زیگزاگ– در حالت عادی هیچ کسی دوست ندارد که رو دست بخورد ولی گاهی وقتها رودست خوردن چنان شیرین میشود که ممکن است به استقبالش هم برویم. درباره بازی برچسبزنی گوگل نوشتیم که چگونه ممکن است همراه بازی به بهینهسازی جستوجو در گوگل کمک کرد. این بار اما صحبت از «کپچاهای ترجمه» است. روشی که باعث میشود تا یک کتاب ناخوانا، قابل خواندن شود. ترجمه یک کتاب غیرقابل خواندن به کتابی خواندنی.
جنگ اسپمرها
کپچا یک عکس با حروف و اعداد کج و معوج است که شما هنگام پر کردن یک فرم در اینترنت بارها با آن برخورد کردهاید. خاصیت کپچا (CAPTCHA) این است که انسان میتواند بهسادگی آن را بخواند ولی در حال حاضر یک ماشین (کامپیوتر) نمیتواند. سایتهای زیادی از کپچا استفاده میکنند تا فرستندگان هرزنامه (Spam) نتوانند خرابکاری کنند.
خرابکاران عقبنشینی نمیکنند. آنها شمشیر را از رو بستهاند و راههایی برای مقابله با کپچاها دارند. یک راه هرزنامهنویسان (Spammer) در این مبارزه، ایجاد سایتهای پورنوگرافی هست. آنها یک سایت پورنوگرافی درست میکنند و در بخش ثبتنام، کپچایی را قرار میدهند که از سایت موردعلاقهشان برداشته شده است. شما برای دیدن محتوای سایت پورنوگرافی مجبور هستید معمای کپچا را حل کنید. اینجاست که هرزنامهنویس ورودی شما را به نفع خود مصادره میکند و شما در نقش یک کارگر هوسران، مشکل هرزنامهنویسان را حل میکنید. [+]
بمب گوگلی
یونانیهای خوشتیپ، ایرانیهای وحشی!
هفتهنامه چلچراغ– هیچ دقت کردهاید که ما چند بار و به چند چیز اعتراض کردیم و چند بارش را موفق شدیم تا حرف خود را به کرسی بنشانیم؟ از حق اگر نگذریم خیلی از این موارد را موفق نبودیم و مدتها است که برنامه خلیج فارس و ماجرای نشنال جئوگرافیک به خاطره تبدیل شده است. شاید تعدد اعتراضها باعث شده که کمکم نسبت به آنها بیتفاوت شویم. چند روز پیش در وبلاگ پسر فهمیده خواندم که در یکی از آخرین پژوهشها مشخص شده است که ظرفیت ما برای دلسوزی محدود است. برای مثال عکس یک بچه گرسنهی آفریقایی بیشتر از عکس دو بچه گرسنه آفریقایی دلسوزی انسانها را برمیانگیزد و شدت دلسوزی برای عکس دوتایی کمتر است. این یک تمایل روانی دردناک است.
حالا جریان یک اعتراض دیگر است که در فضای فارسی اینترنت به تدریج شکل میگیرد. حتماً یادتان است که نمایش فیلم «اسکندر» اولیور استون، محصول شرکت برادران وارنر و نشان دادن سیمای نامناسبی از ایرانیان اعتراض عدهای را برانگیخته کرد و البته تنها شکست تجاری فیلم توانست کمی از آتش خشم معترضان بکاهد. تا کمتر از دو هفته دیگر فیلم دیگری از همان شرکت فیلمسازی به اکران میرود که نمایش آنونسهای تبلیغاتیش هم تا کنون آغازگر زمزمههای اعتراض بوده است.
فیلم «۳۰۰» پس از «بیباک» و «شهر گناه» سومین اثر سینمایی است که از روی کتابهای کمیک استریپ فرانک میلر ساخته میشود با این تفاوت که فیلم ۳۰۰ درباره جنگهای ایران و یونان باستان است. میلر این کمیک را با اقتباس از فیلمی به نام The 300 Spartans یا ۳۰۰ اسپارتی که در سال ۱۹۶۲ اکران شده بود، کشید و حالا از روی این کمیک، دوباره فیلمی ساخته میشود که مانند «شهر گناه» فریم به فریم شباهت تام با نسخه کمیک خود دارد.
داستان فیلم، جنگ ایران و یونان در میدان جنگ ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اویته و خلیج مالیک) است. جایی که پادشاه اسپارتی یعنی لئونیداس ارتش ۳۰۰ نفری خود را علیه ارتش عظیم ایرانیان تجهیز کرد تا مقابل سپاه خشایارشا ایستادگی کنند اما گوژپشتی دروازههای شهر را به روی لشگر ایران باز میکند بنابر روایت هرودوت از تاریخ، این ۳۰۰ اسپارتی توانستند جلوی لشگر عظیم خشایارشا به مدت ۳ روز مقاومت کنند اما در نهایت شکست خوردند. بنا بر این روایات همین دفاع سه روزه باعث اتحاد یونانیان علیه ایرانیان و همین آغازی شد برای دموکراسی یونان و در نهایت شکست خشاریارشا در نبردهای بعدی. (چیزی شبیه شکست آلمان در نبرد استالینگراد و کسب روحیه متفقین).