طراحی‌های خلاقانه جلد برای کتاب‌های فارسی

خلاقیت! این چیزی است که چشم‌ها را خیره می‌کند. پیش‌تر در این وبلاگ درباره خلاقیت‌های طراحی در آگهی‌های چاپی نوشته بودم و تعدادی از آنها را نشانتان دادم.

پیش از آغاز قرن نوزدهم کتاب‌ها دست‌ساز بودند. اجزای یک کتاب را با دست به هم متصل می‌کردند و از چوب، چرم، فلزات و حتی جواهرات در آن استفاده می‌کردند. اما پیشرفت صنعت چاپ در دنیا همه چیز را تغییر داد. طراحی جلد هنری است که پیشرفت زیادی کرده و برخورد با کتاب‌های عجیب که با پیشرفت‌های تازه صنعت چاپ همراه است، این خواندنی‌های مجلد را چشم‌نوازتر کرده است. نمونه‌هایی از این طراحی‌های خلاقانه را می‌توانید اینجا ببینید.

هرچند چنین ابتکاراتی هنوز در ایران تازه است و کمتر دیده شده است ولی یک طراح خلاق ایرانی است که جلد کتاب‌ها را به شیوه‌ای تازه طراحی می‌کند. مجید زارع  جلدهای جالبی را طراحی کرده که باعث شده کتاب‌های فارسی هم متفاوت به نظر برسند. تعدادی از این طراحی‌ها را در صفحه فیس‌بوکش می‌توان دید که آنها را همراه با توضیحاتش اینجا می‌بینید:

۱- کتاب: سرباز سال‌های ابری / سید قاسم یاحسینی / تاریخ شفاهی / خاطرات عبدالحسن بنادری

برنده جایزه بهترین طرح جلد کتاب دفاع مقدس.

این جیب واقعی است! یعنی می‌توانید اگر چیزی در دستتان بود توی آن بگذارید! حتی اتیتکت هم یک اتیتکت واقعی است و می‌توانید با آن به سربازی بروید! و کلی کارهای دیگر می‌توانید با این خرید این کتاب انجام دهید.

book1

۲- کتاب: کفش‌های مکاشفه / احمد عزیزی / مجموعه شعر

البته بعضی هم بندهای کفش‌های مکاشفه رو جور دیگه‌ای می‌بندن! آره، بندهای روی جلد کتاب واقعاً باز می‌شوند!

 

book2

 

۳- کتاب: از معراج برگشتگان / حمید داوودآبادی

پشت جلد هم کارت بانکی گذاشته شده است!

 

book4

 

۴- کتاب: زود پرستو شو بیا / غلامعلی نسائی / خاطرات جبهه

جلد ماته و پلاک زرورق

 

book3

تعداد دیگری از طراحی‌های جلد آقای زارع را می‌توانید در سایت تسنیم ببینید و گفت‌وگویی را هم با او بخوانید که معتقد است هزینه طراحی جلد ۵ درصد هزینه تولید کتاب هم نیست اما تأثیر زیادی بر استقبال مخاطبان از آن دارد.

book5

book6

book7

book8

book9

book10

هدف من فارغ از محتوای کتاب‌های بالا بیشتر گرافیک و طراحی جلد از نظر هنری بوده است. متاسفانه هیچ‌کدام از کتاب‌های بالا را نخوانداه‌ام که بخواهم درباره محتوایشان نظری بدهم. شما هم اگر طراحی‌های خلافانه‌ای سراغ دارید به من اطلاع دهید تا این نوشته را غنی‌تر کنم.

خودکاری با عمر دو برابر

باز هم صحبت از ایده هست. من عاشق ایده‌های نو هستم. ایده‌هایی که جلوی چشم هستند و یک نفر کشفش می‌کنه. ما همیشه برای استفاده از سس کچاپ یا گوجه‌فرنگی اون رو سر و ته می‌کنیم و اون رو به طرف زمین تکون می دیم تا سس به دهنه بطری برسه. خب حالا یه طراحی میاد و در بطری رو می‌ذاره پایینش یا به عبارت دیگه از همون اول سر و تهش می‌کنه. این یعنی قاپیدن یک ایده زودتر از رقبا.

