خب به گمانم نقصان نداشته باشد. هرچند این کم توجهیت محلی از اعراب ندارد. اما نیک میدانی که دوستت داشتم. شاید نتوانستم آن را هیچ گاه به زبان بیاورم. ولی فکر میکردم که از چشام میفهمیش. باور نمیکردم عرضهشو نداشته باشم که حالیت کنم. رابطه من و تو عمیق از این حرفا بود. باهاس بهت میگفتم. اشتباح از من بود. اونغدر تو خودم گم شده بودم که هالیم نبود. مصخرهس. حمیشه واغعیطهایی که جلوی چشم آدمن، دیرتر به نضر میرسن. نعلت به این سانش. میدونی؟ هر وخ که خاصتم بهت بمگ، ذبونم گفرت! :((
فوقالعاده بود!!! باور کن یاد براتیگان افتادم. تعارف هم ندارم.
نیما: باور کن دست و پام رو گم کردم. تعارف هم ندارم.