یه چیزی تو مایه‌های فرنچ مانیکور!

خب جریانش اینه که با یکی دو تا از بچه‌های کلاس زبانمون یه وبلاگ فرانسوی راه انداختیم. از این لوس‌بازی‌ها! خلاصه اینکه هنوز ترم دومیم. نتیجه‌ش هم اینه که کلی غلط پلوط می‌نویسیم. اساتید محترم ببخشایید. البته هر هفته نوشته‌هامون رو به معلممون نشون می‌دیم تا اشکالاتش رو بگیره و بعدا تصحیحش کنیم. اصولا نوشتن به یه زبون دیگه خیلی سخته. آدم جونش بالا میاد تا منظورش رو بفهمونه. مخصوصا اگه بخوای چهار کلام حرف جدی بنویسی نه این که فقط اسم و مشخصات و حرفای معمولی بلغور کنی.
الغرض… اسمش رو فعلا گذاشتیم Le Quartier Iranien. مثلا یعنی محله ایرانی. البته اسمش موقتیه. شما اسم بهتری سراغ ندارین؟ پیشنهاد بدین سیل ووپ له!

طعم نان خارجی

رفتم وبلاگ طعم نان خارجی رو بخونم دیدم اثری ازش نیست انگاری از اول وجود نداشته. گفتم شاید آدرسش رو اشتباه تایپ می‌کنم. توی گوگل که گشتم حتی Cache نشده بود! جستجو رسید به چند تا وبلاگ که توشون نوشته بودن که باران که وبلاگ طعم نان خارجی رو می‌نوشت به خاطر تصادف در کانادا فوت شده! البته هیچ دلیل مستندی پیدا نکردم اما هم وبلاگش کلا پاک شده هم از توی اورکات حذف شده. به هر حال خبر نگران‌کننده‌ای هست. اگه کسی اطلاع بیشتری داره یه کامنتی چیزی بذاره.

ثلث دوم

کلاس عربی… دوم راهنمایی… خانم مکی… ما سر کلاسیم. مریم میز اول است. با دو نفر دیگر که می‌گوییم نوچه‌های مریمند. نیمکت ها سه نفره است. من، سارا و دوستم -که این روزها حالش خوب نیست- ردیف یکی مانده به آخریم. روزهای محرم است و عشق و عاشقی و قصه‌ها از دعوای پسرهای محل سر بلند کردن علم.
چند ماهی است که بزرگتر شده‌ایم. ۱۲سال و نیمه‌ایم. دوست داریم بدانیم که بقیه هم بالغ شده‌اند یا نه و دوست داریم به دروغ بالغ‌شدن خودمان را انکار کنیم. حتی پیش مادربزرگ حتی پیش مردودی‌ها که اطلاعات وحشتناکی دارند از همه چیز و حتی روی دیوارهای توالت نقاشی‌های بد کشیده‌اند…
ادامه مطلب زیبای بابونه رو از اینجا بخونین.

مثه مردن می مونه…

آیدا خلاصه نوشت. به قول خودش یه طومار نوشت. نوشت که دیگه نمی‌نویسه و نوشت که خداحافظی می‌کنه. این همه نوشت اما ننوشت که چرا. به زبون رمزی خودش نوشت که دیگه نمی‌نویسه. دوست ندارم که بپرسم چرا. دوست دارم به خواسته‌ش احترام بذارم و نپرسم.
آیدای عزیز. می‌دونم که نمی‌خوای بنویسی. اما می‌دونم که باز هم می‌خونی. اصلا انگار ناف تو رو با خوندن بریدن! اینجا رو هم می‌خونی. این رو می‌دونم. متاسفانه دلم برای خودت و نوشته‌هات تنگ می‌شه. هر چی باشه تو سردسته باند عقب‌ماندگان ذهنی بودی! این رو هم می‌ذارم به حساب عقب‌موندگیت. هر جا هستی و با هر کی هستی شاد باشی!

