گالیور

این کارتون گالیور هم برای خودش عالمی بودها. هر کدوم از شخصیت‌های این کارتون هم واسه خودشون کلی شخصیت‌های عمیق و جالبی بودن. همیشه می‌شه مشابهشون رو دور و برت ببینی. دنیا پر از آدماییه هست که مثل اون یارو فکر می‌کنن که هی می‌گفت‌ من می‌دونم ما برنده نمی‌شیم. من می‌دونم اون ما رو می‌خوره. خلاصه همش نفس بد میزد. از پادشاه لی‌لی‌پوت هم تن لش‌تر و شکمباره‌تر پیدا نمی‌شد. بازم مثه خیلی از مردم. اون آدم بده، کاپیتان لیچ رو می‌گم، اون هم که معلوم نبود چه پدرکشتگی با گالیور داشت، همش کارشکنی می‌کرد. مثه این آمریکای جنایتکار بود لامصب. اما جالب‌ترین شخصیت این کارتون از نظر من، فلرتیشیا بود. نمونه کامل یه دختر تو دل برو و طناز. من که تقریباً مطمئنم گالیور عاشق فلرتیشیا بود. اون قسمتش رو یادتونه که گالیور می‌ره یه مقدار از آبی رو می‌خوره که قد مردم لی‌لی‌پوت می‌شه؟ من همش دوست داشتم ببینم تو اون قسمت خلاصه گالیور چی کار می‌کنه. طفلک فکر کنم ذوق مرگ شده بود که هم‌قد فلرتیشیا شده. اما به نظرم اون قسمت سانسور داشت.

پحش زنده تلویزیون ایران

یه چیز جالب دارم واسه ایرونی‌هایی که خارج از کشور هستن. اون‌هایی که دلشون واسه برنامه‌های مزخرف تلویزیون ایران تنگ شده و دوست دارن اونا رو تماشا بکنن. اونم بصورت مستقیم و زنده. کافیه تشریف ببرن گردون. تو ستون سمت راستش نوشته تلویزیون ایرانی. (چی فکر کردین من به هر بهانه‌ای می‌فرستمتون گردون) به هر حال اون جا سه تا لینک هست. که یکیش کانال ۱ رو نشون میده، یکیش کانال ۳ رو و یکیشم مربوط به تلویزیون صدای آمریکاست. که این آخریه ۲۴ ساعته برنامه تصویری نداره و بیشتر رادیوست. اینو توصیه می‌کنم به کسایی که مثلاً این روزا میخوان مسابقه فوتبال و بازی‌های آسیایی ببینن. گرچه قاعدتاً شبکه جام جم برای اون ور آبی‌ها برنامه رو پخش می‌کنه. به هر حال بد نیست یه نگاهی به فیلم‌ها و سریال‌های این وری بندازین اونوری‌ها. راستی صفحه سرگرمی گردون هم افتتاح شد که البته شامل هر چی سایت ریز و درشت سرگرمی ایرانی و خارجی می‌شه. یه چیز دیگه. ما مخلص اونایی هستیم که بهمون لینک دادن. از بقیه هم خواهش می‌شه این قدر شرمنده‌م کنن که از خجالت بمیرم.
جاتون خالی دیشب از ساعت ۱۱ تا صبح ساعت ۷ با بر و بچه‌های گروه جمع‌آوری کتاب نشسته بودیم پای ویرایش نوشته‌ها و مرتب کردن اونا. ساعت ۱۰ صبح هم دوباره اومدم کافی‌نت. خلاصه الان جنازه متحرکم. در حال مرگ. حالا باز خوبه در راه کتاب بمیریم. لااقل می‌تونیم بگیم در راه اشاعه فرهنگ فوت شدیم. چقدر دلم به حال خودم سوخت.
پ.ن: سایت خبری گردون مسدود شد.

لوگوهای گوگل

خیلی وقت بود که می‌خواستم درباره لوگوهای گوگل بنویسم. این لوگوی زیر که به مناسبت چهارمین سال تولد گوگل هست، بهانه‌ای شد که امروز یه چند تا لینک درباه‌ش براتون بذارم اینجا.
توی این صفحه می‌تونین درباره طراح این لوگوها یعنی آقای Dennis Hwang همه چیز بخونین. عکس و بقیه تفصیلات این جناب. تمام لوگوهایی رو هم که گوگل به مناسبت‌های مختلف بالای سایتش تا حالا گذاشته، می‌تونین تو این آدرس ببینید. من که خیلی خوشم اومد.

