مجله سبک زندگی رنگی رنگی

در چند سال اخیر مجلات آنلاین زیادی راه‌اندازی شده‌اند. تعدادی از آنها هم با موضوع سبک زندگی فعالیت می‌کنند. چند ماهی است که یک مجله آنلاین با نام رنگی رنگی کار خود را آغاز کرده است که تنوع بیشتری دارد و نوشته‌ها و مقالاتش را به طور اختصاصی منتشر می‌کند و کمتر مطلبی را در آن دیده‌ام که ترجمه مقالات خارجی باشد.

تعریف خودشان از مجله‌شان و اسمش این است: رنگی رنگی یعنی زندگی، یعنی شادی، یعنی سرخوشی، یعنی خود بودن، یعنی مهم‌ترین شخص زندگی خود بودن. در رنگی رنگی ما نشان می‌دهیم که برای شاد بودن بهانه‌های کوچک فراوانی هست. برای رنگی بودن فقط کافی است دل رنگی باشد و بقیه‌اش حله!

فضای نوشته‌ها، عکس‌ها و محتوای کل مجله به نظر می‌رسد که با چنین تعریفی همخوانی دارد. ایده‌های تازه‌ای را هم می‌توان در این سایت دید. برای مثال ایده تفویم رنگی رنگی که فعلا فقط برای کاربران اندروید در دسترس است یا رادیو رنگی رنگی که در واقع پادکست این سایت است، نشان‌دهنده ابتکار کارگردانان این مجموعه است.

این مجله بخش‌های متعددی دارد و از آشپزی و مد تا ترفندهای خانگی و طبیعت و وب‌گردی و حتی آداب چای خوردن را می‌توانید در آن بیابید. این تنوع باعث می‌شود تا هر مخاطبی بتواند مطلبی را مناسب خود در این مجموعه بیابد.

مخاطبان رنگی دسته‌ای هستند که در یکی از بندهای این شروط می‌گنجند. به نظر می‌رسد جای گرفتن در یکی از این بندها کار پیچیده‌ای نیست. در عین حال امکان همراهی و همکاری با گروه رنگی هم وجود دارد.

رنگی رنگی اخیرا بخش تازه‌ای به نام دیوار را هم راه‌اندازی کرده است و به نظر می‌رسد بخش‌های دیگری را هم در دست طراحی دارد.

طراحی و رنگ‌پردازی، گرافیک و چینش سایت چشم‌نواز است و با هدفی که این مجله در نظر گرفته است هم‌خوانی دارد.

rangi rangi screenshot

شدیدا معتقدم هم هر حرکتی در فضای آنلاین که از روی عشق و علاقه انجام می‌شود و قرار است سر پا هم بماند و به کار خود ادامه دهد، نیاز به یک طرح کسب‌وکار یا به اصطلاح بیزینس پلن دارد. چنین پروژه‌هایی باید بتوانند آن‌قدری پولساز باشند که روی پای خود بایستند و ادامه کار دهند. خوشبختانه در چند سال اخیر آگهی‌های آنلاین هم در ایران جا افتاده‌اند و اوضاع حتی قابل مقایسه با پنج شش سال قبل هم نیست. در عین حال سایت‌ها باید بتوانند محصولاتی را هم بفروشند یا از ازای توصیه محصولی به کاربران و مخاطبان خود درصدی از فروش آن را به دست بیاورند. نگاهی به سایت رنگی رنگی نشان‌دهنده این است که گردانندگانش به این مهم هم توجه دارند و برای مثال زیورآلاتی را به مخاطبان خود توصیه می‌کنند و می‌فروشند.

خرید مجلات داخل ایران با اپلیکیشن «مجله»

چند وقتی است که روزنامه و مجله را علاوه بر نسخه کاغذی در تبلت هم می‌خوانم. طبیعتاً منظورم روزنامه‌های اینجا مثل مترو بود که برای مخاطب تبلت به طور جداگانه طراحی شده‌اند.

