قرارهای فیس‌بوکی یا فلش موب؟

مدتی است که با ازدیاد قرارهایی روبه‌رو هستیم که در فضای مجازی شکل گرفته‌اند. تقریباً روزی نیست که یک قرار ملاقات دسته‌جمعی که از روی فیس‌بوک هماهنگ شده است، برگزار نشود. هندوانه‌خوری دسته‌جمعی بعد از افطار، کوهنوردی، جنگ تفنگ آپ‌پاش و مواردی از این قبیل. برخی از این قرارها ساده‌تر هستند. مواردی مانند کوه‌نوردی و پیاده‌روی را می‌توان در این دسته گنجاند. تعدادی دیگر مانند پاک کردن شیشه‌های ماشین با هدف پشتیبانی از کودکان کار هم اهداف خیرخواهانه را دنبال می‌کنند. تعدادی هم مثل آب‌بازی و جنگ تفنگ آب‌پاش با هدف شادی گروهی شکل می‌گیرند.

نکته اینجاست که نیروی انتظامی و بخش‌هایی از حکومت جمهوری اسلامی اخیراً به این مسائل حساسیت نشان می‌دهند. بارزترین این واکنش‌ها در مورد جشنواره آب‌بازی با تفنگ آب‌پاش صورت گرفت. پلیس امنیت اخلاقی تعدادی از شرکت‌کنندگان و هماهنگ‌کنندگان این برنامه را به بهانه بر هم زدن نظم عمومی و عبور از خطوط عرفی جامعه دستگیر کرد و اعترافات تعدادی از این دستگیرشدگان هم در صدا و سیما پخش شد. اما خبرهای بعدی نشان‌دهنده این است که قرارهای ساده هم مورد نوازش پلیس قرار گرفته است و تقریباً هر نوع تجمعی که از راه شبکه‌های اجتماعی هماهنگ شود، حساسیت‌برانگیز می‌شود. گفت‌وگوهایی که برخی از مسؤولان در این زمینه داشته‌اند، علاقه آنان را به سیاسی نشان دادن این قرارها می‌رساند تا جایی که در برخی اظهار نظرها این قرارها به دشمنان و رسانه‌های خارجی نسبت داده می‌شود.

ادامه

«ملت» شرمنده از آن ما

آقا من انقدر ذوق می‌کنم وقتی می‌بینم که همین طور در سال نوآوری و شکوفایی بعضی سایت‌ها افتتاح می‌شود که نگو و نپرس. مخصوصاً وقتی امروز این خبر رو خوندم که سرهنگ علیرضا جهانگیری رییس مرکز اجراییات پلیس راهور در گفت‌وگو با هفته‌نامه «امین جامعه» گفته: «برنامه دیگری که امسال در دستور کارمان قرار دارد راه‌اندازی سایت «شرمندگی» است که در این سایت اسامی رانندگان متخلف قرار خواهد گرفت».
آدم ذوق‌مرگ می‌شود از شکوفه‌های بهاری. بگذریم… این طرح از چند جهت قابل بررسی و تقدیر است:
– این سایت برای افرادی مثل من بسیار نوستالژیک هست. چون یاد دبستان می‌افتم که مبصر این‌ور تخته سیاه می‌نوشت بدها و آن یکی طرفش می‌نوشت خوب‌ها. آن‌وقت زیرشان خط می‌کشید و اسم بچه‌ها را بر اساس خوبی و بدی آن پایین می‌نوشت. از همه خوشمزه‌تر ضربدرهایی بود که جلوی اسم‌ها می‌گذاشت.
پیشنهاد می‌شود شرمندگان بر اساس تخلف درجه بگیرند. مثلاً شرمنده اول، شرمنده تمام، یا رسوا دوم، سررسوا تمام یا فرضاً خجل اول وظیفه.
– این سایت بسیار پویا است. علتش هم این است آدم می‌تواند هر بار با یک F5 ناقابل اسامی جدیدی را در صفحه مشاهده کند.
پیشنهاد می‌شود جلوی هر اسم یک لینکی هم بگذارند به ویدئوی تخلف. آن‌وقت می‌توانیم به زودی حال یوتیوب را بکنیم توی قوطی. این‌طوری هم یک گام به اینترنت ملی نزدیک‌تر شده‌ایم و هم فردا ممکن است گوگل پیشنهاد خرید این سایت را بدهد. با این اتفاق هم ارزآوری خواهیم داشت و صادرات غیرنفتی‌مان افزایش می‌یابد و هم آن‌که فرهنگ ایرانی را در جهان گسترش می‌دهیم.
– این سایت بسیار افشاگرانه هست. با وجود این سایت همه می‌توانند مرتباً برای هم جوابیه صادر کنند آن هم به صورت مستدل و مستند. مثلاً آقای فلانی که اختلاس رفیقش را افشا کرده با استفاده از این سایت رسوا می‌شود و می‌توان فهمید که چند بار چراغ قرمز را رد کرده است.
پیشنهاد می‌شود نوع ماشین متخلف را هم بنویسند تا بر اساس اسامی بشود فهمید هر کسی چند تا ماشین دارد همین‌طور کلاً.

