این سومین باره که دارم مطلب مینویسم… هنوز به اینجا عادت نکردم دو بار قبلی مطالب رو زدم به ناکجاآباد هنوز نمیدونم فرستادمش کجا…
هنوز غریبم تو دنیای وبلاگی… چند نفر رو بیشتر نمیشناسم. خوشبختانه کارم یه جوریه که میتونم صبح تا شب بشینم و وبلاگها رو از اول تا آخر لیست بخونم تا ببینم کی به کی و چی به چیه…
اما امروز یه پارتیبازی کوچیک کردم. خارج از لیست پریدم تو وبلاگ خورشید خانوم… نوشتههاش منو قاطی میکنه… مصرف سیگارم رو بالا میبره… هوس قهوه غلیظ ترک میکنم با موسیقی… نمیدونم این ترانه آخرش چی بود ولی دوست دارم خواهرزادهش رو ببینم.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.