روی جلدم بنویسید: مسافر

BC_Vektorlogoزیگزاگ– آورده‌اند که «آن کسی که کتاب یا سی‌دی‌اش را به کسی قرض بدهد، مخش تعطیل است و آن کسی که آنها را پس بیاورد، مخش تعطیل رسمی است!»
گذشته از این عادت‌های خوب یا بد، هستند افراد زیادی که وقتی کتابی می‌خوانند، فیلم می‌بینند یا موسیقی گوش می‌دهند، دوست دارند که خواندن، دیدن یا شندینشان را به دیگران هم توصیه کنند. تا اینجای کار به هیچ وجه اشکالی ندارد اما موضوع بحث ما کسانی از این دسته هستند که اقلام فرهنگی مذکور را به دیگران قرض می‌دهند. درباره سی‌دی نظر خاصی ندارم، چون که در اغلب مواقع با زیر پا گذاشتن قوانین کپی‌رایت یک نسخه از آن در بایگانی نفر بعدی جا خوش می‌کند اما درباره کتاب چنین اتفاقی یا نمی‌افتد یا به ندرت صورت می‌گیرد.
موضوع به طور دقیق برمی‌گردد به آن دسته‌ای که جزو گروه «خودتعطیل» قرار گرفته‌اند و اصلاً قصد ندارند کتاب محبوبشان را پس بگیرند. آنها چه می‌کنند؟ کتابشان را در یک مسیر نامعلوم رها می‌کنند به امید آن که فرد دیگری کتابشان را بخواند و به نفر بعدی بدهد. شاید بتوان آنان را مثال عینی شعر «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز» دانست.
مثل هر کتاب داستانی که آغازی دارد و میانه‌ای و سرانجام پایان و فرجامی، ماجرای تشکیل این گروه هم داستانی دارد؛ گرچه پایان این داستان هنوز بسته نشده و دنباله دار است. راستی، داستان تشکیل این گروه چیست و از کجا آغاز می‌شود؟

ادامه