تقسیم تجربه نوشیدن با ویکی‌درینک

این وب‌سایت در توضیح محتوا و شیوه کارش می‌نویسد: برای بسیاری از آدم‌ها «نوشیدن» فقط یک عادت یا دلیلی برای رفع تشنگی نیست، این افراد همیشه در طول روز لیوان یا ماگـشان در اطرافشان است و اگه که فرصتی باشه دوست دارند که نوشیدنی‌های مختلف را هم امتحان کنند.

نوشیدن قهوه، دم‌نوش‌های مختلف شرقی و حتی نوشیدنی‌های سرد گاهی آداب و رسوم خودش رو دارد. این سایت برای همه کسانی است که دوست دارند نوشیدنی‌های مختلف را امتحان کنند و از بعضی از این آداب و رسوم اطلاع داشته باشند.
خوب یا بد خیلی از آدمایی که نوشیدنی‌ها رو دوست دارند خیلی دقیق در مورد فوت و فن و آداب و رسوم نوشیدن هر نوشیدنی اطلاع دقیقی ندارن، البته ویکی‌درینک یک سایت آشپزی نیست که دستور طبخ و تهیه این نوشیدنی‌ها را به همون سبک و سیاق سایت‌های آشپزی داشته باشد. ممکن است گاهی در حین معرفی یک نوشیدنی در مورد اینکه چطوری درست می‌شود هم بنویسیم. این سایت برای این است که تجربه نوشیدن «نوشیدنی‌های مختلف» را با بقیه سهیم شویم.

همه نوشیدنی‌هایی که در این سایت معرفی می‌شوند را گردانندگان آن می‌سازند و امتحان می‌کنند. برای همین است که محتوا و عکس‌های آن بیشتر اختصاصی است و از سایت‌های مشابه کپی نشده است.

ویکی‌درینک بخش‌های متعددی دارد. علاوه بر دسته‌بندی نوشیدنی‌ها به گرم و سرد و نوشیدنی‌های آماده، می‌توانید کافه‌های مختلف را هم در بخش کافه‌گردی آن بیابید. این معرفی با تصاویر هم همراه است و با مشاهده آن می‌توانید درک بهتری از محیط آن کافه داشته باشید.

به علاوه سایت فصلنامه‌ای هم منتشر می‌کند که می‌توانید آن را دانلود کرده و مطالعه کنید.

​عکس دست‌جمعی ماگ‌ها

نویسنده میهمان: مریم مهتدی

ما آدم‌ها گاهی دوست داریم فکر کنیم دیگران هم مثل ما زندگی می‌کنند. گاهی دوست داریم فکر کنیم همه یک کارهایی را با هم انجام می‌دهیم و هیچ‌کس تنها نیست. گاهی وقت‌ها هم دوست داریم از چیزهای ساده و غیرخصوصی زندگی دیگران با خبر بشویم. شاید برای این‌که بدانیم هرکس چه شیوه‌ای برای لذت بردن از روزهایش دارد. ​

این روزها اینستاگرام طرفدار زیادی پیدا کرده. تا چند وقت پیش و قبل از این‌که اینستاگرام این‌قدر فراگیر بشود آدم‌های فضای مجازی و کسانی که دوست دارند عکس‌های‌شان را با دیگران به اشتراک بگذارند فضای دم‌دستِ فیس‌بوک را انتخاب می‌کردند. عکس‌ پروفایلی و عکس فیس‌بوکی برای خودش یک دسته‌ی جدا، تازه و حتا بامزه‌ای درست کرده بود. حالا اما از گوشه کنار کافه‌ها و خیابان‌ها و جاهای تفریحی و همین فیس‌بوک می‌توان شنید که خیلی‌ها عکس اینستاگرامی می‌گیرند. در مهمانی‌ها و در دور هم جمع شدن‌ها و اتفاق‌های اجتماعی و گروهی هستند کسانی که به طنز می‌گویند عکس می‌گیرند برای اینستاگرام.

ادامه

این‌ور اون‌ور، تجربه گردش‌های روزانه

بعضی‌ها ذاتاً رستوران‌باز و کافه‌نشین هستند. این طور آدم‌ها معمولاً کشفیات خودشون رو به هم اطلاع می‌دن و پاتوق‌ها رو به اشتراک می‌ذارن. سایت «این‌ور، اون‌ور» قراره داستان این‌ور اون‌ور رفتن‌ها باشه. خودشون در تعریف خودشون می‌گن:

این‌ور.اون‌ور از اسمش معلومه قراره راجع به همه ی این‌ور.اون‌ورهایی باشه که می‌ریم و خوشمون میاد و می‌خوایم شما رو هم توش شریک کنیم، بهتون معرفی کنیم تا شما هم اگه دلتون خواست و یه روز ندونستید کجا برید بهشون سر بزنید، شاید خوشتون بیاد، حالا یا از این‌ور یا از اون‌ور.