حالا دو خودکار هم‌شکل و هم‌اندازه رو در نظر بگیرید که جفتشون نوک توپی دارن و از یک سیستم هم استفاده می‌کنن. اون وقت یکیشون دو برابر اون یکی جوهر داره. چطور چنین چیزی ممکنه؟

چهار طراح کره‌ای این ایده رو مطرح کردن که مغز خودکار رو به طور مارپیچ طراحی کنند. به این ترتیب طول لوله دو برابر شد و در نتیجه جوهر درونش هم به دو برابر افزایش پیدا کرد و در نهایت طول عمر خودکار هم دو برابر شد.

هر چند این طراح برای طراحانش جایزه iF رو به ارمغان آورد اما تولیدکنندگان خودکار شاید چندان دل خوشی از این ایده نداشته باشن برای این که فروش خودکارشون نصف می‌شه. البته شاید فکر کنید حالا که این طراحان داشتند لوله رو می‌پیچوندن، خوب بیشتر می‌پیچوندن که طولش بیشتر بشه. راستش پیچوندن بیشتر این لوله حول محور خودش، هر چند طول لوله و جوهر رو بیشتر می‌کنه اما مغز این نوع خودکار باید شیب مناسبی به سوی پایین داشته باشه تا جوهرش بتونه بر اساس جاذبه زمین حرکت کنه. اگه نه خودکار کار نخواهد کرد.

منبع

ابتکار میلیون دلاری، پیکسل‌های فروشی یک سایت

Million Dollar Homepageزیگزاگ– یک ایده خوب، می تواند صاحبش را پولدار کند. این ایده‌های ریز و درشت همیشه مثل قارچ سبز می‌شوند و ما همیشه به خود می‌گوییم: «چه جالب، چطور به فکر من نرسید؟»
یکی از همین ایده‌های نو باعث شد تا یک جوان ۲۱ ساله انگلیسی، یک میلیون دلار پول به جیب بزند. چطور چنین چیزی ممکن است؟
یک کاغذ یادداشت سفید، نقطه آغاز ماجرا بود: یک تجارت میلیون دلاری.
اواخر ماه اوت ۲۰۰۵ بود که آلکس تو، وقتی در رختخواب منزل یکی از اقوامش لمیده بود، یک فکر بکر در ذهنش جرقه زد. بزرگ‌ترین مشکل او در آن لحظه بی‌پولی بود و به هیچ وجه مطمئن نبود که از پس بدهی دانشگاهش بر بیاید. این بود که شدیداً احساس فقر و فلاکت می‌کرد.
اختراع زاده احتیاج است
نخستین چیزی که الکس روی کاغذ نوشت این بود: «چطور می‌توانم میلیونر بشوم؟» و بعد زیر این عنوان چند کلمه کلیدی را هم که به ذهنش می‌رسید اضافه کرد. با یک تحلیل مختصر و سبک و سنگین کردن نوشته‌ها، بیست دقیقه بعد ایده «صفحه میلیون دلاری» متولد شد.
این ایده چیزی نبود جز فروش پیکسل یعنی نقاط تشکیل‌دهنده مانیتور. فضایی تبلیغاتی که هر نقطه‌اش یک دلار بود و کمترین میزان خرید، یک فضای ۱۰ در ۱۰ پیکسلی معادل ۱۰۰ دلار. مقدار فضای خریداری شده مانند قطعه زمینی بود که خریدار می‌توانست در آن آگهی تبلیغاتی خود را قرار دهد. کلیک روی فضای خریده‌‌شده بیننده را به سایت خریدار هدایت می‌کرد. او همان شب دامنه مورد نظر خود را ثبت کرد: صفحه میلیون‌دلاری.

ادامه