خب سپاسگزار همه این رفقای گلم که واقعاً از را دور و نزدیک و با تلفن و ایمیل و کامنت و هر راهی که بود، تولدم رو بهم تبریک گفتن. مخلصیم…
اما این چند روزی که ننوشتم دو تا کنسرت درست و حسابی رو دیدم. یکیش کنسرت گروه کیوسک بود. کنسرت کیوسک توی سالن بوش هال اجرا شد و تقریباً یه مدلی بود که میتونستی همه جای سالن بچرخی و از دور و نزدیک سن عکس بگیری. من هم این روزها دارم یه جور توییت با عکس انجام میدم. با موبایلم عکس میگیرم و بلافاصله آپلودش میکنم توی فرندفید یا توییتر. درباره فرندفید که امکان آپلود مستقیم عکس وجود داره. برای توییتر هم از توییتپیک استفاده میکنم. به هر حال کنسرت بسیار خوبی بود و لذتبخش.
اما پریروز که داشتم با عادل برای ناهار میرفتم، توی حیاط تیوی سنتر چند نفر از کنارمون رد شدن. طرف یه نگاهی به من انداخت و منم همچین یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش انداختم و تو دلم گفتم این با این عینکش چقدر جلفه. بعد عادل که داشت باهام میاومد یهو هنگ کرد و وایساد با دهن باز. گفتم چته؟ گفت این بونو بود. همون خواننده یو تو. بعدش من فهمیدم که نفهمیدم!
به هر حال دیروز عصر سمت ساختمون براودکستیگ هاوس بیبیسی چنان جمعیتی اومده بود که راهبندون شد حسابی. مردم اومده بودن تا کنسرت یو تو رو تماشا کنن که از بالای ساختمون بیبیسی اجرا میشد. به مناسبت انتشار آلبوم جدید U 2 بعد از پنج سال، سه تا آهنگ از پشتبوم برگزار شد (لینک ویدئو). شانسی که من داشتم این بود که لازم نبود از پایین کنسرت رو ببینم. بلکه از ساختمون بغلی بیبیسی و همسطح با گروه نگاهش کردم. اونقدر این صنم جیغ کشید که خلاصه بونو برگشت سمت پنجره ما و وسط آهنگ گفت بیبیسی. ما هم بای بای کردیم و از این لوسبازیها. احتمالاً از تلویزیون فارسی بیبیسی هم دیده باشید کنسرت رو. این هم صفحه اختصاصی یو تو در سایت بیبیسی برای اونهایی که ندیدن.
فعلاً همین.
ماه: فوریه 2009
گاهی اوقات…
گاهی اوقات سالها کبیسه میشوند. گاهی اوقات روز تولد آدم شش اسفند است اما دیگر ۲۵ فوریه نیست. گاهی اوقات کسی نمیتواند آدم را سورپرایز کند. گاهی اوقات فرصت زیاد است اما آدم فقط یک بار به دنیا میآید… ۳۴ سال گذشت.

موبایل جدید باراک اوباما را ببینیم
موبایل بلکبری آقای باراک اوباما بارها خبرساز شده. در واقع اعتیاد به موبایل یکی از گرفتاریهایی هست که این روزها نصیب هر کدوممون ممکنه بشه. اما بر اساس قانون ایالات متحده، ایمیلهای رئیسجمهوری چیز خصوصیای محسوب نمیشه و در عین حال این موضوع که آقای اوباما میخواد از روی موبایلش، مرتباً ایمیلهاش رو چک کنه، میتونه اون رو در معرض هک قرار بده و به هر حال ایمیلهای رئیسجمهوری آمریکا ممکنه باعث سوءاستفاده خیلیها بشه. و به همین خاطر چندی پیش اعلام شده بود که آقای اوباما حق نداره از گوشی موبایلش به همین خاطر استفاده کنه.
