دیشب با دو سه تا از بچه ها تصمیم گرفتم برم بیرون شام بخورم اون هم ساعت یه ربع به دوازده شب. راه افتادیم که بریم به سمت یه کلهپزی خوب. رسیدیم به طباخی فرشته ساعت دوازده و ربع شده بود. اومدیم بریم تو که دیدیم میگن بسته هست. هاج و واج مونده بودیم که چرا. آخه اونجا مثلاً شبانهروزی بود که گفتن از دو هفته پیش اماکن دستور داده که ساعت دوازده شب تعطیل کنیم. فقط هم ما نبودیم که احساس میخ شدن شدیدی بهمون دست داده بود. مردم خیلیهاشون سر کار مونده بودن. خلاصه راه افتادیم به گشتن که یه جایی پیدا کنیم بلکه یه کوفتی بخوریم. عجیب بود همه مغازهها رو انگار گرد مرگ پاشیده بودن. همه کرکره هاشون پایین بود اما کارکنانش هنوز تو بودن. دیگه مسخرهتر از این نمیشه. یعنی اگه یکی بخواد شب جمعهای از خونه بزنه بیرون و یه چیزی بخوره، باید بره سماق بمکه. من نمیدونم این کارها دیگه چه معنی میده. یعنی اگه خیابونها خلوتتر بشه، امنیت هم بیشتر میشه؟ به نظر من که سارقها توی محیط خلوت راحتتر کارشون رو انجام میدن تا تو محیط شلوغ. این جوری میشه که جوونها باید بتمرگن تو خونه و عاقبت خودشون رو درگیر اعتیاد کنن. چون همین چند تا تفریحگاه (اگه رستورانها و طباخیها رو جزو تفریحگاه حساب کنیم) رو هم از دست میدن. بایدم بشینن تو خونه و مواد بگیرن دستشون تا بلکه یه کمی از این یکنواختی در بیان. مملکت شده سرزمین بایدها و نبایدها. تمامش شده محدودیت و خودداری. با ادامه این وضع دولت حتماً توی کنترل رشد جمعیت موفق میشه. واسه این که حالا خیلیها به فکر رفتن از این جا هستن. صبح تا شب جون بکنن، بعدشم لابد باید بشینن پای برنامههای بیمزه تلویزیون و سریالهای پر از دایی جون و خواهرزادههای بچه مثبت رو نگاه کنن. آخرش هم دلشون خوش باشه که چار تا تکیه کلام بازیگرها رو یاد گرفتن و اونها رو واسه هم تکرار کنن و هرهر بخندن. معلومه که میذارن میرن. دولت هم بهتره به جای چند تا کار مفید بشینه از این قانونها تصویب بکنه و از سرمایهگذاران خارجی بخواد که بیان این جا سرمایهگذاری کنن و پولشون رو دور بریزن. مجلس هم بهتره هی طرح کمک به افغانستان رو تصویب کنه. روشنفکرهای ما هم بهتره هی هشدار بدن و آمار فرار مغزهای پوک و سالم رو دربیارن که گَر و گَر از ایران در میرن. این صحنهها رو هیچ کجا نمیتونین ببینین. مختص ایرانه.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.