مقایسه دو ویدئوی تبلیغاتی برای انتخابات ایران و آمریکا

این جریان استفاده از امکانات مجازی برای انتخابات داره روز به روز جالب‌تر می‌شه. کلیپ‌های ویدئویی هر روز بیشتر از روز قبل روی یوتیوب قرار می‌گیرن. امروز یه ویدئویی دیدم برای تشویق به رأی دادن که توش تعدادی از هنرمندان ایرانی جلوی یه پس‌زمینه سفید دلایل خودشون رو برای شرکت در انتخابات می‌گفتن و مخاطب رو به رأی دادن تشویق می‌کردن. تا جایی که من می‌دونم این ویدئو کاریه از مهدی کرم‌پور. اول این کلیپ رو ببینین:

ادامه

تا کور شود هر آنکس که نتوان دید!

The Blindness Movieفیلم کوری رو امروز دیدم. قبل از این بارها کتابش رو که شاهکار José Saramago (ژوزه ساراماگو) است خونده بودم. فیلمش چندان به قدرت کتابش نیست اما دیدنیه واقعاً. قدرت کتاب در اینه که موضوع توی تخیل بیشتر از فیلم برجسته می‌شه. یکی از ویژگی‌های این داستان در فرم نوشتاریش اینه که نویسنده هیچ‌وقت از کسی اسمی نمی‌بره. به عبارت دیگر شخصیت‌های کتاب بی‌اسم هستن. همه جا اونها رو با یه صفت می‌بینیم. مثلاً چشم‌پزشک، پیرمرد چشم‌بندزده یا دختر عینکی. این باعث می‌شه از همون اول از همه اونها یک تصویر بسازیم که مهم‌تر از اسمشونه. در ضمن ساراماگو علاقه‌ای هم به استفاده از نقطه و ویرگول و نشانه‌های مشابه نداره و این فهم نوشته‌ش رو برای خواننده کمی پیچیده می‌کنه (بخشی از کتاب رو بخوانید).
اما فیلم هم روایت همین داستانه. کوری سفید نه سیاه باید یک جور تقاص پس دادن انسان‌ها باشه به رفتار غیراخلاقیشون. یک پایان دنیا که عامل تخریبش از درون انسان‌ها میاد و کمی عجیب‌تر از یک ویروس عادیه. بازگشت به حیوانیت و در کنار همه اینها یک زن که نماد عشق واقعیه و تنها کسیه که کور نشده. یک راهنمای ارشد، یک فرشته نجات یا با کمی اغراق چیزی شبیه به یک پیامبر اما نه آسمانی. خیلی از نماهای فیلم از روی یک زمینه سفید شروع می‌شن تا حس کوری سفید رو به بیننده القا کنه.
از فیلم لذت بردم. تأثیرگذارترین بخشش جایی بود که زنانی که برای غذا مجبور به خودفروشی به عده‌ای کور دیگر شدن، تا بقیه از گرسنگی نمی‌رن، جسد یکیشون رو روی دست برمی‌گردونن به خوابگاه. دیوانه‌کننده بود این پلان!

فیلم داستانی کوتاه کوبار (باران کوهستان)

امروز روز جهانی زبان مادری بود و من هم یک پست به زبان گیلکی نوشتم. اما سوای این مسأله می‌خوام یک فیلم کوتاه داستانی به زبان گیلکی رو هم هدیه کنم به خوانندگان این وبلاگ به خصوص گیلانی‌های عزیز.
یک بار اشاره‌ای کردم به فیلم کوتاهی که آبان ماه امسال در روستای سیاه‌رودبار شهرستان لاهیجان ساخته می‌شد و من هم عکاس و فیلم‌بردار پشت صحنه اون بودم. چند روز پیش این فیلم که بعداً اسمش شد «کوبار» (در گیلکی به معنای باران کوهستان) تونست دو تا جایزه در جشنواره فیلم بسیج رو از آن خودش بکنه. جایزه فیلم برتر جشنواره که به کارگردان فیلم، هومن سیدی رسید و جایزه بهترین فیلم‌برداری که به گلاره کیازند تعلق پیدا کرد [+].
این فیلم به زبان گیلکی هست و البته زیرنویس فارسی داره. مدت زمان این فیلم پنج دقیقه هست (تمام فیلم‌ها باید این زمان رو رعایت می‌کردند). بنابراین بهتون توصیه می‌کنم حتماً این فیلم رو ببینین. به نظر خودم که فیلم متفاوتی هست.
در ضمن کاربری سایت آی‌تی کلیپس رو تغییر دادم. از این به بعد به جای سرخط وبلاگ‌های آی‌تی میزبان ویدئوهایی خواهد بود که به نوعی تولیدی خودمونه. این هم فیلم کوبار:

