کلیک؛ کلاود کامپیوتینگ یا محاسبات ابری

از این به بعد برنامه کلیک روی سایت بی‌بی‌سی فارسی بایگانی می‌شه. یعنی می‌تونید هر وقت که خواستید پیداش کنید. بدیهیه که برنامه هفته جاری رو می‌تونید در طول هفته از این لینک ببینید. و البته بعد از قرار گرفتن برنامه جدید در سایت، برنامه قبلی هم در سایت و هم در یوتیوب در دسترس خواهد بود. برنامه هفته پیش رو این پایین می‌ذارم. و اگه نمی‌تونید این پایین ببینیدش، در یوتیوب ببینین.


موضوع برنامه درباره کلاود کامپیوتینگ یا محاسبات (رایانش) ابری هست. در بخش‌های دیگه برنامه هم گفت‌وگو با سلمان جریری و اخبار تکنولوژی و همین‌طور وب‌سایت‌های وب‌نورد رو داریم.

 

سوتی نخست‌وزیر بریتانیا در بحبوحه مبارزات انتخاباتی

امروز اتفاق جالبی در حوزه سیاست بریتانیا پیش اومد. مبارزات انتخاباتی سه حزب رقیب که این روزها به میانه راه خودش رسیده، امروز با سوتی گوردون براون، رهبر حزب کارگر و نخست‌وزیر فعلی بریتانیا وارد مرحله جدیدی شد.
گوردون با خانم دافی یکی از طرفداران قدیمی حزبش جلوی دوربین تلویزیون خوش و بش کرد و بعد سوار اتوموبیلش شد. در حالی که میکروفون شبکه اسکای روی یقه‌ش جا مونده بود و دوربین بی‌بی‌سی هم هنوز روشن بود. بعد گوردون سوار ماشین می‌شه و با کسی که داخل ماشین بود درباره خانوم دافی حرف می‌زنه و جملاتی می‌گه مبنی بر کله‌شق و خشک‌مغز بودن این خانوم. این موضوع به سرعت تبدیل شد به خبر فوری رسانه‌ها و گوردون براون بلافاصله به استودیوی رادیو بی‌بی‌سی ۲ رفت. جرمی واین باهاش مصاحبه رادیویی کرد و حرف‌های داخل ماشین رو براش گذاشت و نظرش رو پرسید. دوربینی که توی استودیو بود چهره بهم‌ریخته براون رو نشون می‌داد در حالی که داشت پشت سر هم از اون خانم عذرخواهی می‌کرد. خانم دافی هم گفت که دیگه حاضر نیست نخست‌وزیر رو ببینه اما چند ساعت بعد براون به خونه‌ش رفت تا ازش دلجویی کنه. البته پشت درهای بسته.
در حال حاضر این خبر همچنان تیتر یک رسانه‌های بریتانیاست و مصاحبه پشت مصاحبه هست که داره انجام می‌شه. چند دقیقه پیش یکی از نمایندگان حزب محافظه‌کار حسابی از خجالت براون در اومد.
برای من جالب‌ترین نکته نقش رسانه بود و بی‌دقتی‌ای که می‌تونه نصیب هر سیاستمدار بزرگی هم بشه. من فکر می‌کنم حزب کارگر ضربه بزرگی خورد. البته این تصور کسیه که چندان از سیاست حاکم بر این سرزمین سر در نمیاره و بوش‌وگ‌وار فکر می‌کنه سیاستمداران کلاً آدمای مهربونی هستن البته فقط موقع مبارزات انتخاباتی.
ویدئوی مربوطه رو می‌تونین از اینجا ببینین. و اخبار تکمیلی رو از این صفحه می‌تونین دنبال کنین.

اپلیکیشن‌های رایگان لونلی پلانت برای آیفون

Lonely Planet iPhone Appحالا که آتشفشان ایسلندی تعداد زیادی مسافر رو توی فرودگاه‌های دنیا خاکسترنشین کرده و ملت نتونستن به کشورهای خودشون برگردن، بعضی‌ها توصیه می‌کنن تا ملت بخت‌برگشته از فرصت استفاده کنن و این نکبت رو تبدیل فرصت کنن. چطور؟
خیلی از شما که به سفر علاقمندین، لونلی پلانت رو می‌شناسین. منتشرکننده بزرگ‌ترین راهنمای سفر در دنیا. به همین مناسبت این بنگاه انتشاراتی، به مدت سه روز یعنی تا پایان ۲۳ آوریل یعنی ۳ اردیبهشت، اپلیکیشن‌های آیفون لونلی پلانت رو برای ۱۲ شهر اروپایی به رایگان برای دانلود قرار داده. علاقمندان در راه مانده یا به قول معروف ابن سبیل و فرصت‌طلب‌هایی چون من بشتابید و مجانی دریافتشون کنین. سر راهتون یه کم هم به جان من دعا کنین که خوشحال بشم. خب؟
برای دانلود این اپلیکیشن‌ها روی شهرهای زیر کلیک کنید:
آمستردام، بارسلون، برلین، بوداپست، کپنهاگ، استانبول، لندن، مسکو، مونیخ، پاریس، رم، استکهلم

