طراحی‌های جالب اسکناس‌های نروژ

 

یکی از نمادهای هویتی کشورها معمولا اسکناس‌هایشان است. روی پول‌های کاغذی معمولا سمبل‌هایی تاریخی یا اجتماعی و سیاسی را می‌توان دید. اما کشور نروژ این بار به شیوه‌ای دیگر برای طراحی اسکناس‌هایش دست زده است.
در رقابتی میان هشت گروه طراح، بانک مرکزی نروژ طراحی‌هایی را برگزیده است که با دنیای دیجیتالی امروز هماهنگی بیشتری دارند.
همان‌طور که می‌دانید نروژ به عنوان یکی از کشورهای اسکاندیناوی تاریخچه‌ای مرتبط با وایکینگ‌ها و دریا و اقیانوس دارد. یکی از شروطی که در این رقابت‌ها مطرح شد بود، طرح یا طرح‌هایی مرتبط با اقیانوس بود.
این اسکناس‌ها علاوه بر طراحی‌های خاص، از نظر امنیتی هم نقاط متفاوتی برای امنیت پول و مشکل کردن جعل را در بر گرفته‌اند.
طراحی پیکسلی البته چیز تازه‌ای نیست. هزاران سال قبل معماران با کاشی‌ها و موزاییک‌ها چنین طراحی‌هایی را انجام می‌داند اما این بار دوران باستان و دنیای دیجیتال با این اسکناس‌ها به هم پیوند خورده‌اند.

این طراحی‌ها محصول دو شرکت Snøhetta و The Metric System هستند.

با دیدن این طراحی‌ها به یاد طراحی‌های پیکسلی فرش‌های فائق احمد افتادم که قبلا درباره‌شان اینجا نوشته بودم.

banknotes_feeldesain_07

گزارش‌ها حاکی از این است که…

خب حالا دلیلی نداره که بهم فحش بدین. تقصیر من نیست که وقت نمی‌شه اینجا بنویسم. راستش به خاطر کارم خیلی چیزهای جالب‌تری توی دنیای فناوری پیدا می‌کنم که دوست دارم اینجا بنویسمشون. اما خیلی از اونها رو تبدیل به گزارش‌هایی می‌کنیم که توی کلیک پخش می‌شه. معمولاً کار این‌قدر سنگین هست که دیگه جانی برای نوشتن باقیش نمونه. اینه که هر وقت میام تا یه چیز به درد بخور براتون بنویسم، می‌ترسم که نتونم وقت کافی بذارم و نوشته آبکی از آب در بیاد. بنابراین بیشتر نوشته‌ای اینجا تبدیل می‌شن به روزنوشت که برای هر کسی جالب به نظر نمی‌رسن.
خب گزارش از این قراره که زندگی روال بهتری پیدا کرده و فعلاً هم می‌شه ورزش کرد و هم می‌شه کتاب خوند. خوشبختانه من ۹۰ درصد کتابخونه‌م رو با خودم آوردم لندن و البته کلی پول گمرکی دادم براش اما ارزشش رو داشت. در حال حاضر دارم برای چندمین بار کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوب‌های رضا قاسمی رو می‌خونم. دفعات پیش این کتاب رو توی ایران خونده بودم اما از اونجایی که داستان این کتاب خارج از ایران می‌گذره، تصور می‌کنم لازم اون رو دوباره بخونم اون هم در فضایی مشابه فضای کتاب.
پیکسل هم داره روز به روز گنده‌تر می‌شه و البته شیطون‌تر. براش چند تا اسباب‌بازی خریدم. یه موش و چند تا توپ. چند جور نخ و بند کفش و این‌جور چیزها هم داره که روی چند بار دونه به دونه‌شون رو شکار می‌کنه و می‌کشدشون. بعضی وقت‌ها که کار دارم و نمی‌ذاره به کارم برسم، می‌ذارمش تو اتاق نشیمن و در رو کیپ می‌کنم. چند روزه یاد گرفته در رو باز کنه. دستش رو می‌ذاره بین در و چارچوب و انقدر فشار می‌ده تا در باز بشه. ماشالله لابراتوار غذاییش هم خوب کار می‌کنه. روزی چندین و چند بار مراحل بلع و هضم و دفع رو به سلامتی مرور می‌کنه و بر طول و عرض خودش اضافه می‌کنه. با این سرعتی که این گربه داره بزرگ می‌شه، به نظرم باید اسمش رو به مگاپیکسل تغییر بدم.

پیکسل کیست؟

خلاصه بعد از یک ماه تصمیمم رو برای نگهداری یه بچه گربه عملی کردم. در حال حاضر یه روزی می‌شه که خانوم پیکسل به جمع هم‌خونه‌ها اضافه شدن و برای ابراز وجود فعلاً پوست پای من رو تا زیر زانو کندن.
بله بله ایشون حالشون خوبه و بسیار هم سرحال، شیطون و بلا تشریف دارن و پرواضحه که همچین خصوصیاتی بیشتر از یک خانوم برمیاد.
دیروز یه نیم ساعتی دنبال دمش کرد و فکر می‌کنم الان کشفش کرده و باهاش کنار اومده. دیگه این که جعبه خوابگاه رو با آبریزگاه و دمپایی روفرشی من رو با خوابگاه اشتباه گرفته. البته خب همچین یه نموره بیشتر اشتباه محاسباتی نکرده بچه‌م. فعلاً تا حالا خان‌عمو سعدی، کمک کرده پیداش کنم و براش غذا بخرم، عمو بزرگمهرش صد تا عکس ازش گرفته، خاله دنا ناخوناش رو گرفته، عمو عادل خودش رو دار زده، عمو پناه چند تا عکس دو نفره گرفته باهاش و عمو داریوش و همسر ازش برای پسرشون مخمل خواستگاری کردن. کلی هم اسپانسر پیدا کرده تا این لحظه. از همین تریبون اعلام می‌کنم هنوز پست‌های کلیدی دیگه‌ای برای حمایت پیکسلی ازش وجود داره که با شرایط ویژه اعطا می‌شه. خلاصه مامان و خاله و دایی و ایناش تا از نزدیک نبیننش به این القاب مفتخر نمی‌شن.