ابرها عطسه میکنند
هوا بوی پوست پرتقال میدهد
زمان زایمان فصلها
آ ر ا م
آ ر ا م
میرسد
کسی چه میداند
قارقار کلاغان
شاید از سرخوشیست
شاید هم میگویند
درد درد
شاید هم
عافیت باشد
…
سلام بر برگ
که در ابتدای بوی خاک
برای مراسم تدفین شبانهاش
آماده میشود
و اسکلتش روزی بیش
نمیماند
حس فوقالعادهای داشت. این جهانبینی لعنتی غالب این روزها به کمتر کسی اجازه میده یه همچین شعری بنویسه. واقعاً ممنون.
نیما: سپاس از نظر مثبتت به این شعر.