فهرست شناسه‌های مهم مقیم فرندفید فارسی

من فرندفید رو دوست دارم. سایت جالبیه. می‌شه به راحتی همه فعالیت‌های یک فرد، شرکت، نهاد، رسانه و سازمان رو دنبال کرد، بدون این که چیزیش رو از دست بدی. با خودم فکر کردم که شاید بد نباشه اگه مجموعه‌ای از اکانت‌های سازمان‌ها و ارگان‌ها و رسانه‌های فارسی رو اینجا جمع‌آوری کنم. شاید دوست داشته باشید دنبالشون کنید. البته بعضی از این اکانت‌ها رسمی نیستند. اما با سازمان یا نهاد مورد نظر در ارتباط هستند. اگه موارد دیگه‌ای رو می‌شناسید، خوشحال می‌شم بهم خبر بدید تا به فهرست اضافه کنم. ضمن این که اگه در مواردی که نام بردم، مطمئن هستید که شناسه مورد نظر رسمی نیست، لطفاً کامنت بگذارید. تا زمانی که سوءاستفاده‌ای از شناسه مورد نظر ندیده باشم، توی فهرست قرارش می‌دم. ممکنه نظراتی رو که به نظرم شامل شناسه‌های چندان معروفی نباشن یا تجاری باشن، از بخش نظرات پاک کنم. پیشاپیش معذرت می‌خوام.

خبرگزاری مهر وزارت امور خارجۀ آمریکا برنامه کلیک تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی بی‌بی‌سی فارسی رجا نیوز
الف رادیو فردا رادیو زمانه خبرگزاری فارس روزنامه کیهان
مردمک صدای آمریکا

۴۵۰۰۶۰۰۶ یا گوگوش

سال ۱۳۷۳ بود که رفتم دانشگاه و درسم رو توی رشته نرم‌افزار شروع کردم. البته قبلش یکی دو بار دیگه توی دانشگاه نام‌نویسی کرده بودم و هر دو بارش رو انصراف داده بودم. میکروبیولوژی و علوم آزمایشگاهی که البته با توجه به این که دیپلمم علوم تجربی بود طبیعی به نظر می‌رسید. اما هر دو بار بعد از چند هفته احساس کردم این رشته‌ای نیست که می‌خواستم درباره‌شون بیشتر بدونم. درباره کامپیوتر هم هیچ اطلاعی نداشتم. در واقع تا وقتی که دانشگاه نرفتم، به کامپیوتر دست هم نزده بودم. بیشترین تجربه من تا پیش از اون از دنیای دیجیتال بازی با آتاری بود. در واقع نزدیک‌ترین فاصله من با کامپیوتر تا اون موقع، زیارتش توی بانک‌ها بود. یکی دو سالی می‌شد که سر و کله‌شون پیدا شده بود. تا قبل از اون هم همه محاسبات توی بانک روی کاغذ و فرم‌های عریض و طویلش بود. به خاطر اون که پدرم توی بانک کار می‌کرد، با این جور کاغذها به اندازه کافی آشنا بودم. البته تأیید می‌کنین که آشنایی با فرم‌های خلاصه بانکی به هیچ وجه نمی‌تونست باعث آشنایی با کامپیوتر بشه.
وارد جزئیات نمره‌های افتضاحم در یکی دو ترم اول نمی‌شم. تصور کنین آدمی رو که با دیپلم تجربی وارد رشته‌ای توی دانشگاه شده که یکی از دروس پایه‌ش ریاضیات منطقی هست. ما هم که از این نوع ریاضیات فقط یک سال ریاضیات جدید در سال اول دبیرستان خونده بودیم. کلمه گراف رو یک‌بار هم توی عمرم نشنیده بودم چه برسه به شبکه و منتجات بعدش. این بود که افتان و خیزان دروس پایه رو یکی در میون پاس کردم و وارد حوزه دروس تخصصی شدم.
گرفتن نمره‌های متوسط در دروس برنامه‌نویسی باعث نشد که من از رو برم و سال دوم دانشگاه تدریس برنامه‌نویسی رو شروع نکنم. کاری که باعث شد بعدها هم برنامه نویسیم خوب بشه و هم کلی شاگرد داشته باشم!
به هر حال اول از توی سایت دانشگاه با کامپیوتر سلام و علیک می‌کردم و یک سال بعد یعنی سال ۷۴ اولین کامپیوتر خودم رو خریدم. با یک عدد پردازشگر ۴۸۶DX4 با ۸ مگ رم و یک گیگابایت هارد. برای اولین بار بود که حجم گیگ رو از نزدیک می‌دیدیم و دوستان از این مقدار حجم زیاد در کف بودن. همه چیز تحت MS DOS بود و ویندوز ۳٫۱ تازه اومده بود و سیستم‌عامل محسوب نمی‌شد. یک جور رابط گرافیکی بود برای خودش که بازی مین‌روبش دلم را برده بود. سی‌دی درایو دو سرعته توی بازار آمده بود که البته روی کامپیوتر من نبود و فقط یک درایو فلاپی داشتم. همه اینها رو ۷۲۱ هزار تومن خریده بودم که برای اون موقع خیلی زیاد بود.
توی شهرستان بودیم و کلاً هیچ‌کس از سخت‌افزار چیزی نمی‌دونست. تنها آموزشگاه شهر هم جایی بود که داس و ویرایشگر PE2 و این چیزها درس می‌داد که البته خودم هم یکی از مدرسانش بودم. آشنایی من با سخت‌افزار این بود که کیس کامپیوترم رو باز کنم و سعی کنم سر در بیارم که چی به چیه. البته این کامپیوتر رو به خاطر کنجکاوی بیش از حد از بین بردم. در واقع سعی کرده بودم که CPU رو برعکس جا بزنم تا ببینم چی می‌شه. البته این روش آزمون و خطا باعث شد تا یه دود آبی‌رنگ خوشرنگ از پردازنده مورد نظر بلند بشه و من تا یکی دو سال بعد کامپیوتر نداشته باشم.
حالا ۱۵ سال بعد این‌قدر پیشرفت کامپیوتر سریع بوده که آدم به گردش هم نمی‌رسه. حالا چی شد یاد این موضوع افتادم؟ همه‌ش به یه توییت مربوط می‌شه. یکی از بچه‌ها نوشته بود که: «شما یادتون نیست بزرگ‌ترین تفریح دیجیتال ما این بود که یه عدد تو ماشین‌حساب می‌زدیم، برعکسش می‌کردی، می‌شد گوگوش».