لینک و لونک

۱- خب خسته نباشن همه اونهایی که این روزها و شب‌ها رو به زلزله‌زده‌ها کمک کردن و می‌کنن. الان به نظر من هم وقتشه که کم‌کم بریم ملاقات اونهایی که تو بیمارستان هستن. اگه بشه یه برنامه‌ریزی دسته‌جمعی کرد برای این کار خوب می‌شه.
۲- سال نوی میلادی مبارک! این فاجعه بم این قدر همه رو اذیت کرد که دیگه دل و دماغی نمی‌مونه واسه تبریک گفتن. به هر حال آرزوی موفقیت و از این جور قضایا واسه مسیحی‌های عزیز و اونهایی که الان خارج از کشورن و تعطیلاتشونه.
۳- یکی از این مسائل اساسی که دوست داشتم هفته گذشته درباره‌ش بنویسم این جریان ممنوعیت حجاب بود توی فرانسه. من هر جور فکر کردم، به نظرم رسید که خیلی خنده‌داره که یه کشور که مثلاً دموکراسی یکی از اقلام صادراتیشه، بخواد همچین قانونی تصویب بکنه. بعدش یه خورده بیشتر فکر کردم و دیدم که خیلی خنده‌دارتره که یه کشور مثل ایران که حجاب رو اجباری کرده، بخواد به خاطر نقض حقوق بشر به تصویب همچین قانونی تو فرانسه اعتراض کنه و تظاهرات و تحصن و میتینگ راه بندازه. بارالها به تمامی دولتمردان دنیا عقل وافر عطا بفرما!
۴-مرحله اول مسابقه وبلاگ‌ها (یا هر چی که اسمشو بذاریم)، با خوبی و خوشی (؟) به پایان رسید. وبلاگ سرگردون هم توی سه بخش جزو پنج وبلاگ منتخب شد. البته به یاری دوستان. بگذریم از تقلب‌هایی که ما دیدیم و باعث شد پنجشنبه قبل تا ساعت هشت و نیم شب توی دبیرخونه مسابقه سرکنیم و عاقبت ساعت ده و نیم شب به عروسی این دوست عزیزمون (که اتفاقا رانندگیش بسیار عالیه!) برسیم. اون هم بدون کت و شلوار (چون هیچ خشکشویی ساعت نه و نیم شب باز نیست که کت و شلوارتو بده). به هر حال رأی به سرگردون در مرحله نهایی این مسابقه دستتون رو می‌بوسه. اجرتون با بلاگر.
۵- بهترین لینک، بلاگیست که از حادثه عشق تر است! اینها رو بخونین. ماراساد، مارمالاد، بابونه و دست آخر لینکدونی سرگردون که به نظر خودم خیلی باحاله…

مسابقه وبلاگ‌های فارسی، خوب یا بد؟

بذارین اول موضع خودم را مشخص کنم. پارسال وقتی دور اول این مسابقه برگزار شد من جزو مخالفین تند و تیز اون بودم چون اولاً معتقد بودم نمی‌تونه و نتونسته وبلاگ‌های برتر یا پرطرفدارتر را مشخص کنه و وبلاگ‌ها محیطی شخصی و مجازی هستند که انتخاب بین اونها صحیح نیست، ثانیاً فکر می‌کردم توش تقلب شده، ثالثاً با توجه به این که چند ده هزار وبلاگ داریم، برنده شدن یک وبلاگ با سی چهل رأی را مسخره می‌دونستم. ولی الان فکر می‌کنم پارسال بعضی جاها را تند رفته بودم.
این که وبلاگ‌هایی که استحقاقش را داشتند برنده نشدند یا رأی‌ها کم بود مشکل مسابقه نیست، مشکل ما بود! یعنی این دیگه تقصیر رأی‌دهندگانه که درست انتخاب نکردند یا با رأی ندادن باعث شدند وبلاگ‌های مهجور و کم بیننده با بیست سی رأی برنده بشن. اگه من و امثال من به وبلاگ‌هایی که فکر می‌کردیم بهترن، رأی می‌دادیم و قهر نمی‌کردیم مطمئناً وبلاگ‌های بیست سی رأیی برنده نمی‌شدن! اما این که مسابقه نمی‌تونه واقعاً وبلاگ‌های برتر را مشخص کنه درسته چون اصولاً هیچ مسابقه و انتخاباتی ایده‌آل نیست! شاید این مقایسه دقیقی نباشه ولی همه جای دنیا هم لزوماً بهترین فرد مملکت به عنوان رئیس‌جمهور یا نماینده مجلس انتخاب نمی‌شه. این نفس دموکراسی و رجوع به رأی مردمه. به هر حال الان معتقدم به عنوان نوعی تمرین حرکت‌های دموکراتیک این مسابقه می‌تونه گزینه مناسبی باشه. به اضافه این که می‌تونه به مرور زمان باعث بشه وبلاگ‌نویسها خودشون را بیشتر جدی بگیرند و جامعه هم تصویر درست‌تری از اونها پیدا کنه. در مورد شخصی بودن وبلاگ‌ها هم معتقدم این تصور یه اشتباه بزرگه.

