کلی سوژه دارم برای نوشتن که روی دستم باد کرده. اما همچنان در حال نوشتن خزعبلاتم. شما هم مجبور به خوندنش.
آخرین چیزی که یاد گرفتم، کار با دوربین Z1 سونی بود. فعلاً یه کمی گیج میرنیم تا بر آن فائق آییم!
همچنان تنبلی باعث شده نرم دنبال خونه.
اما اینجور چیزها رو نوشتن باعث میشه فکر کنین خوش نمیگذره. نه بابا جان خوش هم میگذره. جای همتون هم خالی. امشب هم میرم کنسرت ابی و افشین. امیدوارم بارون بند بیاد. بعد از چند هفته حسابی داره بارون میباره. اتاقی که الان دارم روزهای بارونی زیاد قابل تحمل نیست. اما روزهای آفتابی جالبتره. در واقع پنجرهم رو به یه کلیسای ارتودکس یونانی به نام سنت سوفیا هست با آجرهای قرمز. از قرار معلوم بعضی روزها مراسم رقص و آواز هم توش هست. یه بار باید برم و سر و گوشی آب بدم و ببینم چه خبره.
یونان
یونانیهای خوشتیپ، ایرانیهای وحشی!
هفتهنامه چلچراغ– هیچ دقت کردهاید که ما چند بار و به چند چیز اعتراض کردیم و چند بارش را موفق شدیم تا حرف خود را به کرسی بنشانیم؟ از حق اگر نگذریم خیلی از این موارد را موفق نبودیم و مدتها است که برنامه خلیج فارس و ماجرای نشنال جئوگرافیک به خاطره تبدیل شده است. شاید تعدد اعتراضها باعث شده که کمکم نسبت به آنها بیتفاوت شویم. چند روز پیش در وبلاگ پسر فهمیده خواندم که در یکی از آخرین پژوهشها مشخص شده است که ظرفیت ما برای دلسوزی محدود است. برای مثال عکس یک بچه گرسنهی آفریقایی بیشتر از عکس دو بچه گرسنه آفریقایی دلسوزی انسانها را برمیانگیزد و شدت دلسوزی برای عکس دوتایی کمتر است. این یک تمایل روانی دردناک است.
حالا جریان یک اعتراض دیگر است که در فضای فارسی اینترنت به تدریج شکل میگیرد. حتماً یادتان است که نمایش فیلم «اسکندر» اولیور استون، محصول شرکت برادران وارنر و نشان دادن سیمای نامناسبی از ایرانیان اعتراض عدهای را برانگیخته کرد و البته تنها شکست تجاری فیلم توانست کمی از آتش خشم معترضان بکاهد. تا کمتر از دو هفته دیگر فیلم دیگری از همان شرکت فیلمسازی به اکران میرود که نمایش آنونسهای تبلیغاتیش هم تا کنون آغازگر زمزمههای اعتراض بوده است.
فیلم «۳۰۰» پس از «بیباک» و «شهر گناه» سومین اثر سینمایی است که از روی کتابهای کمیک استریپ فرانک میلر ساخته میشود با این تفاوت که فیلم ۳۰۰ درباره جنگهای ایران و یونان باستان است. میلر این کمیک را با اقتباس از فیلمی به نام The 300 Spartans یا ۳۰۰ اسپارتی که در سال ۱۹۶۲ اکران شده بود، کشید و حالا از روی این کمیک، دوباره فیلمی ساخته میشود که مانند «شهر گناه» فریم به فریم شباهت تام با نسخه کمیک خود دارد.
داستان فیلم، جنگ ایران و یونان در میدان جنگ ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اویته و خلیج مالیک) است. جایی که پادشاه اسپارتی یعنی لئونیداس ارتش ۳۰۰ نفری خود را علیه ارتش عظیم ایرانیان تجهیز کرد تا مقابل سپاه خشایارشا ایستادگی کنند اما گوژپشتی دروازههای شهر را به روی لشگر ایران باز میکند بنابر روایت هرودوت از تاریخ، این ۳۰۰ اسپارتی توانستند جلوی لشگر عظیم خشایارشا به مدت ۳ روز مقاومت کنند اما در نهایت شکست خوردند. بنا بر این روایات همین دفاع سه روزه باعث اتحاد یونانیان علیه ایرانیان و همین آغازی شد برای دموکراسی یونان و در نهایت شکست خشاریارشا در نبردهای بعدی. (چیزی شبیه شکست آلمان در نبرد استالینگراد و کسب روحیه متفقین).