ادامه

Here’s your Patriot Act

Here's your Patriot Act, here's your fucking abuse of powerطبق اخباری که در روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز منتشر شده، دیروز پلیس دانشگاه UCLA یه دانشجوی ایرانی به نام مصطفی طباطبایی‌نژاد رو به علت به همراه نداشتن کارت دانشجویی در کتابخانه دانشگاه مورد ضرب و شتم با باتوم الکتریکی قرار داده. این در حالی بوده که این دانشجو مرتباً اعلام می‌کرده که مشکل پزشکی داره.
یه فیلم ویدئوی چند دقیقه‌ای از این ماجرا که توسط یک تلفن همراه ضبط شده، در سایت‌های مختلف اینترنتی از جمله یوتیوب قرار گرفته و تا حالا بارها و بارها توسط کاربران اینترنتی مشاهده و دریافت شده. این مسأله اعتراض شدیدی را ضد پلیس بر انگیخته و دانشجویان و بلاگرها با نوشتن مطالب در وبلاگ‌ها و سایت‌ها و تماس‌های مکرر با دفتر پلیس مراتب اعتراض شدیدشون رو اعلام کردن و خواستار تحقق و توضیح شدن. این فیلم تکان‌دهنده نشون‌دهنده برخورد نامناسب پلیس و دادن چند بار شوک الکتریکی به این بنده خداست. پلیس طبق اعلامیه‌ای که منتشر کرده ادعا می‌کنه که این آقا پس از تذکرهای متعدد برای ترک کتابخانه، مقاومت می‌کنه و به ناچار مجبور به خشونت شده، در حالی که شاهدان عینی چیزی غیر از این می‌گن. می‌گن که این دانشجو بعد از این که مأمور کتابخانه ازش کارت می‌خواد، بهش می‌گه که کارتش رو جا گذاشته و وقتی که داشته می‌رفته روی پله‌ها، پلیسی که توسط مأمور اول خبر شده بوده، میاد و با باتوم الکتریکی بهش شوک وارد می‌کنه.
در کنار اعتراضات اینترنتی بر پا شده، تی‌شرتی با مضمون اعتراض به این عمل طراحی شده و بلافاصله برای حمایت از این دانشجو روی اینترنت قرار گرفته. روی این تی‌شرت سخنانی رو که طباطبایی‌نژاد وقت کتک خوردن به پلیس گفته، درج کردن.

ادامه

شمارش معکوس

۶- ریحان رو خیلی دوست داشتم ببینم که خوشبختانه شنبه تو رشت با چند تا از وبلاگ‌نویس‌های رشت دیدمش که از دیدن اونا هم بسیار خوشوقت شدم.
۵- برای چندمین بار: این آهنگ متن وبلاگم از آلبومیه به نام The Songs Of Greece Gypsies.
4- این پلیس‌های عزیز کشورمون عادت کردن هر سال یه بامبول جدیدی به پا کنن و سال بعد فراموشش کنن. پیرارسال گیر دادن به کمربند و این حرفا. پارسال هم که دور، دور عدم پارک در حاشیه میدونا بود. امسال که ماشالله دور میدون آزادی دیدن داره. (قابل توجه خورشید خانوم که عاشق این میدونه. چون نصف سوژه‌هاش از اونجا تأمین میشه). به نظر شما امسال نوبت چیه؟
۳- آقا من ۱۰۰،۰۰۰ تومن از این عنصر محلوم الحال گرفتم که بهش لینک بدم. طفلک کانترش خیلی کم بود دیگه مجبور شد یه کم از سهامش رو تو کارخونه گنجه رودبار بفروشه (مطلب شماره ۷) و پولش رو صرف تبلیغ وبلاگش کنه.
۲- هوس یه سفر کوتاه کردم به قزایر جناری (شما که از این دری وری‌ها این جا زیاد خوندین!)
۱- عجب نوشته‌ای شد. این نشون‌دهنده نگاه کاملاً انتقادی من به ایران، فرهنگ عامه و تکنولوژیه.

