وبلاگستان فارسی، رکود یا رونق؟

امروز را به نام روز وبلاگ‌های فارسی می‌شناسند. در سال‌های اخیر بارها صحبت از رکود وبلاگستان فارسی شده است. اجازه بدهید با این مساله مخالفت کنم. البته مخالفت با رکود وبلاگستان لزوما به معنای رونق آن نیست. در واقع میزان محتوای تولیدی به زبان فارسی در وبلاگ‌ها کاهش نیافته است بلکه دریای وبلاگ‌های فارسی طول و عرض گسترده‌تری پیدا کرده و کمی هم تغییر ماهیت داده است.

یکی از کارهایی که هر روز انجام می‌دهم و تعریف بخشی از کارم است، جست‌وجو در وبلاگ‌ها است. در چهار سال اخیر هر هفته دست‌کم چهار موضوع جدی داشته‌ام که باید درباره‌اشان در میان وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی جست‌وجو می‌کردم. تجریه این سال‌های گشت‌وگذار به من می‌گوید که وبلاگستان فارسی دارد با حجمی بیش از پیش تولید می‌کند اما کاربران فارسی‌زبانش که ما باشیم لزوما به همه سطح این دریا دسترسی نداریم. گوشه‌هایی از آن از حوزه دیدمان همواره به‌دور هستند و البته تلاشی هم برای کشف این جزایر ناشناخته صورت نمی‌کنیم.

ادامه

وبلاگستان فارسی، هشت سال گذشت

صادق عزیز خواسته بود تا من هم مطلبی درباره هشتمین سالگرد تولد وبلاگستان فارسی بنویسم. هشت سال پیش که برای اولبن بار یک وبلاگ رو دیدم، بیشتر از هر چیزی شوکه شدم. برام عجیب بود که این چیه؟ چیه که این‌قدر خودمونی نوشته می‌شه و به دور از زبان رسمی. برای من وبلاگستان دنیای جالبی بود. کلی آدم مشهور رو توش پیدا کردم و کلی آدم رو دیدیم که از اونجا مشهور شدن. پتانسیل وحشتناک وبلاگ‌ها بعد از هشت سال نشون می‌ده که چطور وبلاگ تونست استعداد نویسندگانش رو شکوفا کنه و کلی روزنامه‌نگار و نویسنده و شاعر رو تحویل اجتماع بده و جایی برای معرفی هنرمندها و صاحبان صنایع و تخصص‌های دیگه باشه.
تو این فاصله صدها هزار وبلاگ ایجاد شد و البته درصدی از اونها نوشتن رو متوقف کردن و تعدادی از اونها هم متأسفانه وبلاگشون رو کلاً پاک کردن. الان که با خودم فکر می‌کنم،‌ می‌بینم که از وبلاگ‌های خوب بسیاری روی اینترنت خبری نیست.

Weblogestan

وقتی که وبلاگ‌ها یک ساله شده بودن، با چند تا از بلاگرها تصمیم گرفتیم تا مجموعه‌ای از مطالب وبلاگی رو گردآوری کنیم و به صورت یه کتاب منتشر کنیم. هدف این بود تا مردمی که اهل اینترنت نیستن، چند صد صفحه از نوشته‌های وبلاگی رو بخونن و با وبلاگ آشنا بشن و بعد بیان روی اینترنت. خوندنشون رو از همون جا ادامه بدن یا خودشون هم وبلاگ درست کنن. جیب همه‌مون خالی بود و چاپ کتاب هم البته درگیری‌هایی مثل مجوز و سرمایه چاپ می‌خواست. یادمه دسته‌جمعی می‌رفتیم توی انتشاراتی‌ها و پرینت وبلاگ‌ها رو بهشون می‌دادیم و می‌خواستیم چاپش کنن. این درگیری‌ها ادامه پیدا کرد تا وحید قاسمی که خودش هم بلاگر بود و دغدغه فرهنگی هم کم نداشت حاضر شد تا هزینه چاپ کتاب رو تقبل کنه و خلاصه کتابی چاپ شد با عنوان «وبلاگستان، شهر شیشه‌ای».
از این کتاب خودم یک نسخه دارم و وقتی ورقش می‌زنم جای خالی خیلی از وبلاگ‌های اون موقع رو توی فضای مجازی حس می‌کنم و البته جای خالی خیلی از وبلاگ‌ها رو توی این کتاب.
به نظرم وبلاگ‌های فارسی تفاوت‌های زیادی با وبلاگ‌های دیگر کشورها و دیگر زبان‌ها دارن. و معتقدم هنوز هم این مجموعه برگ‌های جالبی برای رو کردن داره.
پ.ن: دوستانی که این کتاب رو می‌خوان، می‌تونن با ایمیل وحید قاسمی تماس بگیرن [email protected]

