عطش آبجو در جام جهانی ۲۰۱۴

دنیا این روزها درگیر جام جهانی است. از خیل عظیم نوشته‌ها و مطالبی که این روزها در اینترنت و رسانه‌های دیگر منتشر می‌شود برایم یکی متفاوت‌تر بود: آنهایی که در باب آبجو و فوتبال نوشته می‌شوند.

اینجا یعنی در بریتانیا پاب محلی است برای نشستن و غذا خوردن و نوشیدن و البته تماشای فوتبال. تماشای فوتبال جزیره یکی از اجزای زندگی بریتانیایی‌هاست و انگار بدون آبجو هیچ مسابقه فوتبالی از گلویشان پایین نمی‌رود.

بنابراین عجیب نیست که همزمان با تب جام جهانی، پای انواع اینفوگرافیک و یادداشت و نوشته درباره آبجو و فوتبال به رسانه‌ها باب شود.

یکی از جنجالی‌ترین اخبار در این زمینه، تولید آبجویی با پرچم همه کشورهای شرکت‌کننده در جام جهانی از جمله ایران بود که منجر به واکنش و اعتراض برخی از نمایندگان مجلس ایران شد.

اما با تمام این اعتراض‌ها نه تولید آبجو با پرچم فعلی ایران متوقف شد و نه مردم نوشیدن این نوشیدنی را متوقف کردند. این عکس‌ها از همین آبجوی جنجالی گرفته شده و در سایت دویچه‌وله منتشر شده است.

ادامه

پوشاکی برای هواداران تیم ملی فوتبال ایران

300x250-gucciبه‌زودی بزرگ‌ترین رویدادهای ورزشی دنیا یعنی جام جهانی در برزیل آغاز می‌شه و تیم ملی فوتبال ایران هم بخشی از این رقابت‌هاست. همه ما برای شروع مسابقات فوتبال تیم ملی ایران روزشماری می‌کنیم. از الان می‌تونم شبکه‌های اجتماعی و وب‌سایت‌ها رو تصور کنم که چند هفته‌ای درگیر این مسابقات خواهند بود و چه کل‌کل‌ها که در این بین رد و بدل نمی‌شه. یکی دیگه از موضوعات داغ مرتبط امسال این بوده که در جهت حمایت از یوز ایرانی، تصویر این حیوان زیبا روی لباس‌های تیم ملی فوتبال ایرانه. اینجا توی لندن هم کم‌کم می‌تونی ببینی که مغازه‌ها ویترین‌هاشون رو با لباس‌های تیم ملی فوتبال کشورهای مختلف پر می‌کنند و از اونجایی که لندن هم شهر هزار هزار ملت مختلفه، هر کسی از هر رنگ و نژادی می‌ره و لباس تیم محبوب خودش رو می‌خره. قدیمی‌های وبلاگستان شاید پندار یوسفی رو یادشون بیاد. پندار نویسنده وبلاگ لگوماهی بود و بعد از اون چند تا پروژه از قبیل بمب گوگلی خلیج فارس و پروژه فیلم سیصد رو راه‌اندازی کرد که هر دو از پروژه‌های موفق بودند. حالا پندار یوسفی و شاهین عدالتی که یک شرکت تولیدی لباس رو در سانفرانسیسکو راه‌اندازی کردن، سایتی راه انداختند که طراحی‌های منحصر به‌فردی از لباس‌های ورزشی داره برای طرفداران تیم ملی فوتبال ایران. سایت Iranian Apparel یا پوشاک ایرانی، محصولات این شرکت تولیدی رو به نمایش گذاشته و به عبارتی ویترین آنلاینشونه. اگر علاقمند هستید به سایتشون سر بزنید و اگر چیزی رو هم پسندیدید، خب خریداری کنید.

پانورامای ویمبلی و فیس‌بوکی‌ها

جفری مارتین، عکاسی هست که این عکس پانورامای ده گیگاپیکسلی ۳۶۰ درجه از استادیوم ومبلی لندن رو می‌شه در سایت استادیوم ویکبلی ازش دید. البته عکس اصلی بیست گیگاپیکسل بوده که شاید بشه گفت بزرگ‌ترین عکس ورزشی پانوراما در دنیاست. هر چند عکس‌های مشابهی هم با همین کیفیت داشتیم که از اینجا می‌تونید ببینید.این عکس در جریان فینال جام حذفی انگلستان بین دو تیم منچسترسیتی و استوک سیتی در ۱۴ ماه مه گرفته شده. این عکس یکی از هزار عکس اختصاصی کیفیت‌بالا شمرده می‌شه که در حوزه عکس‌های ۳۶۰ درجه ورزشی پانوراما گرفته شده.