نسخه تبلتی این گونه روزنامه‌ها طراحی کاملاً مجزایی دارد. نه یک فایل پی‌دی‌اف است که قابلیت ورق  زدن دارد نه آن که یک وب‌سایت است که به صورت اپلیکیشن درآمده است. نسخه تبلتی روزنامه مترو کاملاً تعاملی است. گاهی بخش‌های مجزایی ویژه تبلت دارد که می‌تواند یک مسابقه با جایزه یا تعداد عکس‌های بیشتر یا حتی ویدئوهای مرتبط به خبر باشد. پیوندهای مناسبی هم برای برخی از اخبار خبرساز به فیس‌بوک این روزنامه تعبیه شده که خواننده بتواند نظرش را بلافاصله منتشر کند.

mzl.khwdihrb.480x480-75اما منظور من از این نوشته شرح استفاده لذت‌بخش از چنین روزنامه‌هایی نیست. قصد من این است که یک کار خوب را که در زمینه رسانه‌های فارسی‌زبان صورت گرفته معرفی کنم.

سلمان جریری را بسیاری از شما به عنوان نخستین وبلاگ‌نویس فارسی‌زبان می‌شناسید. چند وقتی است سلمان اپلیکیشن مجله را طراحی کرده که با استفاده از آن می‌توانید نسخه الکترونیک مجلات ایرانی را خریداری و مطالعه کنید.

تعداد مجلات موجود در این اپلیکیشن کم نیست و شما بازه مناسبی از مجلات را برای خریداری در اختیار دارید. با این حساب «مجله» اولین اپلیکیشن خرید و مطالعه مجلات فارسی است. به کمک این اپلیکیشن شما می‌توانید مجلات فارسی مورد علاقه خود را در هر کجای دنیا که باشید خریداری و بر روی تبلت خود مطالعه کنید.

درمورد خرید ریالی، متاسفانه هنوز کارتهای شتاب مستقیما قابل استفاده نیستند. اما اگر در ایران هستید می‌توانید به جای خرید مستقیم ریالی، در دو مرحله خرید ریالی از اپلیکیشن را انجام دهید به کمک کارتهای شتاب از فروشگاههای مختلف آنلاین، «گیفت کارت آی‌تونز» خریداری کنید و بعد به کمک گیفت‌کارت آی‌تونز از اپلیکیشن به صورت دلاری خرید کنید.

متاسفانه مجلات ما هنوز یک پی‌دی‌اف ساده هستند و با آن چیزی که ما در خارج از ایران می‌بینیم و استفاده می‌کنیم، فاصله زیادی دارند. هر چند لنگه‌کفش در بیابان غنیمت است و از طرفی طراحی یک نسخه مجزا برای تبلت‌ها انرژی و هزینه زیادی را می‌طلبد که با اوضاع فعلی مطبوعات در ایران، سرمایه‌گذاری نشریات روی آن به‌صرفه نیست.

اگر اقبال چنین اپلیکیشن‌هایی بلند باشد و خوانندگان زیادی در خارج از ایران مجلات را از این راه خریداری کنند، ناشران با حجم بزرگی از درآمد مواجه خواهند شد. این درآمد بدون آن که هزینه چاپ را بر آنها تحمیل کرده باشد تماما سود است. از طرفی نرخ تبدیل ارز به ریال می‌تواند سرمایه‌گذاری روی ساخت نسخه‌های ویژه تبلت را برای ناشران به صرفه کند.

اپلیکیشن مجله را می‌توانید برای آی‌او‌اس دریافت کنید. نسخه اندروید هم در حال آماده‌سازی است.

سالم‌زی، مجله آنلاین سبک زندگی

نبود یا بهتر بگم کمبود یک مرجع مناسب برای این که آگاهی‌های فردی و اجتماعی رو در زمینه‌هایی مثل زندگی بهتر، بهداشت، تناسب اندام، زیبایی، تغذیه با در کلام جایی که به مسائلی بپردازه که موشوم هستند به سبک زندگی همیشه حس می‌شد. وب فارسی واقعاً در این مقوله با یک خلاء بزرگ روبرو هست. چیزی که در سطح اینترنت به وفور پیدا می‌شه و هر آن چه در وب فارسی به دنبالش باشیم یا نیست یا به طور پراکنده در سایت‌های مختلف کپی شده.

