مجموعه رایگان تاریخ شفاهی ایران

گاهی وقت‌ها یک پژوهش اون قدر ارزشمنده که هیچ قیمتی نمی‌شه روش گذاشت. به ویژه وقتی که نتیجه رو به بهترین وجه منتشر کنن. به ویژه وقتی که نتیجه رو به طور رایگان منتشر کنن. به ویژه وقتی که نتیجه رو روی اینترنت بذارن تا همه بتونن بهش دسترسی داشته باشن.

حالا اگه این پژوهش درباره کشورت باشه اون هم درباره تاریخ که همیشه توسط فاتحان نوشته شده و هر کسی که به قدرت رسیده سعی کرده اون رو به نفع خودش مصادره کنه، ارزش کار دو چندان می‌شه. تاریخی که هر کسی یک بخشش رو روایت کنه، درست‌ترینه. اگه هر کسی نگاه خودش رو نسبت به چیزی که دیده، در اختیار همه قرار بده، در مجموع می‌شه به روایت صحیح از تاریخ امیدوار بود.

پروژهٔ تاریخ شفاهی ایران نام برنامه‌ای بود برای مصاحبه با عده‌ای از ایرانیان که در تاریخ معاصر نقش داشتند. این برنامه به ابتکار دکتر حبیب لاجوردی در دانشگاه هاروارد انجام گرفت. این مصاحبه‌ها رو خود آقای لاجوردی و دیگر همکاران او انجام دادند و در مجموع با ۱۳۴ نفر مصاحبه شد که بسیاری از اونها در قید حیات نیستند. بخش‌هایی از این مجموعه در قالب کتاب در ایران چا‍پ شد و تعدادی از اونها بعد از دولت اصلاحات تجدید چا‍پ نشد.

نتیجه این گفت‌وگوهای ارزشمند در سایت پروژه تاریخ شفاهی ایران قرار گرفت. مجموعه‌ای مرتب و منظم و فهرست‌شده با کلیدواژه‌ها و اسناد و مدارک.

فهرست الفبایی مصاحبه‌شونده‌ها رو می‌تونید از اینجا ببینید. وقتی روی یک اسم مثلاْ دکتر محمدعلی مجتهدی کلیک می‌کنید، نتایج جست‌وجو رو خواهید دید. با کلیک روی هر کدام به چنین صفحه‌ای می‌رسید. از این صفحه به متن مصاحبه‌ها (در این مورد فارسی) و صدای گفت‌وگو دسترسی خواهید داشت.

مجموعه‌ای نفیس و رایگان تقدیم به آنهایی که به تاریخ معاصر علاقمندند تا روزها مشغول باشند.

هر که این آتش ندارد نیست باد

حالا دیگه سربازمعلم جنوبی رو همه می‌شناسن. عبدالمحمد شعرانی، نویسنده وبلاگ دیر تش باد با همین وبلاگش تونست برای مدرسه‌ای که توی یه روستای دورافتاده هست، کلی امکانات جور کنه.
این نوشته آخرش واقعاً دردناکه. این بنده خدا یک هدف داره و اون خدمت به مردمشه. برای هدفش هم هر کاری می‌کنه اما مطمئنم خودفروشی نمی‌کنه. اگه خودفروخته بود، راه‌های بهتری برای این کار پیدا می‌کرد.
مشکل بعضی از معترضان به احمدی‌نژاد و حامیانش اینه که حساب اعتقاد به تقلب در نتایج انتخابات رو با کسایی که به احمدی‌نژاد اعتقاد دارن، جدا نمی‌کنن. به هر حال اگه چند هزار یا چند میلیون نفر به احمدی‌نژاد رأی دادن، نباید بهشون معترض شد چرا که به کسی که معتقدن، رأی دادن. اعتراض باید به آراء تقلبی باشه. آرایی که آدم حقیقی پشتش نایستاده. این می‌شه که رفتار این معلم، براشون عجیب و شایسته دشنامه. به نظر من عبدالمحمد شعرانی به یک چیزی معتقده که باید بهش احترام گذاشته بشه. اون دلایل خودش رو داره برای تشکر از کسی که بهش معتقده. حالا چرا یه عده باید بهش فحش بدن، من نمی‌فهمم. بذارین این آقا کارش رو بکنه.
ای کاش رسانه‌ها همه چیز رو سیاسی نکنن. این بنده خدا اگه می‌خواست می‌تونست کلی از موقعیتش سوءاستفاده بکنه. بذارین برای استانش خدمت کنه. حالا از هر کی و از هر راهی.
دکتر مجتهدی مدیر دبیرستان البرز و مؤسس دانشگاه صنعتی شریف که اتفاقاً الان کتاب سرگذشتش از مجموعه تاریخ شفاهی ایران، دیگه اجازه چاپ نداره، می‌گفت من برام فرقی نمی‌کرد که شاه بهم کمک کنه یا یزید یا امام حسین. من از هر کسی حاضر بودم پول بگیرم تا مدرسه بسازم. اینها از اون دسته معلم‌هایی هستن که عاشقن. بذارین به عشقشون برسن و این‌قدر مزاحمشون نشین.