اگه یه سری به سایت این پروژه بزنید، می‌تونید با شناسه فیس‌بوکتون وارد بشید (البته امکان ورود بدون فیس‌بوک هم هست) خواهید دید که امکان حرکت در این تصویر و درشت‌نمایی اون وجود داره. اما نکته اینجاست که شما خواهید دید روی برخی از تماشاگران این بازی یک نشانگر قرار گرفته.

سایت از شما درخواست می‌گه که خودتون و دوستانتون رو توی این عکس بزرگ پیدا کرده و برچسب بزنید. در واقع خودتون رو تگ کنید. الان که دارم این پست رو می‌نویسم، نزدیک به بیست هزار نفر از تماشاگران این بازی، روی این عکس تگ شدن.

تکنیک این نوع عکاسی رو قبلاً در برنامه کلیک توضیح دادیم. سوای لنز و دو دوربین، چیزی که مهمه، یک نوع سه‌پایه هست که سری با یه روبات داره. این روبات میلی‌متر به میلی‌متر حرکت می‌کنه و یک عکس می‌گیره که بعداً این عکس‌ها در کنار هم قرار می‌گیرن و یک تصویر کامل رو تشکیل می‌دن.

جفری مارتین همون کسیه که عکس چهل گیگاپیکسلی پانورامای لندن رو گرفته و همون کسیه که عکس پانورامای کتابخانه استراهوف موناستری در انگلستان رو گرفته و البته پروژه‌های مشابه دبگه.

فوتبال در جزیره

چند سالی بود که از فوتبال خودم را کنار کشیده بودم. شاید بشه علتش رو اوضاع فوتبالی ایران دونست. از بس که توی ذوق آدم می‌خوره، کلاً عطایش رو به لقایش می‌بخشه. اما اوضاع توی بریتانیا طور دیگریه. اینجا مردم با فوتبال نفس می‌کشن. از بچه جغله که تاتی‌تاتی می‌کنه تا پیرمردی که به زور کمرش رو صاف نگه می‌داره، طرفدار فوتبالن و حداقل طرفدار یک تیم هستن. فرقی هم نمی‌کنه که تیمشون دسته چندم باشه. خلاصه عشق فوتبالن. فرهنگ فوتبال دیدن توی پاب و بار و کافه هم حسابی جا افتاده. خیلی‌ها ترجیح می‌دن از خونه بزنن بیرون و با لیوان‌های آبجو توی پاب‌ها با بقیه نعره بزنن و تیمشون رو تشویق کنن. اینجا خیلی سخته که بی‌تفاوت از کنار فوتبال رد بشی. هوایی که نفس می‌کشی هم باعث می‌شه خونت به جوش بیاد و بگردی دنبال یه تیم که طرفدارش باشی.
لندن یه شهر چندفرهنگیه. از همه رنگ و نژاد توش پیدا می‌شه. وقتی وسط شهر قدم بزنی، می‌تونی مطمئن باشی که بیشتر از هفتاد درصد مردم توی خیابون، بریتانیایی نیستن. حداقل پدر و مادرشون خارجین. بنابراین بعید نیست تعجب نمی‌کنی وقتی یه هندی رو با لباس تیم ملی انگلیس و اسم رونی پشت لباس می‌بینی. خلاصه هر کی این روزها توی خیابون لباس تیم ملی یه کشور رو پوشید و داره شلوغ پلوغ می‌کنه. من نم‌دونم توی کدوم شهر دیگه دنیا این همه تنوع رو می‌شه پیدا کرد. اما این رو می‌دونم که اینجا نسبت به خارجی‌ها رفتار دوستانه‌ای دارن اما اگه بدونن از فوتبال چیزی سر در نمیاری، کمی بیشتر از یه خورده تعجب می‌کنن. پس بهتره ازش سر در بیاری.