ادامه

کارت سوخت خودروی فرشته مرگ چند لیتریه؟

جشنواره فیلم فجر داره تموم می‌شه. تقریباً تمام فیلم‌های مطرح رو دیدم. کلی هم صدا و مصاحبه صوتی گرفتم که امیدوارم بتونم مرتبشون کنم و به صورت برنامه صوتی و گزارش متنی منتشرشون کنم. اما نکته مثبت جشنواره از نظر من هیچ‌کدوم اینها نیست. مثبت‌ترین ارزش جشنواره اینه که در طول ۱۰ روز روزنامه‌نگارها و اصحاب رسانه رو توی یک سینما گرد هم میاره. چه بهانه‌ای بهتر از فیلم برای حرف زدن، دور هم نشستن، قهوه و چای و آبمیوه خوردن و البته سیگار دود کردن آن هم با چاشنی شایعه و غیبت و سبزی پاک کردن‌های لایت! جشنواره فیلم فجر در سینما مطبوعات یک اردوی ۱۰ روزه هست که برای خبرنگاران ترتیب داده شده. قول می‌دم نطفه خیلی از همکاری‌ها و کارهای مشترک که در سال بعد انجام می‌شه توی همین ۱۰ روز بسته می‌شه.
از همه اینها گذشته امروز یک فیلم دیدم که باعث شد چند تا سؤال به ذهنم برسه. توی فیلم «جعبه موسیقی» فرزاد مؤتمن نقشی هست که رامبد جوان بازی می‌کنه. در واقع نقش یک فرشته مرگ رو بر عهده داره. یکی از کارمندان عزرائیل لابد. ایشون وظیفه داره که مرده‌ها رو برای رفتن به اون دنیا راضی و آماده کنه. خب توی این فیلم ایشون همیشه سوار یه ماکزیما می‌شه. سؤال من اینه که کارت سوخت خودروی ایشون چند لیتریه و از چه مرجعی صادر شده و از همه مهم‌تر چرا کمربند ایمنی نمی‌بنده هیچ‌وقت؟ واقعاًها!