سالم‌زی نشریه ای اینترنتی ست که می‌کوشد سطح آگاهی های فردی و اجتماعی رو درباره موضوعاتی که گفتم افزایش بده. بخش اعظم محتوای مجله آنلاین سالم‌زی در نشریات معتبر دیجیتال و چاپی خارجی چاپ شده که تیم تحریریه سالم‌زی ترجمه‌شون می‌کنه و در مواردی نکات لبشتری بهشون اضافه می‌کنه و البته تولید محتوا هم کم و بیش توش انجام می‌شه. بخش‌های هم در سایت هست که حاصل مشورت کارشناسان امر و پزشکان در زمینه‌های مختلف و یا توصیه‌هاشون در موارد خاصه که انتخاب و در سایت منتشر می‌شه.

سایت ساده و شکیله و از طراحیش می‌شه متوجه شد که گردانندگانش با محیط وب فارسی آشنایی کافی دارند. چون استاندارهای مرسوم وب دویی در طراحی سایت در نظر گرفته شده. حتی سلیقه طراح یا طراحان سایت رو می‌شه در طراحی صفحه خطای ۴۰۴ متوجه شد. برای مثال می‌شه دکمه گوگل پلاس و مطلبی به مناسبت دهمین سالگرد وبلاگ‌های فارسی رو توش دید.

 

قدیمی‌ها، بریده‌های مجلات قدیمی

برای کسانی که دوست دارن تا خاطرات قدیمی رو شخم بزنند، هیچ چیزی بهتر از این نیست که نگاهی به عکس‌های گذشته‌شون بندازند. یکی از علاقمندی‌های من در دوران نوجوانی این بود که توی زیرزمین خونه و پشت‌بوممون دنبال مجله‌های قدیمی و چاپ قبل از انقلاب بگردم و ورقشون بزنم و مطالعه‌شون کنم. متأسفانه بایگانی هیچ کدوم از این مجلات در دسترس همه نیست چه برسه به این که امیدوار باشیم تا نسخه آنلاینی ازشون پیدا کنیم.

یکی از وبلاگ‌هایی که چند وقته داره بخش‌هایی از مجلات قدیمی رو به انتخاب خودش منتشر می‌کنه، وبلاگ قدیمی‌ها هست. نویسنده این وبلاگ این طور وبلاگش رو معرفی می‌کنه:

قدیمی‌ها نگاهی دارد به سینما و موسیقی قبل از انقلاب و سعی دارد خاطرات تلخ و شیرین آن دوران را برای شما بازدیدکنندگان گرامی تداعی کند.
در این مجله اینترنتی از آخرین حال و احوالات هنرپیشه‌ها، کارگردان‌ها، خواننده‌ها، نوازنده‌ها، هنرپیشه‌های تئاتر و نویسنده‌های قدیمی باخبر خواهید شد. باشد که روشنگر شما هنردوستان و علاقمندان به اسطوره‌های هنری باشد. ضمناً سعی شده است تا شما بازدیدکنندگان گرامی در جریان آخرین اخبار از فعالیت‌های هنرمندان قدیمی قرار بگیرید. هدف از تأسیس مجله اینترنتی قدیمی‌ها ساختن یک مرجع در مورد هنرمندان قدیمی است.

همون‌طور که می‌بینید این وبلاگ بیشتر از این که یک وبلاگ باشه سعی داره تا یک مجله باشه. حیف که دو سه باری فیلتر و مجبور به تغییر نشانی شده و یک بار هم از روی بلاگفا پاکش کردن. به نظر من وبلاگی با این رویکرد قابلیت تبدیل به سایت رو داره و در جایی مثل هوست شخصی، با قدرت بیشتری می‌تونه عمل کنه. از طرفی موندن روی سرویس‌دهنده‌های وطنی همیشه خطر فیلتر شدن رو داره. البته کمتر جای درست و حسابی رو می‌شه پیدا کرد که فیلتر نشده باشه. اما مسأله اینجاست که سرویس‌دهنده‌های داخلی ممکنه با یک ابلاغیه و دستور، کل داده‌ها رو هم بترکونن و پاک کنن اون هم بدون اخطار قبلی. بنابراین به دوست عزیزی که این وبلاگ رو اداره می‌کنه یعنی آقای مجتبی نظری توصیه می‌کنم یک هوست شخصی برای خودش دست و پا کنه. مطمئنم همین الان هم کسانی هستند که مایل به میزبانی سایتشون در ازای آگهی باشن.

