گوگل شهر فرنگ کودکی ما را برمی‌گرداند

یکی از ابزارک‌های کودکی ما دوربین‌هایی بودند که معمولا در دهه شصت از مکه سوغات می‌آوردند.
این دوربین اسلاید دستی که به ویو مستر View Master یا دوربین جهان‌نما مشهور بودند، حاوی دیسک‌های مقوایی نازکی بودند که هفت جفت عکس رنگی سه‌بعدی داشتند.

6a00d8341d299153ef011278fe1eba28a4-800wi
ویو مستر ۴ سال پس از اینکه فیلم رنگی کداکروم، استفاده از تصویرهای کوچک و رنگی با کیفیت بالا را عملی کرد، در سال ۱۹۳۹ عرضه شد (منبع).
آن موقع چنین وسیله‌ای یکی از سوغاتی‌هایی بود که مسافران از سفر با خود می‌آوردند. جهانگردان هم دیسک‌هایی را که در شهرهای مختلف فروخته می‌شد و از جاذبه‌های توریستی آن شهر یا کشور تهیه شده بود، تحفه می‌آوردند.
چنین دوربین‌هایی هنوز تولید می‌شود و البته بیشتر اسباب‌بازی کودکان است. اینجا تعدادی از نمونه‌های مختلف این وسیله را می‌بینند.

vmpicsاین روزها اما بسیاری از شرکت‌های بزرگ دنیا در حال تولید هدست‌ها یا سربندهای واقعیت مجازی هستند. این هدست‌ها که شاید نام‌های مشهورش چون اکولوس ریفت را شنیده باشید، توجه بسیاری را جلب کرده‌اند. تولیدکنندگان گیم سعی دارند تا بازی‌های بیشتری را برای خوره‌های بازی منطبق با این وسایل فراهم کنند تا بازیگران بتوانند با استفاده از هدست‌ها بیشتر در محیط بازی فرو روند.

گوگل در این میان پروژه‌ای دارد به نام Cardbord یا همان مقوا. میتوانید با استفاده از گوشی هوشمند خود و طرحی که از سایت این پروژه دریافت می‌کنید یک سربند مقوایی بسازید، گوشی هوشند خود را داخلش بگذارید و بازی‌ها و نرم‌افزارهای واقعیت مجازی را که پیشتر روی گوشی خود نصب کرده‌اید، اجرا کنید و به جمع استفاده‌کنندگان واقعیت مجازی بپیوندید. البته می‌توانید یک نمونه آماده یا آماده سرهم کردن را هم خریداری کنید.

buildit-cardboard-parts

حالا گوگل با همکاری ماتیل که بزرگ‌ترین شرکت تولید اسباب‌بازی در جهان است، همان دوربین‌های ویو مستر را به عنوان سربند وافعیت مجازی به بازار بر می‌گرداند. این بار اما گوشی خود را داخل جعبه قرمز رنگ می‌گذارید و دیسک‌های مخصوص در مقابل خود می‌گذارید و در دنیای واقعیت مجازی غرق می‌شوید.

viewmaster

این ویدئو بهترین توصیف برای آن چه است که اتفاق می‌افتد.

والدین ما نوستالوژی شهر فرنگ را داشتند و ما نوستالوژی نسل تازه شهر فرنگ‌های کوچک را. فرزندان ما هم احتمالا نوستالوژی تازه‌ترین نسل همان شهر فرنگ‌ها را.

اپلیکیشن دوربین فیلمبرداری سوپر ۸

حالا که دست هر کسی حداقل یه موبایل هست که بشه باهاش فیلم گرفت، چرا فقط از اتفاقات دور و برمون فیلم بگیریم؟ چرا باهاش فیلم نسازیم؟ ماشالله اپلیکیشن اینکاره هم که زیاد شده.

اپلیکیشن محبوب این روزهای من برای فیلم‌برداری سوپر ۸ Super 8 هست. تصاویری که با این پالیکیشن می‌گیرید، جلوه‌های تصویری دهه شصت میلادی رو داره. فیلمتون رو بگیرید و اون رو با جلوه‌های تصویری تبدیل به فیلم‌های قدیمی کنید. با این اپلیکیشن می‌تونید:

  • افزودن لنز، فیلتر و انواع لرزش برای ایجاد تنوع
  • تغییر در ترتیب کلیپ‌هایی که می‌سازید
  • افزودن عناوین‌بندی
  • نمایش فیلم ویرایش‌شده روی پرده پروژکتور
  • ارسال فیلم به دوستان و یا ذخیره آنها روی کامپیوتر

علاقمندان می‌تونن ای اپلیکیشن رو از آی‌تیونز دریافت کنن. برای نمونه این ویدئو رو که در عرض یک ربع ساخته شده، ببینید. فیلمش رو با همین اپلیکیشن گرفتم و با اپلیکیشن ویمیو ویرایش کردم و موسیقی بهش اضافه کردم.