شادی مردم پس از برد ترکیه مقابل جمهوری چک

ترکیه در عرض پانزده دقیقه پایانی تونست بازی دو هیچ باخت رو با سه به دو برد عوض کنه. این‌جا همه دیوونه شدن. ریختن توی خیابون. میدون تقسیم استانبول بسته شده و مردم در حال بوق، سوت، جیغ و فریادهای کرکننده هستن. صدای بوق ماشین‌ها یک لحظه قطع نمی‌شه و بعید می‌دونم که تا صبح بتونم یک لحظه بخوابم. پلیس سعی خودش رو می‌کنه که خیابون‌ها رو باز کنه. سعی کردم چندتایی عکس بگیرم. متأسفانه عکاسی با فلاش در شب با یک دوربین آماتور فوق‌العاده خنده‌داره. مخصوصاً وقتی دور و برت پر باشن از عکاس‌های حرفه‌ای با دوربین‌های خفن که دارن برای خبرگزاری‌های مختلف عکس می‌گیرن. این‌جاست که من هم رسالتی بر دوش‌های نحیف خود احساس می‌کنم تا بلاگستان فارسی را از این اتفاقات بی‌نصیب نگذارم (حالا واسه کسی هم مهم هست یا نه، نمی‌دونم). این شما و این عکس‌ها که در آی‌تی کلیپس منتشر شد. کلیک کنید.

۲۳ روز گوگلی جام ملت‌های اروپا

Sound Slidesگوگل عزیز یک صفحه ویژه برای ۲۳ روز مسابقات فوتبال جام ملت‌های اروپا درست کرده و امکاناتی هم در آن گذاشته که به صورت سمعی بصری اطلاعات کسب کنیم. خوشم می‌آید این گوگل توی هر سوراخی سرک می‌کشد و البته جاهای خوب خوب هم می‌رود.
شما در این صفحه چند تایی گجت هم پیدا می‌کنید. گجت بازی‌ها و گجت اطلاعات، دو گجتی هستند که می‌توانید آنها را به صفحه شخصی گوگلتان اضافه کنید و رسماً حالش را ببرید.
یک بخش خوشگل ماجرا نقشه هواداران است. روی این نقشه کشورهای شرکت کننده، استادیوم‌ها همراه با اطلاعات بازی و نتایج نهایی به اضافه تصاویر مرتبط گنجانده شده که به نظرم تمام اطلاعات به درد بخور را در یک صفحه می‌توانید ببینید حتی بارها و کلاب‌های دور برتان. از بخش مخصوص هواداران در یوتیوب هم غافل نشوید که غفلت موجب پشیمانی است بدجور!

ادامه

عکس تکی من و دایی (علیشون)

از همون اولش هم من مسؤول کشف استعدادهای ناشناخته بودم. شما سنّت افاقه نمی‌کنه. اون موقع هنوز سجل نبود. اون وقت‌ها که من بچه بودم، برای اولین بار خودم موفقیت گالیور رو کشف کردم و فهمیدم که از همه لی‌لی‌پوتی‌ها باهوش‌تره. این روند کشف استعدادهای درخشان تا زمانی ادامه پیدا کرد که خلاصه الان.
عرضم به طولتون که چیزی حول و حوش ۱۳ سال پیش که آقا دایی‌مون (بی‌ادب منظورم آق‌دایی نیست. منظورم آقامون علی دایی هست). بعله می‌گفتم که این بازیکن سابق و مربی فعلی، این آدم پولدار خیلی، این رودخانه مهارت چون سیلی و این مربی تیم ملی را در رشت دیدم. یعنی با تیم ملی اون موقع که استانکو پابلوکویچ هدایتش می‌کرد برای اولین بار اومده بود اردوی آمادگی که توی رشت تشکیل می‌شد.
از اون‌جایی که اون زمان من مخم یک کمی تاب داشت (الان که کلاً مخلصم یه چیزی تو مایه‌های وایرلس) رفتم که تیممون رو از نزدیک ببینم و شاهد تمریناتش باشم. خلاصه در این بین (همین بینی که تصور می‌کنید) دیدم یَک جوان رعنای سیبیلوی موقشنگ مثل آهو طول و عرض زیمین (به قول آقا علی پروین) رو داره بالا و پایین می‌کنه و خلاصه مثل بنز، مثل بوندس‌لیگا ریدیـــفه. ما هم بعد از بازی جلدی پریدیم و یقه‌ش کردیم و دوربین رو دادیم دست یکی از برو بکس که یک دانه عکس تکی خوشمل ازمون بندازه. خلاصه سند زدیم کشف این استعداد رو در حدی که بعد از اون خودش هم صاحب بنز شد و هم تو بوندس لینگاش رو هوا کرد و خلاصه حالی به حولی. و این‌گونه بود که نردکان (ترکیب نردبان و پلکان) ترقی رو به سرعت رفت بالا. حالا بعد از ۱۳ سال این عکس رو از آرشیو خاک‌گرفته خاطرات شمال که محاله یادم بره کشیدم بیرون و منتشر می‌کنم. باشد که حالش را ببرید.
پسان‌نوشتار: این مدل مویی که می‌بینید علی دایی دارد، نمی‌دانم اسمش چیست اما آن مدلش را که من دارم، اسمش بود لئوناردو دی کاپریویی که آن موقع‌های بعد از تایتانیک مد بود وطبیعی است الان جفات به نظر برسد (الان از اتاق فرمان به من اطلاع دادند که تایتانیک سال ۷۶ اختراع شده و با این حساب این مدل باید اسمش لئوناردو داوینچی باشد). عوضش شما هم بروید و قیافه خودتان را در سیزده سال پیش از آلبوم بکشید بیرون. فوقش مثل من باکلاس به نظر می‌رسید. البته بعضی‌هایتان هم احتمالا آن موقع در حکم عدم بودید یا داشتید با کهنه و شورتک جلوی بابایتان قر و قمیش می‌آمدید و مامانتان قربان صدقه‌تان می‌رفت. گفتم که گفته باشم جفات هم خودتانید (صدای کف کردن و زدن حضار).