تا اطلاع ثانوی گلدن‌گلاب می‌بینیم

Golden Globes Awardجریان این است که مدت‌ها بود که با یکی دو تا از دوستان بازیگر می‌نشستیم و به اتفاق فیلم می‌دیدم. حسنش در این بود که بعد از فیلم ناخودآگاه بحث کمی تحلیلی می‌شد و چیزی شبیه جلسه نقد فیلم به دنبال داشت. همه اینها در کنار دیدن فیلم با سیستم سینمای خانگی و صدای دالبی (البته در خانه آنها)، لذت تماشا رو چند برابر می‌کرد. هر چند هنوز هم جلسات فیلم‌بینی ما حداقل هفته‌ای یک بار ادامه داره اما نقص سیستم در این بود که تعداد فیلم‌هایی که می‌دیدم کم بود. ولی اینترنت پرسرعت و امکانی مثل تورنت که اجازه می‌ده تا فیلم‌هایی رو که می‌خوام در طول یک نصفه روز دانلود کنم، به اندازه کافی وسوسه‌ام کرد تا بتونم فیلم‌های روز رو راحت‌تر ببینم.
بعد از فیلم «بادبادک‌باز» که توضیحش رو دادم، تونستم تا فیلم Atonement که به فارسی «کفاره» یا «تاوان» ترجمه شده رو دانلود کرده و امشب ببینم. همون فیلمی که چند روز پیش برنده جایزه بهترین فیلم سینمایی درام و بهترین موسیقی متن گلدن‌گلاب و بلافاصله نامزد ۱۴ جایزه بفتا شد. به نظر من موسیقی متن فیلم خاص و تأثیرگذار هست و لایق جایزه. از نظر کلی این فیلم جزو دسته‌ای از فیلم‌ها شمرده می‌شه که تدوین باعث می‌شه که خط روایی داستان در مقاطعی شکسته و از چند قدم قبل‌تر دوباره شروع بشه اما این‌بار از دید یک کاراکتر دیگر داستان. این روش به انحای مختلف در فیلم‌ها مرسوم شده. نمونه ایرانی اون رو می‌تونیم در فیلم کافه ستاره ببینیم هر چند این مشابه‌سازی ایرانی هیچ‌وقت به قوت نمونه‌های خارجی در نیومده. این روش به نوعی جدید در خط روایی این فیلم وجود داره.
اما برنامه روزهای آینده. فعلاً در حال دریافت فیلم‌های «دن در زندگی واقعی» (Dan in Real Life) هستم که صنم توی وبلاگش نوشته و «دور از او» (Away from Her)، «شجاع» (The Brave One) و «خون به پا می‌شود» (There Will Be Blood) هم توی صف دانلود هستند. فعلاً باید بگم که تا اطلاع ثانوی گلدن‌گلاب می‌بینیم!

فیلم‌سازی برای جی‌میل

Your Gmail storiesممکن است به یاد داشته باشید که ایده راه‌اندازی جی‌میل از ایمیل یک کاربر گوگل آغاز شد که پیشنهاد یک سرویس رایگان ایمیل را می‌داد که قابلیت جست‌وجو داشته باشد [+]. گوگل هنوز هم توجه ویژه‌ای به ایمیل‌های دریافتی دارد و از همین طریق اشکالات سیستم خود را رفع می‌کند و آن‌را بهبود می‌بخشد [+]. مردی در جاکاراتا روزانه چهار ساعت از جی‌میل روی موبایلش استفاده تجاری می‌کند آن هم در زمانی که در راه رسیدن به مقصدش هست و از طرفی نویسنده‌ای هم در فلوریدا به جی‌میل در تمام مراحل نوشتن کتابش اعتماد دارد.
کارکنان جی‌میل می‌گویند که تمام این ماجراهایی که می‌شنوند به آنها انرژی می‌دهد تا به سختی کار کنند و حالا به یقین می‌دانند که بهترین کار این است که در موفقیت‌ها با کاربران شریک باشند. حالا هم یک فراخوان داده‌اند تا هر کسی بتواند یک سناریو برای جی‌میل بنویسد. فیلم تبلیغاتی که کاربران جی‌میل در یاختش شریک بودند را یادتان هست؟
حالا شما هم می‌توانید یک ویدئوی داستانی درباره جی‌میل بسازید و آن‌را روی یوتیوب قرار دهید (خلاقیت یادتان نرود). این فیلم‌ها باید کمتر از ۳۰ ثانیه باشند و تا ۳۱ دسامبر (آخر سال میلادی ۲۰۰۷ یعنی بیست روز دیگر) فرصت دارید. برای مطالعه دستورالعمل این‌جا کلیک کنید. این هم مطلبی که وبلاگ جی‌میل در این بار نوشته است. برای مشاهده تعدادی از این ویدئوها روی نقشه جهان این‌جا کلیک کنید. تا الان یک نفر از ایران در این فراخوان شرکت کرده.