 

نمایشگاهی از هنر دیجیتال در لندن

Opto-Isolatorدیروز به نمایشگاه DeCode: Digital Design Sensation رفتم که توی موزه ویکتوریا و آلبرت لندن برگزار می‌شد. آثار به نمایش در آمده در این نمایشگاه در سه شاخه عرضه می‌شدن: برنامه‌نویسی، شبکه و تعاملی (اینتر اکتیو). در واقع تمام آثار هنری موجود، به نوعی با کامپیوتر و طراحی دیجیتال مرتبط بودن. برای من بیشتر از همه، آثار تعاملی جذاب به نظر رسیدن. در واقع تابلوها یا آثاری رو در نظر بگیرین که با کنش شمای بیننده، واکنشی متناسب نشون می‌دن. بذارین یه مثال بزنم. یک سطح رو در نظر بگیرین که از تکه‌های چوبی پوشیده شده به طوری که می‌شه هر تکه رو یک پیکسل بزرگ در نظر گرفت. وقتی شما جلوی این سطح مستطیلی بایستین، از طریق دوربینی که بالای این سطح کار گذاشته شده، دیده می‌شین، تکه‌های چوب حرکت می‌کنن و سایه‌ای به شکل شما روی این سطح تشکیل می‌شه. یا یک چشم رو در نظر بگیرین. منظورم یک چشم مصنوعی هست که دقیقاً به شکل چشم انسان توی چشمخانه قرار داده شده و پلک هم می‌زنه. وقتی جلوی این اثر بایستید، چشم شما رو نگاه می‌کنه و به هر طرفش که حرکت کنین، شما رو تعقیب می‌کنه. شاید نشه با نوشتن، کیفیت این نمایشگاه رو توضیح داد اما از این نمایشگاه گزارشی تهیه کردم، که احتمالاً چند هفته دیگه توی کلیک نشونش می‌دیم. احتمالاً هم بیفته توی ژانویه و سال جدید میلادی.
جدای اینها به نظرم این نوع آثار هنری نقطه عطف هنر مدرن شمرده می‌شن و دنیای امروز داره شاهد هنر-دانشمندانی می‌شه که هم به اندازه کافی هنرمندن و هم دانشمندان موفقی شمرده می‌شن.

واقعاً چه تیتری بزنم برای این؟

کلی سوژه دارم برای نوشتن که روی دستم باد کرده. اما همچنان در حال نوشتن خزعبلاتم. شما هم مجبور به خوندنش.
آخرین چیزی که یاد گرفتم، کار با دوربین Z1 سونی بود. فعلاً یه کمی گیج می‌رنیم تا بر آن فائق آییم!
همچنان تنبلی باعث شده نرم دنبال خونه.
اما این‌جور چیزها رو نوشتن باعث می‌شه فکر کنین خوش نمی‌گذره. نه بابا جان خوش هم می‌گذره. جای همتون هم خالی. امشب هم می‌رم کنسرت ابی و افشین. امیدوارم بارون بند بیاد. بعد از چند هفته حسابی داره بارون می‌باره. اتاقی که الان دارم روزهای بارونی زیاد قابل تحمل نیست. اما روزهای آفتابی جالب‌تره. در واقع پنجره‌م رو به یه کلیسای ارتودکس یونانی به نام سنت سوفیا هست با آجرهای قرمز. از قرار معلوم بعضی روزها مراسم رقص و آواز هم توش هست. یه بار باید برم و سر و گوشی آب بدم و ببینم چه خبره.

وایرلس گرفتم و اینا

آقا جان رفتم قرارداد اینترنت وایرلس بستم ماهی ۱۵ پوند. یه مودم وایرلس اندازه یو اس بی بهم دادن مجانی که وصل شم به اینترنت پرسرعت. حالا نکته‌ش اینه که در راستای اون دوربین‌های CCTV آدم احساس می‌کنه یه جی‌پی‌اس بهت وصل کردن. یارو برای این که باهام قرارداد اینترنت ببنده، نزدیک بود تعداد گلابی‌هایی رو که تو عمرم خوردم رو هم ازم بپرسه. به هر حال آدم می‌ترسه از خودش باد در کنه و توی پرونده‌ش به جرم ایجاد توفان کاترینا چیزی بنویسن. خلاصه همه چیز تحت کنترل ملکه هست.
عرض کنم حضورتون که دیشب رفتم یه رستوران ایرانی و یه کباب کوبیده و یه میرزاقاسمی زدم تو رگ. از نظر کیفیت در حد رستوران‌های درجه دوی تهرون بود. اما به هر حال لنگه کفش در بیابان غنیمته. دنبال یه دیزی‌فروشی می‌گردم تا کلکسیونم کامل بشه.
عصر امروز هم قراره با بچه‌ها بریم کنسرت کامکارها. بلیتش به نسبت ایران ارزون‌تره پس می‌رم و بعداً تعریف می‌کنم چی شد.