خبری خوندم توی فاکسنیوز که ترجمهش رو میتونین اینجا ببینید. این خبر میگه که کوین میتنیک مشهورترین هکر جهان اعلام کرده که رخنه به گوشی بلکبری باراک اوباما امری دشوار و در عین حال شدنیه!
اما شاید بد نباشه بدونین که یه گوشی جدید به باراک اوباما پیشنهاد شده که میگن خیلی از نظر امنیتی سطح بالایی داره. این گوشی چیه؟
The Sectéra Edge اسم این گوشیه که محصول شرکت جنرال داینامیکس هست و یه جور گوشی نظامی محسوب میشه و از نظر ظاهری هم بسیار شبیه به بلکبریه. امکانات این گوشی رو میتونین توی تصویر زیر ببینین و البته یک فیلم که بیشتر شما رو با ویژگیهاش آشنا میکنه. این هم مشخصات بیشتر در فرمت پیدیاف برای اونهایی که خوره موبایلن.
اردشیر تیوی و آشپزی در سه سوت
یک بار درباره کانالهای خانگی یوتیوب نوشتم و گفتم که چقدر جای کانالهای ایرانی از این نوع خالیه و آرزو کردم که ای کاش چند تایی پیدا بشن. دیروز بود که صنم درباره برنامههای آشپزی یه پسر اصفهانی چیزی به من گفت و امشب بود که با جستوجو کانال یوتیوبش رو پیداش کردم و شروع کردم به تماشای برنامههای بانمک و بامزه اردشیر. بیاغراق کارهایی که اردشیر به طور آماتور توی خونه و خیابون و با کمک دوستاش انجام میده از خیلی از کارهای حرفهای تلویزیون سرگرمکنندهتره. به هر حال واقعاً حیفه که وقت نذارین و کارهای اردشیر رو نبینین. هیچکدومش رو از دست ندین. یکی از کارهای سریالی اردشیر برنامههای آشپزی در سه سوت هست که بعضیهاش واقعاً بانمکن. برای نمونه این یکی رو ببینین.
پ.ر.ا.ک.ن.د.ه گویی
این طور که به نظر میرسه من به نمایشگاه موبایل بارسلونا نمیرسم. اون هم به خاطر کندی صدور ویزای شینگن از طرف اسپانیا. به هر حال همکاران انگلیسی کلیک این نمایشگاه رو پوشش میدن اما حیف شد که خودمون مستقیماً اونجا نیستیم.
برای کلیک فارسی یه گروه توی فیسبوک درست کردم که فعلا ششصد هفتصد تا عضو داره. یه اکانت هم توی توییتر براش درست کردم که کمکم اون رو هم راه بندازیمش. خودم از وضعیت سایت کلیک راضی نیستم. خیلی وقته که تقاضا کردیم امکان یه سایت با امکانات حداقل براش فراهم بشه. امیدوارم که زود جوابم رو بدن و باهاش موافقت کنن.
یکی از کارهای دیگهای که این روزها بهش علاقمند شدم، گرفتن عکس با موبایل و ارسال سریعش به اکانت فرندفیدمه. یه جور توییت تصویری. تقریباً هر کسی اونها رو ببینه متوجه میشه دارم به چی نگاه میکنم.
این گوگل لاتیتود هم هنوز اپلیکیشن خودش برای آیفون رو فعال نکرده که تستش کنیم. یه جورایی تو کفش موندم که ببینم چطور کار میکنه. فعلاً انتظار میکشیم تا فرهنگ انتظارمون ارتقا پیدا کنه.
امروز چشممان یا بهتره بگم گوشمان به صدایی روشن شد که مدعی بود بنیامین بهادری هست. از قرار معلوم یکی یه آهنگ سفارشی خونده برای تبلیغ ایرانسل که حداقل از نظر ترانه اعصاب خورد کنه و اولش هم گفته میشه که مال بنیامینه. آهنگ رو برای بهزاد فرستادم و بهم گفت که این صدای بنیامین نیست. به هر حال بهزاد یه جورایی کارشناس سر و صداهای آهنگین ایرانیه!