 

ادامه

تاریخ‌نگاری و آسیب‌شناسی مافیای وبلاگستان

Mafia in Persian Blogosphereباز هم یک بحثی داغ شده است توی بلاگستان مبنی بر وجود مافیای وبلاگی و یک چیزهایی شبیه به فراماسون‌ها که فقط به هم لینک می‌دهند و هوای هم را دارند. یک مقداری جلوی خودم را گرفتم که اظهار نظری نکنم اما صرفاً به خاطر این‌که از خفگی نمیرم یک چیزهایی از خودم متبادر خواهم کرد:
می‌گویند تاریخ تکرار می‌شود. حالا هم این جریانی که در وبلاگستان به نام مافیای وبلاگی معروف شده یک جد بزرگ‌تر دارد که مربوط است به نسل اول وبلاگ‌های فارسی (تقریباً دوران کرتاسه وبلاگی بود اگر اشتباه نکنم).
به هر حال حلقه‌های وبلاگی زیادی در همان دوران اول تشکیل شد و دوستان بلاگر خارج از این حلقه‌ها همیشه مدعی وجود یک مافیا بودند. آن زمان لیلی نیکونظر در شماره ۳۰ چلچراغ میزگردی را منتشر کرد در حضور جمعی از بلاگرها (خورشید خانم، ایستاده در برابر باد، نیمانیا و خاطرات مشبک) با این عنوان: «خودشان می‌گویند، اینها هم مافیا دارند!»
آن گزارش البته با انتقادهایی هم روبه‌رو شد. از جمله این نوشته خورشید خانوم که در آذر ماه ۱۳۸۱ می‌نویسه:
«خدا رو شکر که از اینترنت آزادتر فعلاً جایی نداریم. تو دنیای وبلاگ‌ها هم هیچکس نیومده وبلاگ دیگه‌ای رو بایکوت کنه. هر گروه از وبلاگرها، به خاطر تشابهاتی که در افکار و آرا و سلایقشون هست با هم بیشتر جور می‌شن، همون‌طوری که تو دنیای بیرون هم شما معمولاً با کسی دوست می‌شین که باهاتون بیشتر تناسب داشته باشه. اگه با همه ۷۰ میلیون نفر ملت ایران صمیمی نیستین دلیلش این نیست که با دوستاتون مافیا تشکیل دادین. اصلاً به لحاظ کمیت امکانش هم وجود نداره که آدم بتونه با همه صمیمی باشه. این وسط هم هر وبلاگری بنابر سلیقه‌اش یه عده رو دوست داره و یه عده رو دوست نداره. شاید انتقادات شدید هم بکنه از اون کسی که دوسش نداره، ولی بایکوت، مافیا…
دوستان، ما اینجا با فکر، احساس، نوشتن، مسائل فنی و علمی و جینگول بازی سرو کار داریم. تو رو خدا مناسبات مزخرف دنیاهای دیگه رو به ما نچسبونین».

ادامه

کار اشتراکی آی‌تی در وبلاگستان

اتفاقی افتاد که منجر شد تا با علیرضا مجیدی چند ایمیلی رد و بدل کنیم درباره انجام پروژه‌های اشتراکی آی‌تی. تجربه‌ها و سوابق قبلی وبلاگستان فارسی نشون می‌ده که در بیشتر مواقع چنین پروژه‌هایی به شکست منجر می‌شه. پیشنهاد من در چنین مواردی تشکیل یک گروه برای نوشتن مطالب گروهی درباره یک سوژه هست. تجربه مطبوعاتیم به من می‌گه که در صورتی می‌شه یک مطلب رو به طور گروهی نوشت که گروه از لحاظ فیزیکی هم در کنار هم باشن. بنابراین به جای این کار بهتره تا گروه مورد نظر مطالب مختلفی درباره یک سوژه واحد بنویسن و به اصطلاح اون رو پرونده یا کاور کنن. هر کسی می‌تونه مطلب خودش رو در وبلاگش منتشر کنه و در انتها از طریق دنبالک یا تراک‌بک یا لینک در انتها به صورت «مطالب دیگر در این زمینه» مطالب مرتبط گروه رو هم لینک کنه.
برای این‌که مشکلاتی از قبیل مطلب مشابه پیش نیاد لازمه که گروه با هم هماهنگ باشن تا مثلاً بر حسب اتفاق دو نفر یک مطلب واحد رو ترجمه نکنن و به عبارت دیگه تداخل پیش نیاد. بنابراین شاید بهتر باشه از یک ابزار آنلاین برای هماهنگی استفاده کرد. افراد گروه موضوع هفته رو پیشنهاد می‌دن و سردبیر (که با رأی اعضا انتخاب می‌شه)، از بین سوژه‌ها یکی رو انتخاب می‌کنه. هر کسی هم بعد از یک روز اعلام می‌کنه که از چه زاویه‌ای به سوژه می‌پردازه و مطالب در یک روز منتشر خواهند شد.
پیشنهاد بعدی من اینه که گروه رو نباید زیاد بزرگ کرد چون مدیریت گروه و هماهنگی میان اعضا وقت زیادی می‌گیره و در محیطی که هر کسی برای دل خودش می‌نویسه، این مدیریت برای مدیر یا مدیران به صرفه نخواهد بود.
نظر شما چیه؟