راستش ما زیاد این‌ور.اون‌ور می‌ریم و از این‌ور.اون‌ور رفتن خوشمون میاد. پارک، کافه، رستوران، تئاتر، سینما، حتی مغازه‌های باحال. شاید شما هم اگه مثل ما بودید همین کارو می‌کردید. البته این رو بگم که قرار نیست همه این‌ور و اون‌ورها برای تهران باشه ولی خوب فعلا همه ما (این‌ور.اون‌وری‌ها) ساکن تهرانیم. پس بهمون حق بدید که بیشتر مطالب اینجا راجع به شهر تهران باشه. ولی اگه شما هم دلتون می‌خواد جایی رو معرفی کنید یا مثل ما زیاد این‌ور.اون‌ور می‌رید، می‌تونید با ما همراهی کنید، ما هم خیلی خوشحال می‌شیم.

خوبی این سایت اینه که برای نشون دادن محل مورد نظر از ابزاری مثل نقشه گوگل استفاده می‌کنه، عکس‌های اونجا رو می‌ذاره و پیشنهاد می‌ده چی بخورید. پیشنهاد من اینه که یه لوگو و یه قالب مناسب‌تر برای این کار طراحی کنن و امکانات بیشتری بذازن. مثلاً اگر وب‌سایت داره کد QR مربوط رو بذارن تا بشه با استفاده از اون به سرعت رفت به سراع سایتش. اگه بتونن نسخه موبایلی براش درست کنند یا حتی اپلیکیشن بسازن تا هر کسی با موبایلش بتونه بنابر موقعیت جغرافیایی که در شهر داره، پاتوق‌ها رو پیدا کنه، خیلی خوب می‌شه. این طوری می‌شه براش مدل تجاری هم پیاده کرد و از تبلیغات هم پول درآورد.

سفرنامه استانبول ۳

St Antoine Church, Beyoglu, Istanbulخب قسمت انتهایی این سریال سفر به استانبول رو می‌نویسم براتون. با توجه به استقبال زیاد از این سفرنامه، چند تا پیشنهاد ساخت سریال و فیلم داستانی از روی داستانش دارم که باید سر فرصت بهشون فکر کنم (دروغ ۱۶ آوریل که به قاعده دو هفته با اول آوریل متفاوته). خب. خوشمزگی بسه. بریم سر اصل ماجرا.
یکی از جاهایی که برای دیدنش رفتیم، یه کلیسایی بود توی خیابون استقلال و در منطقه بیگ‌لو به نام کلیسای سنت آنتونی. خوشبختانه وقتی که رفتیم داخل کلیسا مراسم دعا برپا بود و من تونستم یه نیم ساعتی بشینم و گوش کنم.
اما خیابون استقلال یا Istiklal. یه خیابون معروفه توی استانبول که یک سرش به میدان معروفی می‌رسه به نام میدان تقسیم یا Taksim. خیابون استقلال همیشه شلوغه مخصوصاً آخر هفته. یه خیابون سنگ‌فرشه خوشگله که یه تراموای قرمز قدیمی ازش بالا پایین می‌ره و ده تا پانزده نفر مسافر رو جا به جا می‌کنه و هر بار که رد می‌شه یه صدای زنگ ازش در میاد تا ملت از سر راهش کنار برن. دو طرف این خیابون پر از بوتیک، کافه و غذاخوری هست و توی کوچه پس‌کوچه‌هاش و طبقات فوقانی ساختمون‌های اطرافش هم انواع و اقسام کافه و کافه تریا. کوچه‌های اطراف این خیابون هم تا چشم کار می‌کنه کافه و کافه و کافه. به هر حال خیابون خیلی جالبیه و اگه ساعت ۴ صبح هم هوس کنین برید یه جای شلوغ می‌تونین برین توی این خیابون چون همیشه توش پر از آدمه. میدون تقسیم هم از اون جاهایی هست که دور تا دورش هتل و مراکز تجاری دیگه هست و البته یه عالمه کفتر توش ولو هستن و البته گاه گداری چند تایی سگ ولگرد که کاری به کار کسی ندارن و برای خودشون بازی بازی می‌کنن و نهایتاً گوش همدیگر رو گاز می‌گیرن. به همون اندازه که ما توی ایران گربه می‌بینیم توی استانبول هم گربه می‌بینیم و البته به یه نسبت کمتر هم سگ ولگرد بی‌آزار. روی هم رفته حیواناتی که من توی استانبول دیدم بسیار محترم هستند و ملت رو تحویل نمی‌گیرن. به قول جلال سعیدی اصولاً نه به عنوان یک دامپزشک بلکه به عنوان یک انسان به من بر می‌خوره وقتی می‌بینم هیچ کدوم این گربه‌ها ازم نمی‌ترسن!

ادامه