حرف، حرفه، حرفه‌ای

Azadeh Samadiزیگ‌زاگ– آزاده صمدی بازیگری است که کار خود را از تئاتر آغاز کرده و فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشگاه سوره و آموزشگاه کارنامه است. بینندگان ایرانی، بازی او را در حال حاضر از شبکه سه سیما و در مجموعه «راه بی‌پایان» می‌بینند. با او به گفت‌وگو نشستیم برای آن که بدانیم به عنوان بازیگری که هنوز در ابتدای راه است، چه نگاهی به «حرفه‌ای بودن» دارد:
«یک آدم حرفه‌ای در هر زمینه‌ای یعنی یک شغلی داره که اون رو به عنوان حرفه انتخاب کرده و از این راه امرار معاش می‌کنه.»
پس هر کسی که شغلی دارد، حرفه‌ای است؟
هر کسی که هر شغلی داره حرفه‌ای نیست ولی حرفه‌ا‌ش اینه.
پس من سؤالم را یک جور دیگر می‌پرسم. این اصطلاح «حرفه‌ای بودن» یعنی چی؟
یعنی این آدم مؤلفه. یعنی یک سبکی داره که متمایزش می‌کنه از بقیه آدم‌هایی که حرفه‌شون اینه. حرکت رو به جلویی داره و یک ذره شاخص‌تر از آدم‌های دیگه هست.
یعنی این آدم، چه پارامترها یا نشانه‌هایی دارد که به نظرت حرفه‌ای یا مؤلف می‌رسد؟
این پارامترها رو می‌تونم دو بخش تقسیم کنم. مثلاً یک کارگردانی که دکوپاژش آماده‌ست، وقتی میاد سر صحنه، می‌دونه چی می‌خواد. این بخش کاریشه که به تجربه برمی‌گرده و حتی به شعور، به میزان مطالعه و به درکش. بخش دیگه هم مقوله رفتاریه. مثلاً کارگردانی که زودتر از همه سر صحنه حاضر می‌شه، یعنی این کارگردان کارش براش مهم هست، عواملش براش مهم هستن و اگه چیزی براش مهیا نیست می‌تونه با رفتارش همه عوامل رو به خدمت بگیره. تقابل دو تا بازیگر یا یک کارگردان با بازیگر و نوع برخوردشون و حتی استفاده از واژگان مناسب، نشان‌دهنده حرفه‌ای بودن اونهاست. به نظر من این رفتار کاری و اخلاقی در کنار هم می‌تونه بگه یک آدم چقدر حرفه‌ایه.

ادامه

مروری بر سینمای ایران در سال ۱۳۸۵

Iran Cinema Review 1385بی‌بی‌سی فارسیاگر اتفاقات سینمایی ایران در سال ۸۵ را به دقت بررسی کنیم به این واقعیت می‌رسیم که این سال یکی از خبرسازترین سال‌های سینمای ایران بود.
انتظار عمومی پس از تغییر دولت و به دنبال آن تغییر سیاست‌های سینمایی بر آن بود که سینمای ایران حداقل در فروش متحمل شکست شود اما با وجود تشدید ممیزی توانست از این نظر موفق‌ترین باشد چرا که گیشه ۸۵ بیش‌تر از هشت میلیارد تومان فروخت.
میم مثل مادر، به نام پدر
دو فیلم شاخصی که سال گذشته از بخش سینمای جنگ به نمایش درآمدند میم مثل مادر و به نام پدر بودند که به ترتیب مقام دوم و ششم را در رده ‌بندی فروش به دست آوردند. میم مثل مادر که آخرین ساخته رسول ملاقلی ‌پور بود، در کنار استقبال مردمی، با توجه به مضمون خود اعتراضاتی را از سوی برخی اصول‌گرایان به دنبال داشت.
به نام پدر، ساخته ابراهیم حاتمی کیا، نیز همچون کارهای پیشین این کارگردان، جنگ را از زاویه‌ای دیگر می‌نگرد. داستان این فیلم نیز همچون آژانس شیشه‌ای، ارتفاع پست و روبان قرمز به مشکلاتی می‌پردازد که میان نسل جنگ و نسل بعدیش پیش آمده است.
در کنار این دو فیلم می‌توان به فیلم طبل بزرگ زیر پای چپ کاظم معصومی نیز اشاره کرد که حکایتی در آخرین روز جنگ ایران و عراق است. این فیلم برخلاف بازی‌های قوی بازیگران کم‌تعدادش نتوانست رتبه‌ای بهتر از ۳۰ را در جدول فروش کسب کند.