پنجمین سکانس از حکایت وبلاگستان

Persian Blog Logoهنوز وضعیت هک شدن دامنه پرشین‌بلاگ دات کام نامعلوم است و کاربرانش از دامنه دات آی‌آر آن استفاده می‌کنند. گزارشی را که می‌خوانید از مراسم تولد پنجمین سال پرشین‌بلاگ تهیه کردم که حدود یک ماه پیش برگزار شد و در هفته‌نامه چلچراغ در همان زمان منتشر شد:
روز تولد هر کسی برایش روز مهمی است. البته همیشه تعداد اندکی هم هستند که نه روز تولد خودشان نه روز تولد دیگران برایشان اهمیتی ندارد. در این چند سال که وبلاگ‌ها یکی از پایه‌های ثابت وب فارسی شده‌اند، بیشتر بلاگرها دو تولد را در وبلاگ‌هایشان اعلام می‌کنند. یکی تولد خودشان و دیگری تولد وبلاگشان. بخش نظرات چنین پست‌هایی هم اغلب پر است از تبریک دوستان و بینندگان آن وبلاگ و تقریباً هم‌زمان میل‌باکس آن بلاگر پر می‌شود از کارت‌های تبریک الکترونیکی و خلاصه یک مجلس مجازی تولد در چنین روزی برگزار می‌شود.
پیش آمده که بلاگرهایی که دوستان مجازی خود را به دنیای واقعی خود کشانده‌اند، در کافی‌شاپ یا رستورانی دور هم جمع شوند و بساط تولد را کمی واقعی‌تر برگزار کنند. مشتریان کافه‌بلاگ یادشان هست که روزی نبود در آن کافه مراسم تولد یک بلاگر برگزار نشود.
اما این بار جشنی برگزار شد که مفصل‌تر از جشن‌های قبل بود. بلاگرها و میهمانان این بار جمع شده بودند تا پنجمین سالگرد تولد اولین سرویس‌دهنده فارسی وبلاگ‌ها یعنی «پرشین‌بلاگ» را جشن بگیرند.

ادامه

جامعه‌شناسی وبلاگستان

قبل از هر چیز باید بگویم نوشته‌ای که در پی عنوان بالا می‌آید، به هیچ وجه یک قانون کلی نیست بلکه صرفاً نظریه‌ایست که بر حسب تجربه شخصی تنظیم شده و ارائه می‌گردد.
بحث تفاوت جامعه مجازی و جامعه حقیقی، بحثی است که مدت‌هاست در محافل گوناگون دنبال می‌شود و بدیهی است که بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های آن در این مقوله نمی‌گنجد. به همین سبب بلافاصله به دنبال مبحث اصلی یعنی تجزیه و تحلیل جامعه وبلاگستان و به‌طور دقیق‌تر دنیای وبلاگ‌های فارسی‌زبان می‌پردازیم.
از دید کلی تا کنون می‌توانیم سه نسل از وبلاگ‌نویسان فارسی را در نظر بگیریم و فعالیت‌های هر دسته را بطور مجزا تحلیل و بررسی نماییم.
نسل اول، پیشتازان این پدیده و اولین نویسندگان اینترنتی در قالب وبلاگ بودند. این نسل بیشتر شامل افرادی می‌شدند که از دنیای گپ و گفتگوی آنلاین اینترنتی به سمت تالارهای بحث یا Forum روی آورده و نهایتاً جذب وبلاگ‌ها شدند. چرا که وبلاگ، پتانسیل بیشتری را برای ارتباط دوطرفه و همچنین نوشته‌های هدفمند و در جهت خاص برایشان به ارمغان می‌آورد. این گروه با سعی و تلاش در معرفی این پدیده به سایر کاربران اینترنت نقش عمده‌ای را در توسعه و گسترش آن انجام دادند. به تدریج بخشی از این دسته که تخصص بیشتر و آشنایی زیادتری به علوم انفورماتیک و کامپیوتر داشتند، جدا شده و فعالیت‌های خود را به طور متمرکزتری بر روی ساخت ابزار توسعه و اشاعه وبلاگ‌ها آغاز کردند. این عده به علت دانش فنی زیادتر عرصه را برای گسترش وسیع‌تر انگاشته و بالطبع نقش واسطه را میان وبلاگ‌نویسان نسل خود و نسل بعدی بازی می‌کردند و همچنین با ارائه ابزارهای مفیدی که در این مقوله و با اتکا به تجربیات شخصی خود ساخته بودند، روند توسعه وبلاگ‌ها را شتاب بیشتری بخشیدند.