ادامه

تبلیغات انتخاباتی

فقط ۲ روز مونده به پایان مرحله اول مسابقات وبلاگی. نشستیم با خودمون فکر کردیم که بابا جان چه اشکالی داره که برای برنده شدن، تبلیغ کنیم؟ حقیقتش تا حالا رومون نمی‌شد. دیدیم که بهتره یک حکم اجتهادی در این زمینه صادر فرموده و خوانندگان را در عمل انجام شده قرار بدیم. این است حکم اجتهاد در زمینه انتخابات:
رأی دادن به وبلاگ سرگردون در بخش فناوری اطلاعات در حکم جنگ در راه خدا‌ست.
رأی الی بیبلاج سرجردون، فی قسمت الفناوری الاطلاعات یساوی جهاد فی سبیل‌لله.
پس برای این که یه حالی بدین به این زحمتکشان در راه ملت، سرگردون یادتون نره X.
در ضمن خالی‌بندی‌های انتخاباتی من به این شرح است:
اگه انتخاب بشم:
۱- به همتون لینک میدم.
۲- به همتون یک هوست مجانی با ۱ گیگا بایت فضا و ۱ ترابایت پهنای باند در ماه میدم.
۳- کاری می‌کنم تهران پایتخت وبلاگ‌های جهان بشه.
۴- کاری می‌کنم که کنفرانس ژنو تو تهران برگزار بشه.
۵- مقر سازمان ملل رو از نیویورک به لاهیجان منتقل می کنم.
۶- کاری می کنم که وزارت پست، تلگراف و تلفن تغییر نام بده به وزارت تلفن، تلگراف و پست.
۷- کاری می‌کنم کارستان.
۸- همتون رو از راه دور و نزدیک می‌بوسم.
۹- این وبلاگ رو برای آسایش خلق‌الله تعطیل می‌کنم. (این آخری واقعا وسوسه کننده‌ست مگه نه؟)

غرغر به شیوه نجبا

این مصاحبه‌ای که خبرگزاری ایسنا با من انجام داده رو وقتی که دیدیم کمی تا قسمتی شاخ درآوردم. تقریباً تمامی جملاتی که از من نقل شده، دچار سکته‌های غیرملیح نگارشی هستن! نمی‌دونم چرا به جملاتی که گفتم دقت نکردن!
مثلاً به این جمله توجه کنین: «در حال حاضر پس از ۲ سال که از عمر وبلاگ‌نویس‌های فارسی می‌گذرد، تقریباً وبلاگ‌ها به سمت تخصصی شدن پیش می‌روند و از روزنوشت‌ها جدا می‌شوند». در صورتی که منظور این بوده که در حال حاضر ۲ سال از عمر وبلاگ‌نویسی فارسی می‌گذرد.
یا این یکی: «وبلاگ‌های تخصصی برای انتشار تخصصی افراد در حال گسترش هستند.» که درستش انتشار تخصص افراده!
فکر کنم ملت با خوندن این مصاحبه به این نتیجه برسن که اون کلمه مهندس، کلمه کاملاً بی‌خود بوده! (بابا مهندس!)