ادامه

یونانی‌های خوش‌تیپ، ایرانی‌های وحشی!

300 The Movieهفته‌نامه چلچراغ– هیچ دقت کرده‌اید که ما چند بار و به چند چیز اعتراض کردیم و چند بارش را موفق شدیم تا حرف خود را به کرسی بنشانیم؟ از حق اگر نگذریم خیلی از این موارد را موفق نبودیم و مدت‌ها است که برنامه خلیج فارس و ماجرای نشنال جئوگرافیک به خاطره تبدیل شده است. شاید تعدد اعتراض‌ها باعث شده که کم‌کم نسبت به آنها بی‌تفاوت شویم. چند روز پیش در وبلاگ پسر فهمیده خواندم که در یکی از آخرین پژوهش‌ها مشخص شده است که ظرفیت ما برای دل‌سوزی محدود است. برای مثال عکس یک بچه گرسنه‌ی آفریقایی بیشتر از عکس دو بچه گرسنه آفریقایی دلسوزی انسان‌ها را برمی‌انگیزد و شدت دل‌سوزی برای عکس دوتایی کمتر است. این یک تمایل روانی دردناک است.
حالا جریان یک اعتراض دیگر است که در فضای فارسی اینترنت به تدریج شکل می‌گیرد. حتماً یادتان است که نمایش فیلم «اسکندر» اولیور استون، محصول شرکت برادران وارنر و نشان دادن سیمای نامناسبی از ایرانیان اعتراض عده‌ای را برانگیخته کرد و البته تنها شکست تجاری فیلم توانست کمی از آتش خشم معترضان بکاهد. تا کمتر از دو هفته دیگر فیلم دیگری از همان شرکت فیلم‌سازی به اکران می‌رود که نمایش آنونس‌های تبلیغاتیش هم تا کنون آغازگر زمزمه‌های اعتراض بوده است.
فیلم «۳۰۰» پس از «بی‌باک» و «شهر گناه» سومین اثر سینمایی است که از روی کتاب‌های کمیک استریپ فرانک میلر ساخته می‌شود با این تفاوت که فیلم ۳۰۰ درباره جنگ‌های ایران و یونان باستان است. میلر این کمیک را با اقتباس از فیلمی به نام The 300 Spartans یا ۳۰۰ اسپارتی که در سال ۱۹۶۲ اکران شده بود، کشید و حالا از روی این کمیک، دوباره فیلمی ساخته می‌شود که مانند «شهر گناه» فریم به فریم شباهت تام با نسخه کمیک خود دارد.
داستان فیلم، جنگ ایران و یونان در میدان جنگ ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اویته و خلیج مالیک) است. جایی که پادشاه اسپارتی یعنی لئونیداس ارتش ۳۰۰ نفری خود را علیه ارتش عظیم ایرانیان تجهیز کرد تا مقابل سپاه خشایارشا ایستادگی کنند اما گوژپشتی دروازه‌های شهر را به روی لشگر ایران باز می‌کند بنابر روایت هرودوت از تاریخ، این ۳۰۰ اسپارتی توانستند جلوی لشگر عظیم خشایارشا به مدت ۳ روز مقاومت کنند اما در نهایت شکست خوردند. بنا بر این روایات همین دفاع سه روزه باعث اتحاد یونانیان علیه ایرانیان و همین آغازی شد برای دموکراسی یونان و در نهایت شکست خشاریارشا در نبردهای بعدی. (چیزی شبیه شکست آلمان در نبرد استالینگراد و کسب روحیه متفقین).