هنر تبلیغات: آگهی‌های تعاملی در مجلات (۲)

چند وقت پیش بخش اول آگهی‌های تبلیغاتی خلاقانه رو که به صورت دو صفحه‌ای منتشر شده رو توی وبلاگ گذاشتم. خیلی از این آگهی‌ها از یک ایده جالب شکل گرفتن. خیلی‌هاشون البته اغراق‌آمیز هستند. البته تبلیغات در کل یک هنر اغراق‌آمیزه.

بخش اول رو از اینجا ببینید. الان می‌ریم سراغ بخش دوم این نوع تبلیغات:

۱۱- پاکیزگی: بدون شوره

شما می‌تونید روی شونه این خانوم و روی لباس‌هاش دانه های سفیدی رو ببینید که مثلاً شوره‌های سر این خانوم هستند. کافیه گوشه صفحه رو بکشید و جدا کنید و شوره‌ها از زیر پوشش پلاستیکی روی شونه این خانوم خارج بشه.

ادامه

هنر تبلیغات: آگهی‌های تعاملی در مجلات (۱)

خیلی وقته که از تبلیغات به عنوان یک هنر یاد می‌کنن. خلاقیت در آگهی‌های تبلیغاتی باعث می‌شه که بین میلیون‌ها حجم تبلیغات، بهترینشون در ذهنمون ماندگار بشن. چه بسا بعضی از آگهی‌های موفق، خود محصول رو تحت تأثیر قرار دادن. آگهی‌های تعاملی آگهی‌هایی هستند که بیننده اونها می‌تونن روش تأثیر بذارند. اما وقتی قرار باشه تعامل روی یک صفحه کاغذ در مجله انجام بشه، ابتکار طراح آگهی هم باید بیشتر باشه. اینجا بخش اول این آگهی‌ها رو براتون منتشر می‌کنم.

ادامه

دوبی‌نامه (۲)

روز دوم رو با یه صبحانه اتمی شروع کردم. اما اولین کار جدی‌ای که بعد از صبحانه انجام دادم، کمی تحقیق درباره سوژه‌ای بود که دارم روش کار می‌کنم. این کار تا موقع ناهار طول کشید. ناهار در یکی از رستوران‌های چیلی خورده شد به همراه گروه و چند نفر از خبرنگارهای مقیم دوبی که توی مجله ویندوز خاورمیانه و تایم اوت دوبی کار می‌کردند و کلی درباره بازارهای لوازم الکترونیک به خصوص از نوع چینی و اوضاع اینترنت اینجا حرف زدیم.
دنبال یه سیم‌کارت دوبی می‌گشتم که در نهایت تلاشم دور و بر رستوران به جایی نرسید. از اونجا بلافاصله رفتیم و قایقی اجاره کردیم و رفتیم روی خور دوبی برای فیلمبرداری. این کار هم یکی دو ساعت وقت ما رو گرفت. بعد از این کار از گروه جدا شدم و به دنبال خرید سیم‌کارت روان. اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد ساختمون بزرگ بانک ملی ایران بود و بعد هم شعبه تقریباً بزرگ بانک صادرات ایران. بعد هم یهو خودم رو وسط یه خیابون پیدا کردم که پر از مغازه‌های لوازم الکترونیک و به خصوص موبایل بود. تقریباً توی هر مغازه‌ای که وارد می‌شدم، صدای گفت‌وگو به زبان فارسی می‌اومد. زن و شوهرهایی که داشتن برای خرید یه جنس با هم حرف می‌زدن یا کارمندای فارسی‌زبان مغازه. در نهایت رفتم توی یه مغازه موبایل‌فروشی و تقاضای سیم‌کارت دوبی کردم.
اینجا اگه بخوای سیم‌کارت بگیری، باید فتوکپی صفحه اول پاسپورتت رو داشته باشی و بهشون بدی. اون‌وقت می‌تونی یه شماره از بین شماره‌های موجود انتخاب کنی. من یه شماره از اوپراتور du انتخاب کردم. قیمت سیم‌کارت ۵۵ درهم بود که معادل ۱۵ هزار تومان شد و نیم ساعت هم طول کشید که فعال شد.
برگشتن از آن خیابان به هتل رو یه تاکسی گرفتم که طبق معمول بیشتر تاکسی‌ها، راننده‌اش یه جوان هندی بود. بعد هم من رو به یه مسیر اشتباهی برد و در نهایت به نقطه مقابل شهر رسیدم که با هتلم کیلومترها فاصله داشت. بعد هم یک ساعت رو توی ترافیک کشنده گذروندم تا به هتل برسم. جالب اینجا بود که راننده می‌خواست تمام پول مسیر اشتباهی و وقت تلف‌شده توی راه‌بندان رو هم ازم بگیره که بعد از یک ربع بحث، زیر بار نرفتم. باقی شب هم به ملاقات و گفت‌وگو با چند تا از دوستان ایرانی مقیم اینجا گذشت تا خستگی این رانندگی طولانی رو از تنم در کنه. سرعت پایین اینترنت داره دیوانه‌ام می‌کنه در ضمن.