پریانا، مجله اینترنتی فناوری منتشر شد
تولد مجله پریانا رو باید واقعاً تبریک گفت. از زمانی که کاپوچینو به عنوان اولین مجله الکترونیک فارسی شروع به انتشار کرد تا الان دهها مجله الکترونیک دیگر منتشر شدهاند که تا جای که من یادم مونده، فقط مجله فروغ، نسخه چاپی هم داره. این وسط من مجلهای آیتی اینترنتی سراغ نداشتم.
پریانا که با همت نوید کاشانی و دوستان دیگر آنلاین شده، نوید یک مجله اینترنتی خوب درباره فناوری اطلاعات رو میده. من از صفحات معرفی پریانا هنوز متوجه نشدم که ترتیب انتشارش چیه. آیا قراره به طور هفتگی منتشر بشه یا اینکه هر وقت مطلبی به نظر نویسندگانش رسید، بذارنش توی مجله.
تقریباً یک ماه پیش با نوید چت کردم و نظرم رو درباره این مجله گفتم. الان هم فکر میکنم گفتن چند نکته و نظر شخصی، شاید بتونه کمک کنه.
به نظر من پریانا بهتره ترتیب انتشار داشته باشه. یعنی مثلا هر هفته یکبار منتشر بشه. اینطوری میشه برای هر شماره موضوعی در نظر گرفت یا اینکه برنامهریزی کرد. در این حالت نویسندهها هم کار رو جدیتر میگیرن و میتونن برای روز انتشار برنامهریزی کنن. جز بخش لینکدونی که میتونه همیشه در حال بهروزرسانی باشه، نوشتهها و مقالات بهتره هفتگی منتشر بشن. البته این تجربه شخصی منه، همین.
نکته دیگه اینه که مجله اینترنتی نباید صرفاً کار دل باشه. باید به فکر درآمدزایی از اون بود. یعنی این مجله نهتنها باید خرج خودش رو در بیاره، بلکه باید درآمدزایی هم بکنه. با این شرایط، میشه به اعضای ثابت تحریریه و آزادنویسها یا به اصطلاح نویسندگان فریلنس هم حقالتحریر پرداخت کرد. اونوقت در پذیرش مطالب هم میشه دقت بیشتری به خرج داد و حتی سختگیری کرد. مطمئن باشید این به جدی شدن مجله و جدی گرفته شدنش هم کمک میکنه.
برای بالاترین هکشده چه میتوانیم بکنیم؟
بالاترین هک شد. این شاید یکی از مهمترین اخبار آیتی و رسانهای در فضای مجازی امروز باشد. در این شکی نست که بالاترین با تمام کمیها و کاستیهایش یکی از تأثیرگذارترین وبسایتهای فارسیزبان است. اما در این چند ساعت که مدیران بالاترین خبر از حمله از پیش برنامهریزی شده به این سایت میدهند، تحلیلهایی هم در وبلاگهای مختلف نوشته شده. اشتراک بیشتر این نوشتهها در واقع فراخوانی است از حمایت همهجانبه از بالاترین. در این موضوع شکی نیست که بسیاری از بلاگرها میخواهند به نوعی جبران خدماتی را کنند که بالاترین به آنها کرده. برایشان بازدیدکنندههای زیادی را در طول سالهای فعالیتش فراهم و از طرفی لینکهای خوبی را به وبگردان همیشه تشنه معرفی کرده است. بچهها میخواهند هر طور شده از خجالت بالاترین در بیایند. اما واقعاً در این وضعیت چه میشود کرد؟ بالاترین سایتی است که موضوعات داغش مرجع خبرنگاران بسیاری بوده و امیدوارم که در آینده هم باشد. اما راه واقعی حمایت چیست؟