ادامه

فیلم‌واره سه

Fajr Film Festival Guide 3زیگزاگ– با پایان یافتن جشنواره فیلم فجر، در هفته‌های باقی‌مانده تا پایان سال خورشیدی، فیلم‌های ایرانی آماده قرار گرفتن در برنامه نمایش سینماهای تهران و شهرستان‌ها می‌شوند. فصل سینمایی بهار یا آن گونه که پخش‌کننده‌های فیلم در ایران می‌گویند، «سزون عید»، آغاز رقابت تازه‌ای برای فیلم‌ها و فیلمسازان ایرانی است که این بار، نه برای دستیابی به سیمرغ‌های بلورین بلکه برای پیشتازی در فروش بلیت سینماها، صف‌آرایی می‌کنند.
گرچه چندین دوره است که شرط حضور در جشنواره برای نمایش عمومی فیلم‌ها حذف شده و برخی تولیدات سینمایی، پیش از موعد جشنواره راهی سینماها می‌شوند، اما از همین حالا می‌توان پیشبینی کرد که بحث برانگیزترین و مطرح ترین فیلم‌های سینماها در سال آینده، از میان همان آثاری خواهند بود که در دوره ده روزه جشنواره بیست و پنجم به نمایش درآمده‌اند.
* بچه‌های ابدی
* اقلیما
* روز برمی‌آید
* رئیس

ادامه

فیلم‌واره دو

Fajr Film Festival Guide 2زیگزاگ– جشنواره فجر در بیست و پنجمین دوره نیز به روال هر ساله، هرچه به پایان نزدیکتر شد، گرمای بیشتری یافت. همان طور که پیش‌بینی می‌شد با نمایش آثار فیلمسازان مطرح، در نیمه دوم این جشنواره ده روزه، صف‌های سینماها رونق بیشتری گرفت و بر استقبال تماشاگران افزوده شد. تب جشنواره در واپسین روزها با خبر ورود مجدد فیلم داریوش مهرجویی، «سنتوری» به برنامه مسابقه و نمایش فیلم «اخراجی‌ها» ساخته مسعود ده‌نمکی، بالاتر گرفت. با این حال، فضای کلی جشنواره تحت تأثیر سینمای «معناگرا» و فیلم‌هایی با مضامین دینی و معنوی قرار داشت که نه تنها همچون سال گذشته، بخش ویژه‌ای را در جشنواره به خود اختصاص داده بودند، بلکه حضور پرشماری نیز در کنار فیلم‌های جنگی در مسابقه سینمای ایران داشتند.
* پابرهنه در بهشت
* باز هم سیب داری؟
* پارک‌وی
* سنگ، کاغذ، قیچی
* خون‌بازی

ادامه

فیلم‌واره یک

Fajr Film Festival Guide 1زیگزاگ– جشنواره فیلم فجر، بزرگ‌ترین رویداد سینمایی ایران به بیست و پنجمین دوره رسیده است.
در ربع قرن گذشته، این جشنواره ده روزه جایگاهی همچون «نوروز» سال سینمایی یافته است؛ نوروزی که زمان ارزیابی کارنامه سالانه است و در عین حال، گردهمایی‌ها و رویدادهایش درست مانند دیدوبازدیدهای سال نو، حاشیه‌های جذاب، چشم و هم‌چشمی و حرف‌های درگوشی را به دنبال دارند.
هر سال، سوز و سرمای بهمن ماه که آغاز می‌شود، بسیاری از سینماگران با شتاب می‌کوشند تا حاصل فعالیت‌های یک ساله خود را سروسامان دهند و فیلم‌هایشان را برای نخستین نمایش، آماده کنند. چند هفته بعد، تب جشنواره که می‌خوابد، برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های سال آینده یا گمانه‌زنی درباره سیاست‌های فرهنگی و وضعیت بازار شروع می‌شود.
در سالی که گذشت، پیش‌بینی می‌شد که سینمای ایران به دلیل تغییر در نگاه مدیریت فرهنگی کشور، دوره‌ای از رکود و بی‌رونقی را بگذراند. اما شکسته شدن رکورد فروش بلیت‌ها که حکایت رونق سینمای ایرانی داشت، ناظران را شگفت‌زده کرد.
اما این رونق تا بهمن ماه دوام نیافت و به صف‌های جشنواره کشیده نشد. بیرون ماندن فیلم‌های شاخصی مانند «علی سنتوری» ساخته داریوش مهرجویی از برنامه این دوره، سبب شد که جشنواره فجر در روزهایی که از آغاز آن می‌گذرد، گرما و رونق همیشگی را نداشته باشد. صف‌های سینماهای جشنواره، امسال چندان طولانی نیستند و در برخی موارد هم صندلی‌های خالی زیادی در سالن مشاهده می‌شود؛ چیزی که برای تماشاگران پروپاقرص و قدیمی جشنواره فجر، کسانی که ساعت‌ها در سرما و گاهی زیر بارش برف صف می‌بستند تا فیلم‌های سینماگران مطرح ایرانی را در نخستین نمایش ببینند، باور کردنی نیست.
گذشته از تماشاگران، برخی حامیان مالی و آگهی‌دهندگان همچون «ایرانسل» هم از جشنواره روگردان شده‌اند و از حمایت مالی آن کناره گیری کرده‌اند.
* آدم
* آفتاب بر همه یکسان می‌تابد
* مینای شهر خاموش
* اتوبوس شب