googoosh

یا محول الپیج المشترک الگرامی

الحمد لله رب العاملین که نزدیک به دو ساله که توی سایت‌ها که می‌چرخم، به در بسته نمی‌خورم. تا حالا نشده که سایتی رو ببینم که جلوش رو گرفته باشن. این موضوع علاوه بر لذت شخصی که از اینترنت می‌برم، یه جور عذاب وجدان هم برام به همراه داره. آدمی رو تصور کنین که داره غذا می‌خوره و یکی دیگه رو می‌بینه که داره نگاهش می‌کنه. این جور وقت‌ها لقمه به سختی از گلوم پایین می‌ره.
خلاصه به نظر میاد که کمیته فیلترینگ تصمیم گرفته تا تغییری رو در صفحه مشهور «مشترک گرامی بلاه بلاه بلاه» به وجود بیاره (ببینم معادل بلاه بلاه در فارسی باید یه چیزی باشه در مایه‌های فیلان و پیسار نه؟)
در طراحی جدید صفحه مشترک گرامی، از قرار یک سری سایت پیشنهادی هم گذاشته شده. اما خب این که چطوری این سایت‌ها رو انتخاب کردن، واسه خودش یه سؤال بزرگه. اما نکته بعدی اینه که این وب‌سایت‌ها رو از سایتی به نام مفید لینکز میارن توی صفحه مشترک گرامی. حالا سایت مورد نظر مال مخابراته؟ نه مالکیت این سایت به نام یک شخص ثبت شده. در واقع طبق اطلاعاتی که در سایت نیک دات آی آر موجوده، آقای مجید صاقیان مالک سایت مفید لینکز هستن. سؤال دوم برای من اینه که شرکت مخابرات ایران، بر اساس چه قانونی حق داره ترافیک سایت‌های فیلترشده رو به سمت یک سایت شخصی هدایت کنه؟ دیگه کم مونده که مخابرات عزیز برای این صفحه دلچسب و پربازدیدکننده، یه سری آگهی تبلیغاتی هم بگیره. خداییش نامردیه اگه به این ایده عمل کنین و به من پورسانت ندید. این هم پروپوزال. البته اجازه بدین که اعتراف کنم این پیشنهاد، ابتکار خودم نیست. دقیقاً سه سال و نیم پیش شرکت سپنتا، همچین ابتکاری رو برای صفحات مشترک گرامی، به کار گرفته بود که حکایتش رو همون موقع اینجا نوشتم.
اما نکته دردناک برای من خوندن مطلب «سال نو و صفحه فیلترینگ نو» از سایت خوب آی‌کلاب بود که بد نیست شما هم بخونین.

ادامه