هفته‌نامه شهروند امروز آنلاین شد

Shahrvand Magazineهفته‌نامه شهروند امروز یکی از خواندنی‌ترین نشریه‌هایی است که در سال‌های اخیر دیده‌ام. محتوای خوب، نویسندگان برجسته تحریریه و میهمان باعث شده تا مجموعه‌ای از خواندنی‌ترین مطالب در این نشریه گرد هم آمده و هر هفته عرضه شود.
برای کسانی که به تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی علاقمندند یا دوست دارند تا برگ‌هایی از تاریخ معاصر را ورق بزنند، این مجله ارزش بیشتری دارد. حاشیه قرمزرنگ شهروند امروز بیش از هر چیز دیگری ظاهر این هفته‌نامه از جلد تا صفحه‌آرایی را شبیه هفته‌نامه تایم کرده است. البته این روزها روی دکه‌ها مجلات مشابه دیگری چون بازتاب (با همان سبک و سیاق و حتی لوگوی سایت بازتاب) و میهن را می‌بینیم.
شهروند امروز تا امروز سال سوم و شماره ۵۹ را بر جلدش شماره‌گذاری کرده است اما تنها ضعفی که می‌توانستیم برایش در نظر بگیریم، آنلاین نبودن محتوایش بود. تنها بخشی از مقالات هر هفته در وبلاگی در بلاگفا روی اینترنت منتشر می‌شد.
اما امروز این هفته‌نامه یک سایت مستقل دارد و مطالب را با یک شماره تأخیر منتشر می‌کند.
این سایت بر خلاف وبلاگ قبلی، هنوز خبرمایه (Feed) ندارد. تنها خوراکی که روی سایت جدید مشاهده می‌شود، مربوط به یک سایت خبری به نام تلنا است که محتوایش هیچ ربطی به محتوای شهروند امروز ندارد و توسط شرکت پویاسافت طراحی شده است (قابل توجه عطا خلیقی).
به هر حال خبری از خبرمایه شهروند امروز در این سایت نیست و این موضوع به همراه در دسترس نبودن بایگانی این هفته‌نامه و بخش‌هایی مثل جست‌وجو از ضعف‌هایی است که امیدوارم به زودی رفع شود. شهروند امروز اگر می‌خواهد در حد مجله تایم یک نشریه حرفه‌ای باشد، بهتر است سایت نشریه تایم را هم برای سایت خود الگو قرار دهد.

بهانه‌ای برای معرفی خبرمایه عصیان!