ادامه

فیلم می‌بینیم!

Fajr Film Festivalنمایش فیلم‌های جشنواره بیست و پنجم فجر امروز رسماً شروع شده و من هم برای اولین بار تصمیم گرفتم که کل فیلم‌های بخش سودای سیمرغ (مسابقه سینمای ایران) رو ببینم. سال‌های قبل فقط تونستم بعضی از فیلم‌ها رو ببینم. چند تاییش رو با حوصله زیاد صف وایسادم و بلیتش زو تهیه کردم و چند تاییش رو هم از طریق دوستای بازیگرم و با بلیط میهمان. خب احتمالاً یه کم خنده‌داره که بعد از چند سال مداوم روزنامه‌نگاری بایستی ۴۰ هزار تومن پول ناقابل رو برای ۲۰ تا فیلم از جیب مبارک پرداخت کنم و مجله‌ها و روزنامه هایی که توش کار می‌کنم، کارت مخصوص خبرنگاران که چه عرض کنم، حتی یه دونه بلیت هم برام تهیه نکنه. حالا می‌تونید این رو به حساب خویشتنداری، حب نفس، غرور یا حتی خنگی و بی‌عرضگی من بذارید که مثل بقیه باید برم بلیت بخرم. آخ مردیم از مردم‌داری و شدت مهرورزی و همراهی با اقشار مردم. بگذریم از این که سر و کله زدن با دوستان غیرمطبوعاتی‌مان که در توهم این به سر می‌برند که ما در بلیت مفتکی غوطه می‌خوریم و بعضی‌هایشان که سال به سال خبری از حال ما نمی‌پرسیدند، این روزها مرتب تماس می‌گیرند که برایشان بلیت جور کنیم!
علی ای حال (دارین که سواد عربی رو؟) با کمک یکی از دوستان تونستم سری فیلم‌های بخش سودای سیمرغ یک و دو رو در بالکن سینما سپیده یک در سئانس‌های هشت و ده شب بخرم (چون خریدنش هم پارتی لازم داره). هر چند دوستان همکار مطبوعاتی‌مان در سینما فلسطین که سینمای مطبوعات هست، حضور دارند و قاعدتاً سر و کله‌شان در سینمای مردمی سپیده یافت می‌نشود، از امشب تا ده شب از شما ملت غیور تقاضا می‌شود اگه من رو اونجا دیدین، یه بای‌بای پرتاب کنید برام تا بلکه غم غربت هم به غم خرج از جیب اضافه نشه.
سعی داریم تا گزارش‌ها و گفت‌وگوهایی چند در این جشنواره انجام دهیم. تا چه پیش آید و چه در نظر اوفتد.

اعتراض مسلمانان به راز داوینچی!

