«یلدا»، اپلیکیشن آشپزی برای شب یلدا

شب یلدا نزدیکه و میهمانی طولانی‌ترین شب سال به راه. اما برای چنین شبی اپلیکیشنی نوشته شده به نام یلدا که دستور غذاها و نوشیدنی‌هایی رو شامل می‌شه که ویژه این شب آماده شدن. طبیعتاً انار جز ثابتی از این خوردنی‌ها و نوشیدنی‌هاست.

نویسندگان این اپ درباره‌ش نوشتن که این اولین اپلیکیشن مناسبتی در فروشگاه اپلیکیشن اپل یعنی آیتیونز هست و برای مهمانی یلدا تهیه شده. تمام غذاهایی که توی این اپ هست، آزمایش شده است و عکس‌هاش هم اختصاصی هستند.

بذارید ببینیم توی این اپ چه طور خوراکی‌هایی پیدا می‌شه:

– یک عصرانه سبک اناری به همراه یک نوشیدنی گرم
– پیشنهاد ویژه سر آشپز برای شام
– یک دسر اناری
– دو نوشیدنی، یکی با طعم انار و دیگری هندوانه، اولی رسمی است و دومی رژیم
– بستنی فندقی

 

این نرم‌افزار طراحی زیبا، محیط گرافیکی دلپذیر و موسیقی متن داره و می‌تونید ویدئوی کوتاهی هم از اون توی یوتیوب ببینید. قیمتش هم ۱.۹۹ دلاره و در آیتونز قرار داده شده.

یلدا بازی معاون کلانتر

Deputy Astroمعاون کلانتر: دوستان اصرار دارن که من چند کلمه‌ای باهاتون صحبت کنم. آخ شست پام. آخ شست پام. حالا دیگه منو دست می‌ندازی ماسکی؟
از اون جایی که بر اساس بازی شب یلدا که مثل ویروس گلدکوئست دامنگیر وبلاگستان شده، دوستانی چون علیداد، مریم، گیتی، سروش، پرویز و چند تای دیگه اصرار دارن که من هم پنج کلمه‌ای درباره خودم و احتمالاً مواردی که از من نمی‌دونید صحبت کنم، علی‌رغم این که زیر ستاره حلبیم قلبی از طلا دارم، این کار رو می کنم. این هم پنتاگون یلدایی من:
۱- به دلایلی نامعلوم در دوره کودکی به «نیمرو» می‌گفتم «مین‌مین» و به حرف «ک» می‌گفتم «ت». مثلاً به «کتاب» می‌گفتم «تتاب». الان که نزدیک به ۳۲ سالمه هیچ گونه گرفتگی زبان ندارم اما اعتراف می‌کنم هنوز بدم نمیاد به نیمرو بگم مین‌مین چون به نظرم برازنده‌شه.
۲- برخلاف کارم که «روزنامه‌نگاری» هست، توی دانشگاه «مهندسی کامپیوتر» گرایش «نرم‌افزار» خوندم و برخلاف رشته دانشگاهیم، دیپلم «علوم تجربی» دارم و قبل از اون هم دو بار از رشته‌های «میکروبیولوژی» و «علوم آزمایشگاهی» انصراف دادم. ریاضی یک چهار واحدی رو اولین بار «صفر» شدم و معادلات دیفرانسیل سه واحدی رو «هجده و نیم» خودم هم نمی‌دونم چرا. توی دوره راهنمایی شدیداً فعالیت تئاتری می‌کردم البته نه فقط توی مدرسه بلکه اجراهای سطح شهر و در ادامه اون توی دوره دبیرستان هم توی سینمای جوان و این چیزها (اینها مربوط به دهه شصته فرزندم) و اگه قرار بود یه بار دیگه برم دانشگاه حتماً یه رشته هنری تو مایه‌های سینما یا تئاتر رو انتخاب می‌کردم. روزنامه‌نگاری من از وبلاگ‌نویسی شروع شد و وبلاگ‌نویسی من از سال ۸۱ که کافی‌نت داشتم و از زور اینترنت اجباری، وبگرد شدم.
۳- از رنگ‌های طیف آبی و سبز و گاهی هم قهوه‌ای و کرم خوشم میاد و بر خلاف لاغریِ ظاهر، چاقی باطن دارم یعنی بسیار شکمو و رستوران‌گرد هستم. رستوران مورد علاقه من پستو و غذای مورد علاقه من پاستای پیچ با سس سیر هست اما خداییش با کباب ترش و میرزاقاسمی لاهیجان خودمون هوار تا حال می‌کنم و به طرز شگفت‌انگیزناکی عاشق سفر به ولایات عجیب و غریب دنیا هستم و یکی از آرزوهام کار کردن توی یه رسانه درست و حسابی خارجیه. (هوار تا مورد در قالب یک شماره).
۴- «فاویسم» می‌دونین چیه؟ من دارمش. یک نوع حساسیت مربوط به یک جور کمبود یک جور آنزیم در خون که در صورت خوردن بعضی خوراکی‌ها شکوفا می‌شه. به همین علت خوردن باقلا (از همون‌ها که دست‌فروش‌ها توی زمستون پخته‌شو می‌فروشن) از کودکی برام ممنوعه. پفک و پیف پاف هم قراره همین بلا رو سرم بیارن اما من در کمال پررویی همه‌شون جز پیف‌پاف رو می‌خورم و تا حالا چیزیم نشده. به هر حال اگه شما طرفدار فمنیسم، مارکسیسم، پلوراریسم، کوبیسم و حتی رئالیسم جادویی هستید، من از وقتی به دنیا اومدم «ایسم‌سرخود» بودم. حالا حالاها باید بوق بزنید.
۵- کامپیوتر خونه من یه سلرون ۱۶۰۰ مربوط به ۴ سال پیش هست که مثل تراکتور برام کار می‌کنه (یعنی ازش کار می‌کشم) هنوز اون قدری پول ندارم که آپگریدش کنم. لپ تاپ و ماشین رو دوست دارم اما اون‌ها منو دوست ندارن چون ندارمشون اما دنیا هنوز برام قابل تحمله.
حالا من هم شبنم طلوعی، امید معماریان، شهرزاد، فرشید و نازلی رو به بازی دعوت می‌کنم.