پسان‌تر‌نوشتار: الان دوباره از اتاق فرمان پیشنهاد دادند که بازی بیبلاگی به نام عکس ۱۳ سال پیش رو به جای دروغ ۱۳ قالب کنیم به ملت. حالا این گوی و این میدان. هر کی وجودش رو داره عکس ۱۰ تا ۱۵ سال پیشش رو بندازه تو وبلاگش (شاید عکس دقیق ۱۳ سال قبل یافت نشه خب). برای شروع از مریم مهتدی، علیرضا مجیدی و آرش کمانگیر می‌خوام بیان تو گود.

در همین زمینه:
بازی عکس‌های جوات بلاگرها در وبلاگستان – بالاترین

 

شیر یا خط بین کپی‌رایت و رسانه‌های مجازی

Internet Mediaهفته‌نامه چلچراغکپی‌رایت یا حق مالکیت معنوی یکی از جدی‌ترین قوانین اروپا و آمریکا است که در حمایت از پدیدآورندگان آثار از هیچ کوششی دریغ نمی‌کند. پرونده‌هایی که درباره ناقضین این قانون هر روز منتشر می‌شود، نشان‌دهنده این است که مجریان قانون در اجرای آن تا چه اندازه پیگیر هستند.
در سال‌های اخیر ارزش تجاری لیگ برتر انگلستان به طرز غیرقابل باوری بالا رفته و حفظ حقوق مالکیت به یکی از اولویت‌های اصلی سازمان بدل شده است. مثلاً حق پخش زنده مسابقات و تصاویر گزیده آن در تلویزیون، رادیو و اینترنت، به بهای بیش از دو و نیم میلیارد پاوند (بیش از پنج میلیارد دلار) برای سه سال آینده واگذار شده است.
از طرف دیگر پدیده کپی-پیست بزرگ‌ترین دشمن این قانون شمرده می‌شود و تعجبی نیست که پیشرفت تکنولوژی و ابزار و ادوات دیجیتالی، اجرای این قانون‌شکنی را تا چه اندازه آسان کرده است. به اشتراک‌گذاری فایل‌ها عبارتی است که هر روز پررنگ‌تر می‌شود. حالا احساس دوگانه‌ای به وجود می‌آید. ما در عصر انفجار اطلاعات هستیم. اینترنت و رسانه‌ها، دیگر در ارائه اطلاعات خست نشان نمی‌دهند. نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای اشتراک اطلاعات آن قدر ارزان شده‌اند که برخی به رایگان عرضه می‌شوند. واقعاً چه کسی می‌تواند جلوی کپی کردن موسیقی یا فیلم دلخواه ما را بگیرد؟

ادامه