با سامسونگ قصه‌گوی کتاب‌های صوتی شوید

قبلاً درباره اپلیکیشن امیدرسانی سامسونگ نوشته بودم و جریان کار خیریه در طول بازی‌های المپیک. متأسفانه این اپلیکیشن در ایران کاربردی نداشت و داوطلبان کار خیر نمی‌توانستند با استفاده از آن کمکی کنند.
اما خوشبختانه این شرکت کار خیریه دیگری را در ایران آغاز کرده است که شاید شما هم علاقمند به شرکت در آن باشید.

سرزمین سخنٰ پروژه‌ای است با هدف ارتقای سطح آموزش و ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی. برای این کار شرکت سامسونگ تصمیم به راه‌اندازی کتابخانه‌هایی صوتی با داستان‌هایی جذاب و شنیدنی کرده است که برای کودکان و نوجوانان نابینا مناسب است. هر چند هر کسی می‌تواند به این داستان‌ها گوش دهد. با توجه به این که در ایران نسبت به بسیاری از کشورهای پیشرفته به معلولان توجه کمتری شده است، این پروژه امکان تازه‌ای برای آشنایی بیشتر این کودکان با ادبیات خواهد بود و به استفاده بیشتر آنان از فناوری منجر می‌شود.

شما هم اگر دوست دارید در این کار مشارکت کنید و قصه‌گوی یکی از داستان‌هایی باشید که به گوش کودکان نابینا خواهد رسید، کافی است یکی از ۵ داستان موجود در صفحه اول سایت را انتخاب کنید و به کمک پنجره‌ای که ظاهر می‌شود صدای خود را ضبط و سپس فرم مشخصات را پر کنید.

تا آخر مهر ماه ۱۳۹۱ فرصت دارید که نمونه صدای خود را بفرستید. پس از آنٰ از برترین صداها برای ضبط استودیویی دعوت خواهد شد.

حرکت با چراغ‌های خاموش

گاهی که کارم با اینترنت تمام می‌شود، آن‌وقت می‌نشینم تا بعضی از سایت‌ها را زیر و رو کنم بلکه چیزهای جدید کشف کنم. البته به ندرت پیش می‌آید که این فرصت دست بدهد اما از کوچک‌ترین آن لحظات استفاده می‌کنم تا ببینم محتوای جدید این سایت‌ها چه چیز غیرمنتظره‌ای را برایم به ارمغان آورده است.
یکی از این سایت‌ها یوتیوب است. سایتی که کاربرانش هر آن‌چه را که می‌توانند از ویدئوهای خانگی تا فیلم و سریال روی آن آپلود می‌کنند. بعضی وقت‌ها در آن می‌توانیم اتفاقات غریبی را ببینیم که از دوربین ترافیک یک شهر ضبط شده و گاهی آزمایشی شیمیایی مثل مخلوط کردن آب‌نبات‌های «منتوس» با «کوکاکولا»[+]. بعضی وقت‌ها می‌شود دید که چطور هیلاری کلینتون را به خاطر یک سخنرانی به سخره گرفته‌اند [+] و هر از گاهی یک ویدئوکلیپ از «جنبش آغوش رایگان» [+] یا انیمیشن «دوستان درختی شاد» [+]. هر چه هست برای من یوتیوب یک کانال تلویزیونی است که می‌توانم برنامه‌هایش را بر اساس جست‌وجو انتخاب کنم یا به پیشنهادهای کاربران دیگر برای مشاهده یک ویدئوی خاص دعوت شوم.
هفته گذشته یکی از این ویدئوها تأثیری بیش از بقیه رویم گذاشت. یک ویدئو، که مستندی بود از یک پسر سیاه‌پوست آمریکایی که به خاطر سرطان در کودکی چشمانش را تخلیه کرده بودند. جالب این بود او که حالا حول و حوش بیست سال سن دارد، می تواند به راحتی دوچرخه‌سواری کند، خیابان‌ها را با اسکیتش بپیماید و حتی توپ بسکتبال را دقیقاً بیاندازد داخل حلقه. او توانایی دارد تا تمام کارهایی را که یک فرد بینا قادر است انجامش دهد، اجرا کند بدون آن‌که چیزی راببیند، رنگی را بشناسد یا سطحی را لمس کند. او با شیوه‌ای مشابه خفاش‌ها و با انعکاس صدا از اجسام، به سرعت تصویری را در ذهن خود شبیه‌سازی می‌کند و نسبت به آن واکنش نشان می‌دهد. از خود می‌پرسم آیا این مصداق خواستن و توانستن شده یا نیرویی ماورای طبیعت یا شاید تربیت ذهن. هر کدام از اینها دلیل آن باشد، قدرت اراده را نمی‌توان از آن جدا کرد. آن‌وقت باید برای سؤال بعدیم جوابی پیدا کنم. این‌که چه فرقی می‌تواند باشد بین آنهایی که با کوچک‌ترین فقدانی خودشان را از بین می‌برند و کسانی این‌گونه که به خود می‌آموزند با ذهنی زیبا چگونه در مقابل ناملایمات کمر مشکلات را بشکنند و طبیعت را مقهور اراده خود کنند.

کامپیوتر مورچه‌ای

Metamophing Computer Interfacesهفته‌نامه چلچراغ– تا کنون تلاش‌های زیادی شده تا نابینایان بتوانند از کامپیوتر استفاده کنند. بزرگ‌ترین مشکل نابینایان برای این‌که بتوانند مانند دیگران از این وسیله مفید استفاده کنند این است که هیچ‌گونه ارتباطی میان آنها با صفحه نمایشگر (مانیتور) وجود ندارد.
یکی از بهترین وسایلی ابداعی صفحه کامپیوتری دگردیس نام دارد. این وسیله در واقع کامپیوتری است که مانند یک صفحه تخت به نظر می‌رسد که افراد می‌توانند با آن تعامل داشته باشند. ماده تشکیل‌دهنده این سطح الکترومغناطیسی است و تغییرات در آن باعث می‌شود تا پستی و بلندی‌های به شکل تصویر روی آن ایجاد شود. نامی که برای این محصول انتخاب شده، «مورچه آفریقایی» است. حالا چرا نمی‌دانم. شاید به خاطر این که مورچه هم کور است.