جیغ فرشتههای بندرگاه در انتهای شهری خاکستری با گامهای یکسان و خسته جعبههایی لبریز از تهوع و بینهایت صف حبابهای سیاه بوی زمخت گوگرد مرگ شب … زیاد نگران نباشید این شعر نیست فقط خواستم نقاشی کنم!
بدون دیدگاه! اولین کسی باشید که دیدگاه میفرستد.