Da Vinci Codeرسا، سرویس بین‌الملل– مسلمانان کشورهاى مصر، هند و کانادا، توهین فیلم راز داوینچى به حضرت مسیح را محکوم کردند و خواستار جلوگیری از اکران آن شدند.
من هنوز فیلم راز داوینچی رو ندیدم. البته طبیعیه که ندیده باشم. برای این که هنوز اکران عمومی اون آغاز نشده و برای اولین بار روز قبل در مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم کن به نمایش در اومد. در کنار اعتراض مسیحیان متعصب نسبت به نمایش این فیلم، مسلمانان برخی از کشورها نسبت به نمایش آن اعتراض کردند. در هند مولانا منصور على خان، دبیر کل علماى سنى هند، در گفت‌و‌گو با رویترز گفته: فیلم «راز داوینچى» تهمت‌هاىی ناروا و دروغى به حضرت مسیح نسبت داده است. قرآن مسیح را پیامبرى از سوى خداوند معرفى مى‌کند و داستان این فیلم مخالف چنین باورى است.
من کتاب راز داوینچی را دو بار خوندم. در این کتاب نه تنها نبوت مسیح زیر سؤال نرفته بلکه به جنبه انسان بودن عیسی تأکید شده. یعنی همون روایتی از مسیح که در قرآن هست. قرآن، عیسی رو انسان می‌دونه و نه فرزند او و راز داوینچی هم به مسیح جلوه‌ای انسانی می‌ده. به عبارت دیگر نکته‌ای که این کتاب بر اون تأکید داره اینه که مسیح ازدواج کرده بود و مانند خیلی‌های دیگر فرزندی داشته و در حال حاضر نسل او به طور مخفیانه به زندگی خود ادامه می‌دن و گروهی هم از این راز حفاظت می‌کنن. در عین حال کلیسا رو به تحریف واقعیات تاریخی و پوشاندن این حقیقت متهم می‌کنه.
محمد، پیامبر مسلمانان هم ازدواج کرده بود و فرزندش هم مادر نسلی بود که امامان شیعیان بودن. نامفهوم برای من اینه که سنت پیامبر یعنی ازدواج، با نبوت عیسی چه منافاتی داره که توهین به مسیحت تلقی و باعث اعتراض مسلمانان بشه؟

فرابری داده‌ها

Data & Informationمی‌گفتند هر کسی طاووس خواهد جور هندوستان کشد. هنوز هم در سریال‌های تاریخی که درباره دانشمندان و بزرگان می‌سازند، سفر جزء اصلی داستان را تشکیل می‌دهد. داستان زندگی دانشمندانی که رنج سفر را برای تجربه‌اندوزی و کسب دانش بیشتر بر خود هموار می‌کردند. سفر با انگیزه دستیابی به کتابخانه‌ای عظیم. سفر به خاطر ملاقات فلان استاد و…
حالا جای دیگری هستیم. غوطه‌ور در دنیای اطلاعات و به بیانی دیگر شهروند «عصر انفجار اطلاعات». این روزها از در و دیوار داده است که تراوش می‌کند. خروار خروار عدد و رقم و متن که پر است از جملات خبری و اطلاع‌رسانی. دنیا چرخش عظیمی کرده است. زمانی بود که حفظ اسرار بنیان پایداری و بقا بود. رعایت اسرار و حفظ اطلاعات از زمان انسان‌های اولیه امری واجب و حیاتی بود. موقعیت شکارگاه‌ها، طریقه ساخت ابزار و روش‌های کسب معاش در صورتی که در قبیله باقی می‌ماند، نه تنها باعث بقا بلکه موجب قدرتمندتر شدن آن و در نتیجه برتری بر سایر قبیله‌ها می‌شد. قبایل اولیه که برتری خود را بر سایرین تحمیل کردند و تمدن خود را گسترش دادند نیز از همین روی بود که بر دشمنان خود فائق آمدند. این قانون تا عصر حاضر نیز ادامه داشت تا در دهه اخیر که به تدریج ترک برداشت و چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای به خود داد.

ادامه