بلیعدن امیرکیبر مر البرز را!

Dr. MohammadAli Mojtahediهر کی به چیزی یا کسی افتخار می‌کنه. بعضی‌ها به تاریخشون، بعضی‌ها به تیم فوتبالشون، بعضی‌ها هم به مرباهای معروف شهرشون. از این میون من به عنوان یه لاهیجانی اگه قرار باشه به یه چیز افتخار کنم، کسی به جز دکتر محمدعلی مجتهدی رئیس دبیرستان البرز و پایه‌گذار دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) نیست. دکتر مجتهدی از آن دست آدم‌های هست که اگر ده تا مانند او در کشورمان بود، الآن ایران دیگری داشتم. هیچ چیز به اندازه کتاب «خاطرات دکتر محمدعلی مجتهدی» نمی‌تونه نشون‌دهنده خدماتی باشه که این بزرگمرد انجام داده. این کتاب که به صورت گفت‌وگو تنظیم شده، از سلسله کتاب‌های «طرح تاریخ شفاهی ایران» هست که توسط دکتر حبیب لاجوردی تنظیم و ویراستاری شده. لازمه که بگم دکتر لاجوردی ریاست این طرح رو در «مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد» بر عهده داره. بعد از خوندن این کتاب، تازه متوجه می‌شیم که دکتر مجتهدی چه کسی بوده. کسی که تونست یه کالج آمریکایی رو که دکتر جردن تأسیس کرده بود به پرآوازه‌ترین دبیرستانی تبدیل بکنه که هنوز هم هیچ دبیرستان ایرانی نتونسته به پای البرز اون زمان برسه. دکتر مجتهدی فردی بود پابند به اصول که وجدانی بیدار، اعتماد به نفس و اراده‌ای قوی داشت. هیچ کسی نمی‌تونست اون رو وادار کنه که از اصول اخلاقی منحرف بشه. حالا طرف اگه شاه بود یا سپور شهرداری فرقی نمی‌کرد. در خاطراتش می‌خونیم که آقازاده‌ها رو بی‌جهت قبول نمی‌کرد و در عین حال پسر یه سپور رو به خاطر لیاقتش تا حد یک پزشک فوق تخصص حمایت کرد. در جای جای این مصاحبه تواضع رو در سخنانش می‌بینیم.
همه اینها رو گفتم که برسم به جریان واگذاری زمین‌های دبیرستان البرز. دبیرستانی که هزاران فارغ‌التحصیل نخبه رو به جامعه ایران تحویل داد. از دکتر چمران تا صادق چوبک و منصور حکمت و علی جوان. دکتر مجتهدی بعد از انقلاب از ریاست دبیرستان البرز استعفا داد و در حالی که مهندس بازرگان مخالف این استعفا بود، برای معالجه به خارج از کشور رفت. سال ۶۱ هم ایشون رو از خدمات دولتی منفصل دائم کردن در حالی که از سال ۵۰ به بعد خود به خود بازنشسته بود و البته به خاطر این بود که حقوق بازنشستگیش رو ندن!
خدا رو شکر می‌کنم که دکتر مجتهدی سال ۷۶ فوت کرد و گرنه با اعلام خبر واگذاری زمین‌های البرز به دانشگاه صنعتی امیرکبیر، با درد و رنج می‌مرد. ساختمون‌هایی که آجر به آجر از کمک‌های مردمی ساخت در حال واگذاری به دانشگاهی هست که یک سوم تاریخ البرز رو هم نداره. دانشگاهی که دکتر مجتهدی یک بار از تبدیلش به هنرستان صنعتی جلوگیری کرد، در حال بلعیدن البرزه. روحش شاد.

ادامه