فضایی بیش میخواهم
نفسم میگیرد
در این تنگ شیشهای
آن گاه که مچالهام میکنی
و سهمناکترین بوسههای زهرآگین را
صلوات بر روحم میسازی
در گمانی
که کویر سالهای سنگوارهایم را
بازدمی بخارآلود سیراب میکند؟
یا که شاید
تفاوت سنگ با مهر را نمیدانی
فضایی بیش میخواهم
نفسم میگیرد
در این تنگ شیشهای
آن گاه که دیگر نمیخواهی
برگریزان مهرم را
و تراوش نیازمند ابریم را
و…
نمیدانی
که برایم چه دلپذیر است
فنا
ماه: مارس 2003
تعارف با تعاریف
تعریف چیزی مثل مربع چیه؟ مثلاً یکیش اینه: چهارضلعی که اضلاعش یکسان باشد و حداقل یک زاویه قائمه (۹۰ درجه داشته باشد). خب به نظر شما ما یکی از کلمات جمله قبل رو عوض کنیم چی میشه؟ مثلاً به جای چهار ضلع بگیم دو ضلع اون وقت میشه تعریف مستطیل. یا هر کلمه دیگه تاثیر متفاوتی میذاره. وایسین. منظور دارم از این حرفا. حالا یه مثال میاریم واسه زمان. مثلاً تعریف شب: خب ظاهراً شب به زمانی میگن که هوا روشن نباشه. این دقیق نبود؟ باشه تعریف سال کبیسه: سالیه که ۳۶۶ روز باشه. حالا اگه ۳۶۵ روز بشه اسمش دیگه کبیسه نیست. مناسبتها هم همین طوره. خب دیگه میرم سر اصل مطلب. چهارشنبهسوری در آداب و سنن ایرانی به جشنی گفته میشد که با مراسم خاص در آخرین شب چهارشنبه هر سال (شبی که فرداش چهارشنبه باشه) برپا میشد. حالا اگه قرار باشه که یه کلمه اینور و اونور کنیم. به نظر شما دیگه اسمش میشه چهارشنبهسوری؟ پس قاعدتاً اینم مضحک هست که دو هفته به خاطر محرم بکشیمش جلو بازم بهش بگیم چهارشنبهسوری. بهتره با تعاریف، تعارف نکنیم و اعتراف کنیم که تعریفمون رو عوض کردیم.
هیس
با چشمهای باز مردن یک جور انتقام گرفتن از زندههاست چون هر که به آن چشمها نگاه کند حداقل تا مدتی دیگر نمیتواند فراموشش کند. شاید برای همین تا بالای سر مرده میرسند پیش از هر کاری چشمهایش را میبندند…
هیس – محمدرضا کاتب
پیوندهای زمستانی
میخواستم غریبه باشی
از هر چه
که طراوت گونههایت را به یغما برد
میخواستم که یاوههایت حتی
ترانههای تنهاییم باشد
میخواستم که سردی گونههایت را
با بازی کودکانههایم
نروبم
و برای میلادت
میوهای به ارمغان بیاورم
تا شمیم شادیم را ببویی
میخواستم دستهایت را تنگ در آغوش بگیرم
اما واهمه داشتم
که انگشتانت را داغ
نشانه کند
آدمک برفی من
امشب را مرو
نزدم بمان
شمارش معکوس
۴- یکی از عادات ما اینه که ارزش رو برای اولینها قائلیم. تا حالا به تبلیغاتی که توی رسانهها پخش میشن دقت کردین؟ درصد زیادی از اونا آگهیهایی هستن که به هم شبیهن. مثلاً اولین تولیدکننده خودرو در ایران یا اولین روزنامه تمام رنگی نسل جوان. بین خودمون هم از این چیزا داشتیم. مثلاً اولین وبلاگنویس فارسیزبان و… . خب بد نیست من هم کم کم به فکرش باشم. مثلاً بهتر نیست بشم اولین تولیدکننده کلنگ پاستوریزه در قاره آسیا؟
۳- آقا ما بیخود و بیجهت مخ خودمون رو توی درس خوندن سالاد کردیم. هی بخون بخون بخون امتحان بده. بابا یارو اومده واسه باز کردن لوله فاضلاب شرکت سی هزار تومن گرفته اونم فقط به خاطر سمبه زدن با فنر توی یه لوله که نیم ساعت هم طول نکشیده. تو رو خدا نگین که اگه تو بودی حاضر بودی که نیم ساعت نه حتی پنج دقیقه با اون همه فضولات ور بری و سی هزار تومن بگیری؟ عرضم به حضورتون که پیشنهادش واسه من که خیلی وسوسهکنندهست. واسه شما نمیدونم والله.
۲- خلاصه اعضای گرامی شورای شهر تهران هم انتخاب شدن. چند تا نکته این وسط هست که مطمئنم اکثراً بهش توجه کردین. یکیش این بود که انتخاب شدهها اکثراً از جناح مخالف اصلاحطلبان هستن جز رسول خادم که خب کاندیدای مستقل بود و به خاطر شهرت ورزشی انتخاب شد. نکته دوم هم اینه که چه معنی میده این همه آدم توی انتخابات شرکت نکنن؟ حتماً معنی نمیده دیگه! به هر حال بازم عدهای رو مردم انتخاب کردن که ۴ سال برن یه جایی و با هم دعوا کنن. حالا هم که این آقا رسول هست که همشون رو ضربه فنی کنه لابد. به هر حال پیشنهاد من اینه که حتماً به فکر یه داور و یه قاضی تشک باشین.
۱- این چهار یکی از اعدادیه که من ازش خوشم میاد. اما خب اینجور شمارهگذاری برعکس هم جالبهها. به هر حال باید یه فرقی با بعضیها داشته باشم دیگه.
ابتلا
شاخه مو به انگور… مبتلا بود.
موزیک گردون
صفحه موزیک گردون آپدیت شد اساسی. با دو تا آلبوم. ۷ تا آهنگ از فرانک سیناترا و ۸ تا هم آهنگ از یکی که خودتون برین ببینید. این دومیش تو قسمت فستیواله.
از بزرگان روایت است که: هر کسی صفحه موسیقی گردون را بپسندد و به آن لینک دهد در بهشت، مکانی نیکو برایش فراهم آید در سایهسار طوبی.
توتفرنگی چیده شد
توتفرنگی بی توتفرنگی!