آی دخترک… کجا میبری خوابم را با خودت؟ بایست…
نه تقصیر از تو نیست که من یادم رفته چگونه بگویم «سلام… این منم»… بایست…
و نگاهی کن به پشت سرت که تاب نمیآورم… بایست…
اینگونه که تو میروی شاید هرگز نشود که خوابهایم را تعریف کنم برایت و…
آی دخترک… کجا میبری خوابم را با خودت؟ بایست…
لااقل بایست تا بگویمت آنچه را که باید…
که خوابم تاریخ انقضاء دارد…
بایست شاید خوابی را که فراری دادهای هرجایی شود و… ناتمام!
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.