ماجرای سرقت

خب من دوباره خونه گیس گلاب هستم. سعی می‌کنم هر شب بیام این جا و یه خبری بدم. متأسفانه این جا فرانت پیج نصب نبوده. اما من فردا یه سی دیش رو می‌خرم تا بتونم گردون رو پابلیش کنم.
اما کل ماجرا:
جمعه ساعت ۱۰ شب بود. من دیگه می‌خواستم برم و در رو از پشت قفل کنم. این لوگوی پایین رو که گذاشتم رفتم تا در رو ببندم. همین موقع دو نفر که ظاهر خیلی ناجوری داشتن اومدن بالا و به من گفتن که بهشون یه سی دی فیلم بدم. من هم گفتم که من کارم اصلاً فیلم و اینا نیست. پرسیدن که پس شما چکار می‌کنین؟ من گفتم این جا فقط کار اینترنت انجام می‌شه. گفتن پس بذار ما یه کم با اینترنت بازی کنیم. من هم گفتم که اینترنت من این موقع اعتبار نداره و حدوداً ساعت ۱۰:۲۰ بود که من کامپیوتر رو خاموش کردم و خواستم که از اون جا برن. یکیشون که همش صحبت می‌کرد، گفت که انگشترم رو ببینه و من هم بهش دادم تا ببینه بعد بهم پسش داد. به رفتنشون که اصرار کردم، دیدم مقاومت میی‌کنن من هم رفتم گوشی تلفن رو برداشتم که ۱۱۰ رو بگیرم که گوشی رو از دستم گرفتن و تلفن رو قطع کردن. بعدش من یه خورده تند برخورد کردم و یکیشون هم یه کارد سنگری از آستینش بیرون آورد و با یه حرکت سریع زد به بازوم. بعد از من خواستن که جیب‌هام رو خالی کنم و بعد از اون دستام و دهنم رو با چسب نواری پهن بستن. و بعد منو به سمت دستشویی هدایت کردن و از من خواستن که اون جا بشینم رو زمین. بعد اون که چاقو داشت بالای سرم وایساد و یکی دیگه که انگار پایین وایساده بود و کشیک می‌داد اومد بالا و و با نور دوم شروع به خالی کردن مغازه کردن. مجموعاً شش عدد کیس کامپیوتر، یک عدد مونیتور، یک عدد کیبورد و دو عدد ماوس، گوشی موبایل و ساعت مچی و حدود ۱۶۰ هزار تومن وجه نقد و کیف محتوی بعضی مدارک بی‌ارزش و مقادیری سی دی نرم‌افزار و دوربین دیجیتالم رو به سرقت بردن. اون که مواظب من بود بالای سرم وایساد تا دو تای دیگه برن. بعدش اون هم در دستشویی رو قفل کرد و کرکره رو هم پایین کشید. من ۲ دقیقه بعد دهن و دستام رو باز کردم، شیشه بالای دستشویی رو شکوندم و اومدم بیرون. به ۱۱۰ زنگ زدم و باقی قضایا. اون وقت ساعت دیگه ۱۱ شده بود.

ادامه

دزدی از کافی‌نت

نورهود شاید تا چند وقت نتونه بنویسه. آخه دیگه هیچ کامپیوتری نداره. دیشب ساعت ۱۰ سه نفر اومدن کافی نتش و بعد از بستن دستاش و دهنش همه اموالش رو از کامپیوتر تا موبایل به سرقت بردن. بازوش رو هم با کارد مجروح کردن. اما حالش خوبه نگران نباشید. منتظر خبرهای بعدی باشید.