ادامه

وبلاگستان، شهر شیشه‌ای

این عنوان کتابی بود که بعد از ساعت‌ها بحث و بررسی به اتفاق دوستان برای برگزیده کتاب وبلاگ‌های فارسی انتخابش کردیم. ساعت‌ها بحث و صحبت داشتیم درباره اینکه فرم کتاب به چه صورتی باشه و کتاب حاوی چند وبلاگ باشه و چطور باهاشون مکاتبه کنیم، چطور مطالب رو به طور استاندارد در بیاریم و هزار و یک مسأله ریز و درشت دیگه که هفته‌ها وقت برد. بگذریم از نامهربانی‌هایی که برخی از بزرگان با ما کردند و البته تشویق‌های عده زیادی هم دلگرم‌کننده بود برامون. شب‌های بسیاری رو در کافی‌نت فقید بنده دور هم جمع می‌شدیم و تا صبح مطالب رو بررسی می‌کردیم. اولش قرار بود این کتاب برای جشن تولد یک سالگی وبلاگ‌های فارسی و توی آبان و یا آذر سال ۸۱ عرضه بشه. اما مشکلات متعددی از قبیل گرفتاری‌های شخصی و مسأله ناشر و اسپانسر برای چاپ کتاب باعث شد که این اتفاق ۹ ماه بعد، یعنی الان بیفته. این آخریش به خصوص باعث تأخیر زیادی شد. ماها چند نفر جوون بودیم که قصدمون انجام یه کار مثبت گروهی بود بدون این که انتفاعی برای خودمون در نظر بگیریم. اما بودند دوستانی که برای چاپ مطلبشون حق‌التألیف طلب می‌کردند و باز هم بودند دوستانی که با روی گشاده از این مسأله استقبال کردن و مطالبشون رو ارسال کردن. فاز اول کار انجام شده بود. یعنی مطالب جمع‌آوری شده بود. اینجا بود که دوستان دیگه‌ای هم یاری‌گر ما شدند و کار نیمه تمام رو به انجام رسوندن. بگذریم از مسائلی که توی ارشاد پیش میاد و گرفتاری‌های مربوط به چاپ کتاب، اما کتابی که از اول هفته آینده توزیع میشه، حاصل کار جمعی حدود ۱۵ نفر از وبلاگ‌نویسها و وبلاگ‌دوستان ایرونیه که شاید تا حالا اولین کار گروهی واقعی وبلاگستان رو انجام دادن. بدیهیه که کاستی‌های زیادی داره. بسیاری از دوستان از قلم افتادن و بسیاری دیگه هم وقت جمع‌آوری مطالب (تابستون پارسال)، وبلاگ نمی‌نوشتن که جای همشون تو کتاب خالیه. به امید روزی که کارهای مثبت و مفید دیگه‌ای هم توی جمعمون صورت بگیره. برای دیدن سایت اختصاصی کتاب وبلاگستان، شهر شیشه‌ای اینجا کلیک کنید. برای خرید آنلاین هم می‌تونید از این لینک استفاده کنید.

وبلاگستان، شهر شیشه‌ای منتشر شد.

وبلاگستان، شهر شیشه‌ای منتشر شد. توضیحی رو در این باره توی سرگردون نوشتم. اینم سایت اختصاصی کتاب که اولین سایتی تو ایران هست که منحصراً برای یه کتاب ایجاد شده.

Weblogestan