اطلاعیه رسمی

بدینوسیله به اطلاع می‌رساند که سایت گردون جهت ادامه کار و پربارتر شدن، نیاز به همکاری شما عزیزان خواننده و نویسنده دارد. شما می‌توانید در این راه ما را یاری کرده و پشتیبان ما در این راه باشید. لذا خوشحالمان خواهید کرد اگر در سایت، صفحه و یا وبلاگ خود لینکی به گردون بدهید. کد مربوطه را می‌توانید از ستون سمت چپ بردارید و در مکان دلخواه قرار دهید. مقالات، اخبار، نوشته‌ها، عکس‌ها و مطالب خود را برایمان ارسال کنید تا خود نویسنده گردون باشید. از کمکتان برای پیشرفت گردون صمیمانه سپاسگزاریم.
اطلاعیه غیر رسمی‌
جون مادرتون یه حالی به این سایت ما بدید. ما که چشممون آب نمی‌خوره که مثلاً سایت گویا لینک ما رو بذاره تو صفحه‌ش. روابطمون هم با بچه‌معروفای روزنامه‌نویس همچین یه هوا بی‌رابطه ست. توصیه ما رو نمی‌کنن به این سایت‌ها. خلاصه، لُب کلام: اگه یوخده من بچه خوبیم، شما خیلی ماهین که لینک گردون رو می‌ذارین تو صفحاتتون. البته اینجانب که نورهود باشه، کاملاً درک می‌کنه که این کار یه کم سخته و شخص شخیص خودم علیرغم اینکه می‌دونیم کالیبر اونجامون زیاد بالا نیست معمولاً تنبلیمون میاد که از این کارا بکنیم. اما به هر حال به هزار و یک دلیل I NEED HITS. آی ی ی بچه‌معروفای وبلاگستان بالاغیرتاً چند تا لینک بفرستین این ور. یک در دنیا صد در آخرت. خیرشو ببینی جوون. هر جور حمایت پذیرفته می‌شود. مثلاً این دوست عزیز ما که می‌بینین لطف کرده و شده اسپانسر گردون. تبلیغ شرکتش رو داده به ما بذاریم تو سایتمون. ماهی هم شونصد تومن می‌ده به من که لینکشو بذارم هر جا که معقوله. یوخده ازش یاد بگیرین. اون قده ماهه که من خودم روزی صد بار می‌رم سایتش رو می‌بینم.
پ.ن: سایت گردون مسدود شد.

بامداد خمار

فرض می‌کنیم که یه پسری بود خیلی گوگولی بود. نه این که خوش‌قیافه بودا. نه. اما همچین یه هوا بچه خوبی بود. کلاس و لباس و تیپ و اینا هم حالیش می‌شد. طفلکی بچه م خیلی هم اجتماعی بود. با هر تیپ آدمی‌ می‌تونست بپره. نه این که پرواز کنه‌ا. می‌تونست رابطه ایجاد کنه. خدمت سرورای عزیز خودم عرض کنم که این طفل معصوم تنها یه بدی داشت. اونم این بود که خیلی پرتوقع بود توی یه مسأله. اونم انتخاب یه دوست‌دختر به معنی واقعی کلمه بود. یعنی این که می‌خواست هم دختره خوشگل باشه. هم با کلاس باشه. هم دوسش داشته باشه و هم یه چند تا چیز کوچولوی دیگه باشه. خلاصه اینک ه کارش درست باشه هوار تا. یه روز که این پسر گل داشت از خیابون رد می‌شد، فکر می‌کنین چی شد؟ دختر مورد علاقه اش رو پیدا کرد؟ نه. دختر مورد علاقه‌اش اونو پیدا کرد؟ بازم نه. به یه نتیجه رسید؟ باید بگم بازم نه. نمی‌خواد اصلاً شما نظر بدید. شمام با این نظر دادن‌هاتون. یه روز که این پسر گل داشت از خیابون رد می‌شد، اصلاً بهتون نمی‌گم تا تو خماریش بمونین.

کتاب کتاب

خب. مهلت ارسال مطالب برای کتاب به پایان رسید. بعضی از دوستان علی‌رغم قولی که داده بودن مطالبشون رو ارسال نکردن. البته خیلی‌ها هم منت گذاشتن بر ما و برای کتاب خودشون مطلب ارسال کردن. از یه عده که انتظار استقبال نداشتیم، ایمیل‌های محبت‌آمیزی دریافت کردیم که ما رو دلگرم کرد. از یه عده هم که انتظار داشتیم از این مسأله استقبال کنن و بر خلاف صحبت‌هاشون که همیشه در جهت اشاعه فرهنگ وبلاگ‌نویسی و وبلاگ‌خوانی هست ایمیل‌هایی گرفتیم که جالب بود. شاید یه روزی همه این ایمیل‌های جالب رو تو یه وبلاگ براتون بذارم تا بخونین. به هر حال این دسته از دوستان باعث شدن که ما انرژی بیشتری برای ادامه کار بگیریم. فعلاً در حال مرتب کردن و کارهای فنی مربوط به طرح جلد و قطع کتاب و برآورد هزینه هستیم.
دیشب با چند تا از بچه‌ها مهمون دفتر طراحان و وحید و مازیار عزیز بودیم. تا حدود ساعت یک شب نشستیم و حرف زدیم و بحث کردیم و خندیدیم. امروز هم اگه اتفاق خاصی نیفته می‌رم ختم ماهپیشونی. می‌دونم که خیلی از بچه ها هم میان.

ماه‌پیشونی پرید

الان خبر مرگ ماه پیشونی رو خوندم. شوکه هستم. نمی‌دونم چی باید بگم. الان باید بیشتر فکر کنم. چرا؟ کوهستان چرا؟ صفحه نظرخواهی‌ش وا نمی‌شه ۲۴۱ نظر تا حالا. خیلی سنگینه.
تنها صداست که می‌ماند
روز و ساعت مراسم ختم روز سه‌شنبه – ساعت ۲:۳۰ تا ۴ – مسجدالرضا – میدان نیلوفر – خیابان آپادانا

ماه‌پیشونی

برای ماه پیشونی که مرا Noorhood می‌پنداشت:
پرواز کن
پرواز کن به جایی که بر پیشانیت نشسته است
آنجا دوشنبه‌ای‌ست که می‌توانی برقصی
آنجا مهری‌ست که می‌توانی بویش را ببلعی
گلبرگ‌هایت را به باد بسپار و پرواز کن
سر بر شانه فرشتگان بنه
و داغی را که بر دلت مانده
با فرشته‌ها تقسیم کن
بی‌دغدغه
پرواز کن
و خوش باش که دیگر تراکمی‌ از لعنتی‌ها احاطه‌ات نخواهد کرد.