اینجا یک سری پنی وجود داره که جنسش مسی هست و مزخرفترین پول جزئی هست که میشه تصور کرد. یک پنی در واقع چیزی معادل یک پاپاسی خودمون هست که به درد لای جرز دیوار هم نمیخوره.
معمولاً اونور آب رسمه که وقتی میخوان یه چیزی رو بهتون بفروشن که قیمتش ۲۰ فلان (واحد پول ناکجاآباد) هست، روش برچسب میزنن و مینویسن ۱۹٫۹۹ فلان. حالا این عدد توی کشورهای مختلف معانی مختلفی داره. مثلاً توی ترکیه همون ۲۰ لیره و توی بریتانیا همون ۱۹٫۹۹ پوند رو رو ازتون میگیرن و یه پنی از ۲۰ پوند رو بهتون برمیگردونن.
مشکل اینجاست که شما همیشه توی جیبتون یه مشت سکه بهدردنخور مسی دارین که جیرینگ جرینگ (نسخه کلکته: جیلینگ جیلینگ) صدا میده و آدم احساس میکنه عینهو همون صدا رو میشنوه که یه قاطر مزین به انواع سکهها و خرمهرهها از خودش در میکنه.
البته به تعداد انسانها راههای خلاصی از این سکهها وجود داره. اما تابلوترینش اینه که همه رو بریزن توی یه بطری پلاستیکی دو لیتری خالی و روش بنویسن هدیه به فلان انجمن حمایت از نینیها. یه راه دیگهش اینه که هر وقت از مترو رد میشین و خوانندهها و نوازندههای دورهگرد رو میبینین، جیبتون رو خالی کنین توی کیس سازشون. راه ضایعترش اینه که اینجور سکهها رو بندازین به دوستاتون به جای چند پوندی که ازش قرض کردین. اونوقت به جای اون سکه یه پوندی که ازش قرض کرده بودین تا یه چایی بخرین، میتونین تا ۱۰۰ سکه یه پنی قدرت مانور داشته باشین برای برگردوندنشون. البته انسان عاقل با این مقابله به مثل، فرصت قرض کردن دوباره رو از دست نمیده مگه اینکه مخش پاره سنگ ورداشته باشه.
راه پیشنهادی من ریختن این سکهها در کشوی بالایی میز برای تلقین حس پولداریه. یعنی همیشه این حس همراهتون هست که من پول دارم و ذوقانگیز و باقیلیویلی خواهید بود.