با گسترش شبکه‌های مجازی و دوست‌های اینترنتی که هر جای دنیا پراکنده هستند، می‌شه همین کار رو انجام داد. رد اولین وب‌سایت‌های خرید گروهی رو می‌شه توی کشور چین پیدا کرد. جایی که یک گروه از مردم می‌تونستن با خرید گروهی یک جنس، تخفیف خوبی بگیرند. ایده سایت‌های تخفیف گروهی مثل همخرید همینه. حالا بریم و این سایت رو بررسی کنیم.

ادامه

فصلی خواهم نبشت در باب فیض‌بوق و آداب آن

کتاب‌های زیادی درباره آداب اجتماعی نوشته شده. این که چطور می‌توان با دیگران به طرز شایسته‌ای رفتار کرد. شاید من چیز زیادی درباره اونها ندونم اما توی شبکه‌های اجتماعی بعضی از آداب‌ندانی‌ها باعث می‌شه که یک چیزهایی بره روی اعصابم و حسابی اذیتم کنه. این درد مشترک خیلی‌هاست و بعضی‌هاش جداً به یه معضل تبدیل شده. حداقل کاری که می‌تونم بکنم اینه که اونها رو این پایین فهرست کنم و طبیعتاً درخواست کنم که نکن آقا جان، نکن خانوم عزیز… القصه:
– ببین دوست گلم. می‌دونم که من هم از نظر تو خیلی گلم. اما عاجزانه درخواست می‌کنم من رو همراه صد و بیست چهار هزار دوست و آشنا روی اون سبد گل گلایل بنفش تگ نکن. تصور کن اگه بقیه رفقا بخوان من رو روی عکس‌هایی از ته‌دیگ ماکارونی دیشبشون و دیزی قهوه‌خونه نصرت خان و آنتن ماهواره خونه مامان‌بزرگ دوست‌دخترشون تگ کنن و بعدش هم همه رفقا بخوان زیرش هی کامنت بذارن، چه عصمتی از خاندان آدم به باد می‌ره.
– طبیعیه که اگه من بخوام عضو گروه «حمایت از گربه‌های بی‌خانمان مقیم مرکز» بشم، می‌رم و گروهش رو روی فیس‌بوک پیدا می‌کنم و با یک لایک ساده، عضوش می‌شم. بنابراین اگر شما مؤسس یا عضو گروه «من سر قلنبه نون بربری رو خیلی دوس دارم» در فیس‌بوک هستین یا به فکر تأسیس گروه «حامیان مداحی حاج میلاد احرامپوش در استخر آقایان»، من به عنوان کسی که هیچ علاقمندی به این مسائل ندارم، چطور باید ازتون درخواست کنم که من رو به زور عضو گروهتون نکنین؟ عصمت چیزی نیست که فقط با تگ کردن روی عکس بر باد بره. می‌دونین که خیلی چیزای ساده می‌تونه فیلان…
– مورد بالا درباره گروه رو می‌تونین به یادداشت‌های گودری و ویدئو هم تعمیم بدین. چرا که در دنیا به تعداد انسان‌ها راه برای بر باد دادن عصمت آنها وجود دارد.
– شما بازی‌های فیس‌بوکی رو دوست دارین. کلی با فارم‌ویل و مافیا حال می‌کنین. بیاین با هم رو راست باشیم. برای این که امتیازتون رو بالا ببرین باید همسایه و دوست و رفیق و همکار داشته باشین. بنابراین فهرست دوستانتون رو باز می‌کنین و فله‌ای همه‌شون رو به بازی دعوت می‌کنین. بی‌خیال… لازمه باز هم درباره عصمت حرف بزنم؟
– شما شبیه کدوم بازیگر سریال قهوه تلخ هستین؟ سنگ ماه شما چیه؟ چقدر سکسی هستین؟ چند درصد گیلانی هستین؟ واقعاً اگه عقیده دارید که این کوئیزها جواب درست رو بهتون می‌ده، اشکال نداره اما از وقتی که یه کوئیز دیدم که قرار بود مشخص کنه که شبیه کدوم یکی از مجریان بی‌بی‌سی فارسی هستم و من رو شبیه فرناز معرفی کرد، کلاً ایمان خودم رو به کوئیز فیس‌بوکی از دست دادم و مرتد شدم. پس ارسال کوئیز به عنوان پیشنهاد، همچنان حساس‌ترین نقاط عصمتم رو مورد توجه قرار می‌ده و من هم که به شدت ناموس‌پرست!
– اپلیکیشن‌های فیس‌بوکی هم برای من حکم ادویه‌جاتی رو دارن که ریخته باشین روی بشقاب خالی بدون این که هیچ غذایی برای خوردن موجود باشه. سر جدتون بی‌عصمتمون نکنین.
آقا جان این خطوط رو ده بیست خط دیگه می‌تونم ادامه بدم اما عصمتم دیگه خیلی جریحه‌دار می‌شه تا ای-‌تیکت بعدی مراقب عصمتتون باشید.

من یک طرفدار متفاوتم

Fansتئاتر «طرفداران» یا F.A.N.S محمد رحمانیان داستان جالبی دارد. این نمایشنامه داستان یک خانواده چهار نفره را بازگو می‌کند که طرفداران منچستر یونایتد هستند. فرانکی، اگنس، نانسی و سانی که جملگی اعضای یک خانواده‌اند (و حروف اول نامشان نام نماشنامه را تشکیل داده است)، داستانی را به وجود می‌آورند که بر پایه هواداریشان از باشگاهی می‌گردد که برای عضوت رسمی در جمع طرفدارانش، نیاز به آزمون ورودی دارد. موضوع هواداری شخصیت‌های داستان بر روند اجتماعی و خانوادگی‌شان تأثیری به جای می‌گذارد که شخصیت اصلی داستان در انتها تنها می‌شود. تنهایی در میان جمع همفکران.
بحث طرفداری در سینما هم تأثیر زیادی گذاشته است. جریان فیلم «آفساید» درباره دختران ایرانی طرفدار فوتبال است که به هر طریقی خود را به استادیوم می‌رسانند. فیلم «طرفدار» محصول ۱۹۹۶ به کارگردانى تونى اسکات است. این فیلم که به تازگی از تلویزیون ایران پخش شد، ماجراى دخالت جیل در زندگى شخصى بابى روبورن است که قصد دارد تیم جانس را ترک کند و به تیم سانفرانسسکو بپیوندد. طرفداری متعصبانه‌ای که در نهایت منجر به خونریزی تأسف‌باری می‌شود. فیلم‌سازانی از ۳۲ کشور حاضر در جام جهانی فوتبال گرد هم آمده‌اند تا هر کدام درباره یکی از هواداران تیم‌های حاضر در آلمان فیلمی کوتاه و مستند بسازند [+]. پروژه ساختن فیلم درباره سرنوشت هواداران تیم‌های حاضر در جام جهانی ۲۰۰۶ بخشی از یک مستند ۹۰ دقیقه‌ای است که توسط دانشجویان فیلمسازی مدرسه بین‌المللی فیلم ولز IFSW به اجرا درمی‌آید. این فیلم با نام «دنیای ما گرد است» در واقع نشان‌دهنده کنش‌ها و واکنش‌های هواداران تیم‌های شرکت‌کننده در جام جهانی فوتبال در جریان برگزاری جام در آلمان است. با بیرون رفتن هر کدام از تیم‌ها از گردونه رقابت، یکی از سوژه‌های فیلم کم می‌شود تا اینکه در پایان تنها هوادار تیم برنده جام جهانی ۲۰۰۶ باقی می‌ماند.

ادامه