بگذارید داستان را طور دیگری شرح دهم. وقتی من چیزی را در وبلاگم مینویسم، آن را در بالاترین به اشتراک میگذارم تا مراجعهکنندگان به این سایت را به وبلاگم هدایت کنم. حالا اگر من چیزی درباره این سایت مینوشتم، به احتمال زیاد در بالاترین امتیاز زیادی کسب میکرد و بیش از پیش بازدیدکنندگان را به وبلاگم هدایت میکرد. حالا که بالاترینی وجود ندارد، اگر درباره این اتفاق چیزی در وبلاگم بنویسم، تنها خوانندگان ثابت وبلاگم آن را میخوانند. که بسیاری از آنها خود اهل بالاترین و اهل گشتوگذارند. در واقع سؤال اصلی من است است که نوشتن درباره هک شدن بالاترین، چه کمکی به آن میتواند بکند؟ مگر غیر از این است که ما یک عده هستیم که داریم برای خودمان سخنرانی میکنیم؟ دقیقاً به همین علت است که گیج شدهام. لعن و نفرین و تهدید هکرها دردی را دوا نمیکند. پس به نظر شما بهترین کمک به سایت بالاترین برای رهایی از مشکلی که برایش پیش آمده چیست؟
پ.ن: از قرار معلوم سرور بالاترین هک نشده. اتفاقی که افتاده اینه که با داشتن آدرس و ایمیل یکی از مدیران به اکانت گودَدی بالاترین (که دومین بالاترین توش ثبت شده) دسترسی پیدا کردن. بعدش هم دیاِناِس رو عوض کردن و هدایتش کردن به جای دیگه. این طور که به نظر میاد، نباید کار هکر باشه. هر کی هست آشناست چون گذشتن از این مراحل گوددی آسون نیست مگر اینکه به یک سری اطلاعات دسترسی داشته باشی.
قرو قاطینویسی در برف
لندن داره برف میاد تو مایههای تهرون. فعلا نزدیک ده سانت برف روی زمینه و یه کله هم داره ادامه میده. من موندم که چطور فردا صبح زود خودم رو به سفارت اسپانیا برسونم. جمعه صبح بهم وقت داده بودن اما نامهای که قرار بود بهم اعلام کنه ساعت و تاریخ رو جمعه ظهر رسیده! حالا قردا صبح برم ببینم میشه از اینا ویزا گرفت یا نه. اگه گرفتم، میتونین منتظر گزارشهایی از بارسلونا هم باشین اگه نه که هیچ. از طرفی باید ده و نیم صبح هم سر لوکیشن فیلمبرداری باشم. خدا رحم کنه. امیدوارم تا شب زنده برگردم خونه.
بعدش هم از اونجایی که شنیدم فیسبوک هم آزاد شده، لاجرم به شما پیشنهاد میدم که تو گروه کلیک فیسبوک عضو بشین که توی این یه هفته نزدیک به چهارصد تا عضو پیدا کرده. ببینیم میشه که اونجا محل بحث مخاطبهای این برنامه بشه یا نه.
باز هم تأکید میکنم که اگه نظری درباره برنامه دارین به ایمیل برنامه بفرستین: [email protected] مطمئن باشین که دونهدونهش رو میخونیم و تا جایی که امکانش باشه بهش عمل میکنیم. بهترین راه برای بهبود برنامه بازخوردهاییه که از این طریق بهمون میدین.
۱۵ آگهی ویدئوی بهیادماندنی درباره فناوری اطلاعات
در دنیای تبلیغات، بعضیهاشون توی حافظه مردم ماندگارتر هستن. و البته در این بین اگه بخوایم ۱۵ تا از ماندگارترین آگهیهای تصویری درباره تکنولوژی رو به روایت اینجا ببینیم، میشن اینها که من فقط اونی رو که بیشتر از همه دوست داشتم این پایین میذارم. بقیهش رو توی نوشته اصلی ببینین.