چند تا چیز

۱- یک بار درباره وبلاگ‌هایی از نوع دولتی نوشته بودم و توی اون نوشته اشاره کرده بودم که وبلاگی رو از یکی از دولتمردای ایرونی پیدا کردم که فعلا در حال طراحیه. خب منظورم وبلاگ وب‌نوشت بود که آقای ابطحی توش می‌نویسه. آقای ابطحی نوشته که مدت‌هاست وبلاگ می‌خونه. به نظر من این می‌تونه خیلی خبر جالبی باشه. به هر حال دولتمردای ما اگه به این کار رو بیارن، قطعاً می‌تونن اخبار صحیح‌تری از افکار و عقاید ایرانی‌های داخل و خارج به دست بیارن. نوشتن درباره این وبلاگ در حال حاضر شاید کار درستی نباشه و بهتره که کمی صبر کنیم تا ببینیم که محتوای اون به چه سمتی می‌ره. اما این وبلاگ اگه یه نظرسنجی هفتگی داشته باشه، مسلماً می‌تونه مثمر به ثمرتر باشه برای آقای ابطحی. نظرسنجی‌هایی با عناوین «آیا شما در انتخابات شرکت می‌کنید»، «آیا با فیلترینگ در اینترنت موافقید» و… هم می‌تونه دریافت خوبی از نظرات مردم به ایشون بده و هم به علت اینکه وبلاگ آقای ابطحی قطعاً خوانندگان زیادی از بین همکاران و دولتمردای دیگه خواهد کرد، می‌تونه به نوعی تریبون نظران مردم باشه برای اعلام به این جنابان. راستی چرا این وبلاگ لینک ثابت به هر مطلب نداره؟
۲- از فردا (جمعه)، اولین جشنواره وب، وپ و نشریات الکترونیک در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی برگزار می‌شه. بلاگرهای ایرونی هم اونجا یک غرفه دارن. برای هماهنگی بیشتر درباره حضور در این غرفه، سه‌شنبه جلسه‌ای داشتیم با دوستان در کافه بلاگ که جزئیات بیشتر اون رو می‌تونین اینجا بخونین. از همه وبلاگ‌نویسایی که می‌تونن بیان، دعوت می‌کنیم که تشریف بیارن. تو این غرفه قراره که از دوستانی که مجلات الکترونیک می‌نویسن، دعوت شده برای پرسش و پاسخ. ضمن اینکه ارائه‌های مختلف و متنوعی هم درباره وبلاگ بصورت مقاله صورت می‌گیره.
۳- روز یکشنبه یک جلسه گفتگو داشتیم با دکتر یونس شکرخواه. جلسه خیلی جالبی بود که توش از همه چیز مخصوصا وبلاگ‌ها صحبت به میون اومد. جزئیات این گفتگو، به زودی منتشر می‌شه. درباره این جلسه هم یه چیزایی اینجا نوشته شده که اگه بخونین بد نیست. اگه هم نخونین خیلی بده، حتی از پیتزا هم بدتره.

چیزه

۱- خبرگزاری فارس: براساس برآورد دفتر اقتصاد کلان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی خطر فقر نسبی خانوار شهری در سال ۸۱ به قیمت‌های جاری حدود ۱۵۰ هزار تومان و خانوار روستایی ۸۱ هزار تومان پیش بینی شده است. به نظر می‌رسه که درصد زیادی از مردم، بالاخص قشر تحصیل کرده ما دور و بر این خط در حال گشت و گذارن. اکیداً بهشون توصیه می‌کنم که دور و بر این خط کشی‌ها نرن و بنابر قوانین از پیش تعیین شده راهنمایی رانندگی در بین خطوط حرکت کنن وگرنه جریمه می‌شن.
۲- برای دومین سالگرد وبلاگ‌های فارسی، ویژه‌نامه‌ای به همت ماهنامه دنیای کامپیوتر و ارتباطات در حال تهیه هست. از دوستایی که می‌تونین در زمینه‌های گفته شده قلم بزنن، دعوت می‌شه که این اطلاعیه رو بخونن.
۳- راستی یه پست جالب هست اینجا از وبلاگ دیب‌دمینی، درباره راه‌های ترویج سادیسم. ۳۶ راه حالگیری رو اگه نخونین یه ریزه از عمرتون رو حتم بدونین که بر فناست.
۴- این رو هم ببینین. نگین خوشگل نشده که شاکی می‌شم. کار خودمونه.
۵- و اما شاهکار حسن سربخشیان تو این عکس رو اگه تو این شماره نیارم، خفه می‌شم. عکسی بسیار دیدنی از رئیس‌جمهور!

چگونه وبلاگمان را برای خوانندگان مفیدتر کنیم؟

ممکن است که شما برای مهارت بیشتر در نویسندگی وبلاگ می‌نویسید یا این که قصدتان این است که اطلاعاتی را برای چند نفر محدود از دوستانتان انتقال دهید. در نتیجه می‌توان گفت که شما در کار انتشارات هستید. خوانندگانی دارید که از شما توقع انتشار مطالبی مفید را دارند و دقیقاً همان انتظاری را از شما دارند که از یک بنگاه حرفه‌ای انتشارات.
علوم اطلاعات دو راه را برای نوشته‌ها مشخص می‌نماید که می‌توانند برای خود خوانندگان را حفظ کنند: اول مطالبی که اطلاع‌رسانی می‌کنند و دیگر مطالبی که سرگرم‌کننده هستند. بیشتر روزنامه‌ها و مجلات مطالبی دارند که هر دو دسته فوق را پوشش می‌دهند. اگر کسی مطلبی را با عنوان «چگونه از جهان محافظت کنیم» از من بخواند، تصدیق خواهد کرد که من تخصصی در نوشتن مطالب سرگرم‌کننده ندارم. من آموزش درباره این که «چگونه یک وبلاگ سرگرم‌کننده بنویسیم» را کنار می گذارم و به دسته وبلاگهایی می‌پردازم که اطلاع‌رسانی می‌کنند. (معهذا شک ندارم که مطالب سرگرم‌کننده یک جزء مهم از ستون‌های جراید و وبلاگ‌ها هستند که جایگاه خود را دارند.)

