نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی / که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش / که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی / وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است / حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف / گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست / رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد / صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
پ.ن: ببین چی میگه این حافظ! بهش اعتماد کنم یعنی؟
من اگه جات بودم اعتماد میکردم. حرف حسابه خب!
این یه دفعه رو عجالتاً اعتماد کن تا ببینیم چی میشه
یعنی نمیخوای همینو بشنوی؟ 🙂 برو جلو. همه هواتو دارن.
درود!
به حافظ ابدن شک نکن نیما! حالا درست که خودت نوآور بودی اما به پای حافظ که نمیرسی!!!!
:ی
تجربهی شخصیم میگه نباید به حرف حضرت حافظ شک کرد…
نیما چی شدی آخه؟
تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
I don’t know what’s the matter so I can’t give you suggestion