آقا یکی بیاد این فکر منو جمع کنه. احساس می‌کنم دارم تبدیل می‌شم به فرهاد کنجکاو (یادتون که هست کلاس دوم ابتدایی). حالا نه این که فکر کنی دارم به چیزهای خیلی مهم فکر میکنم‌ها. نه بابا از این چیزهای دم‌دستی. یه چیزی تو مایه‌های سؤال سپهر برره که می‌خواست بدونه پشه‌ها روزها کجا می‌رن.
حالا مثلاً این سؤالات ما چیه؟ مثلاً یکیش اینه: اون کیه که روزی چند بار از گوگل مانتین سلیکون ولی میاد این‌جا رو می‌خونه؟ یا اون یکی که از دفتر گوگل اروپا میاد کیه؟ خداییش روزی چند بار آی‌پی این دو جا میافته رو کانترم. منم که مستعد توهم و کم‌جنبه‌گی! حالا بالاغیرتاً حتی اگه روبوتی چیزی هستی بیا و خودت رو معرفی کن حالمون جا بیاد.
بعدش عرض کنم حضورتون که چند وقتیه دارم فکر می‌کنم (به خدا من گاهی فکر می‌کنم) که چرا اخیراً وبلاگ‌ها دارن تبدیل می‌شن به مجله‌های آنلاین. خداوکیلی وبلاگی که یه کمی روزنوشت توش نباشه وبلاگ نیست که یه مجله الکترونیکه. اتفاقاً داشتم فکر می‌کردم این دوست دکتر ما، علیرضا مجیدی که مطمئناً هر پست وبلاگش کلی معلومات به آدم اضافه می‌کنه، اشتباهی بلاگر شده. باید می‌رفت یه خبرنگاری، یه تهیه‌کننده تلویزیونی، یه سردبیری می‌شد که آدم با خوندن مطالب مجله‌ش شش‌هاش حال بیاد. بابا یه کمی روزنوشت هم بنویس. (این از اون صحبت‌هاست که بدم نمیاد بحثش رو راه بندازیم. مرز وبلاگ و مجله الکترونیک از نظر محتوایی کجاست؟)
از طرفی مژده می‌دهم شمایان را (باز اسم دختر اومد شما آب از لب و لوچه‌تون سرازیر شد بی‌جنبه‌ها؟ اصلاً امید می‌دهم شمایان را. خوبه حالا؟) که یکی از برنامه‌های درازمدتم را شروع کردم. فکر کنم الان یک سال بیشتر باشه که به فکر تولید یک سری ویدئو هستم با محتوای فناوری اطلاعات و این‌ها. البته اصلاً تصور نکنید که می‌خوام توش آپولو هوا کنم. در نظر بگیرید یک کارهایی در حد هوا کردن موشک کاغذی. جداً انتظار نداشته باشید که یک برنامه با محتوای حرفه‌ای فناوری ببینید. قصدم اینه که برای مخاطب عام این برنامه‌ها رو تولید کنم. به هر حال این ویدئوها که با همکاری یک سایت و برای پخش روی وب تولید می‌شه، تو چند روز آینده هوا خواهد شد. خبرش رو به زودی همین‌جا می‌نویسم. فعلاً قراره این ویدئوها تک‌نفری تولید بشه. یعنی هزینه‌ها جواب نخواهد داد که کار رو توسعه‌ش بدم. اما همین هم غنیمته توی این شلوغی سر و وقت کم.
طرفه آن‌که (دارین که اصطلاح رو؟) به شکل فاتحانه‌ای قصد دارم برای Feed وبلاگم تبلیغ کنم. بعد از کلی سر در جیب مراقبت فرو بردن، فرهنگستان عصیان پیشنهاد می‌دهد که با توجه به عرق ملی (عِرق با اون چیزی که توی ذهن خرابت هست فرق داره جانم) که این روزها مد شده، به جای واژه مهجور و بیگانه فید که تاکنون معادل «خوراک» برایش در نظر گرفته شده بود، از واژه «خبرمایه» استفاده کنید. به نظر علما و دانشمندان فرهنگستان عصیان (متشکل از خودم و سایه‌م و سایر اعضاء و جوارحم) خوراک از نظر مفهومی به اندازه خبرمایه قوی نیست.
آگهی: این روزها همه خبرمایه عصیان تماشا می‌کنند. شما چطور؟ خبرمایه رو اد کن رفیق!