ادامه

انجمن وبلاگ‌نویسان ایران مفید یا مضر؟

انجمن وبلاگ‌نویسان ایران به نظر من نادرست‌ترین عنوانیه که می‌شه واسه همچین تشکلی انتخاب کرد. درباره این که بخواهیم به وبلاگ‌‌ها سازمان بدیم‏، فی‌النفسه شاید عمل خوبی باشه اما این که یک عده جمع بشن و بخوان خودشون رو نماینده تمام وبلاگ‌نویسان ایرانی بدونن -حتی اگه این مسأله به رأی گذاشته بشه- هیچ گاه عملی نیست. ممکنه که دوستان این جمع بگن که ما فراخوان دادیم برای عضویت و همه می‌تونستن عضو بشن و حق رأی داشته باشن. اما مسأله‌ای که شاید این دوستان بهش توجهی نکردن، مفهوم وبلاگه. من خودم به عنوان یک وبلاگ‌نویس کاملاً به پتانسیل موجود در وبلاگ‌‌ها معتقدم وفکر می‌کنم که باید ازش استفاده بشه تا هرز نره. کسایی هم که از نزدیک با من برخورد دارن می‌دونن که اکثریت دوستان حال حاضر من رو همین دوستان وبلاگی تشکیل می‌دن. دوستام، کارم و بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی من تحت تأثیر وبلاگه و اصلا هم از این موضوع ناراحت نیستم که هیچ، خوشحال و راضی هم هستم. اما به صرف اینکه فعالیت‌های وبلاگ‌نویس‌ها بخواد متمرکز بشه در چنین تشکلی، کاریه از دیدگاه من اشتباه. برای این که بطور کلی ایجاد این انجمن و یا هر تشکل دیگه‌ای از این دست، هیچوقت نماینده حقیقی و صدای تمام وبلاگ‌نویسان ایرانی نخواهد بود. این دوستان بهتر بود نام انجمن خودشون رو کمی محدودتر می‌کردن و چنین دایره بزرگی رو برای نامگذاری انتخاب نمی‌کردن. بهتر بود که برای انجام این کار مطالعه بیشتری انجام می‌دادن و به صورت یک نظرسنجی این موضوع رو به نظرسنجی می‌گذاشتن. ایجاد یک تشکل وبلاگی با توجه به ماهیت وبلاگ‌‌ها، در قالب باشگاه مجازی نسبت به چیزی که در حال حاضر در جریان است بسیار معقول‌تر به نظر می‌رسید. شیوه‌ای که این دوستان در نظر گرفتن -با توجه به اساسنامه اعلام شده– بیشتر به یک جریان سیاسی شبیهه، هر چند که در اعلامیه‌های آن به صورت رسمی اعلام بشه که هدف اعتلای وبلاگ‌‌هاست نه ایجاد تشکلی سیاسی. این مسأله خواه ناخواه در آینده بیشتر برای وبلاگ‌نویسان مضر خواهد بود تا مفید. چرا که هرگونه اظهار نظر توسط این انجمن ممکنه عقیده تمام وبلاگ‌نویسان مطرح شده و باعث موضع‌گیری و جهت‌گیری‌های خاص توسط نهادها و تشکل‌های رسمی دیگر بشه. من هنوز نمی‌دونم که اعضای حاضر تجربه حضور در NGO های دیگر را داشتن و از اصول و اهداف تشکل‌های غیرانتفاعی اطلاع دارن یا خیر. به هر حال مطالعه و تأمل بیشتر در این زمینه ضروری به نظر می‌رسه و بد نیست به تنها نظرسنجی موجود در این زمینه نیم‌نگاهی هم داشته باشن. در ضمن بهشون توصیه می‌کنم که به انتقاد دیگر وبلاگ‌نویسان هم توجه کنن و به اونها با دلایل منطقی پاسخ بگن نه با رگ گردن برآمده! (به نظرات مطرح شده اعضای این انجمن در جواب مطلب حسین درخشان توجه کنین!)