انیمیشن سومی هم از مجموعه انیمیشنهای علی درخشی رو میبینیم با عنوان آفتابپرست (با لحن مجریهای صدا و سیمای ملی بخونید)!
دستنوشتههای نیما اکبرپور
انیمیشن سومی هم از مجموعه انیمیشنهای علی درخشی رو میبینیم با عنوان آفتابپرست (با لحن مجریهای صدا و سیمای ملی بخونید)!
مطلب قبل که در واقع معرفی انیمیشن «حیات وحش» بود، بهانهای بود برای معرفی انیمیشن دیگه «علی درخشی» به نام «انقراض».
ای کاش مؤسسه فرهنگی هنری نسل اندیشه سبز که تولیدکننده این انیمیشنها بوده حداقل سایتش رو این گونه رها نمیکرد و میشد کارهاشون رو توی سایتشون دید. به هر حال بعضی از کارهاشون رو میتونید در سایت YACC ببینید.
علی درخشی یکی از کارتونیستها و انیماتورهای ایرانیه که انیمیشن «حیات وحش» اون موفق به کسب جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره بینالمللی کارتون وانیمیشن AYACC چین شده.
این انیمیشن بانمک رو ببینید.
نوآم گالای یک عکاس اسرائیلیه که چند سال پیش از فریاد خودش چند تا عکس میگیره و میذاره توی سایت فلیکر.
بعد از دو سال بهش خبر میدن که عکس صورتش رو روی تیشرت دارن میفروشن اون هم در حالی که روحش هم از ماجرا خبر نداره. اما جریان به همین جا ختم نمیشه. عکسهای اون در بیش از چهل کشور دنیا سر در میاره و حتی به عنوان نماد و سمبل عصیان و مقاوت و آزادیخواهی و خیلی چیزهای دیگه تفسیر میشه.
یکی از این کشورها البته ایرانه. تصاویر توآم به صورت گرافیتی و با شابلون روی در و دیوار و گوشه و کنار شهر منتشر میشه. برای نوآم این موضوع خیلی جالبه و البته حسابی تعجب میکنه. یکی از این عکسها اون قدر مشهور میشه که مؤسسه نشنال جغرافی باهاش تماس میگیره و امتیاز این عکس رو میخره. این در حالیه که این تصویر با جلوهها و اشکال مختلف حتی روی جلد مجلات مشهور رفته. و البته خالق این اثر از بسیاری از این موارد بیخبر بوده. این طوری میشه که این عکس لقب «فریاد دزدیدهشده» رو به خودش اختصاص میده. این مسألهای هست که نوآم با استفاده از موتور جستوجوی تاینیآی متوجه میشه. سایتی که یک عکس بهش میدی و عکسهای مشابه رو پیدا میکنه.
فیلمی که اینجا مشاهده میکنید، یک فیلم کوتاهه که داستان «فریاد دزدیدهشده» رو بازگو میکنه.
ویدئوبلاگهای فارسی روز به روز دارن زیادتر میشن. این موضوع باعث خوشحالیه. بعد از اردشیر که ویدئو بلاگش رو چند سال پیش راه انداخت و کارش به تولبدات حرفهایتر رسید. بعد از «لخت در آینه» و موارد دیگه، یکی از بهترین و پرطرفدارترین و بانمکترین ویدئوبلاگرها به نظرم علیرضا هست در این کانال یوتیوبی.
موضوعاتی که توی این ویدئوبلاگ مطرح میشه طنزهای اجتماعیه و علیرضا یعنی کسی که این ویدئوها رو میسازه، از اون دست آدمهاییه که طنز رو میفهمه و بانمک هم اجراش میکنه. در ضمن علیرضا در کلام تیوی هم کانال داره. این هم صفحه مربوطه در فیسبوک. برای این قسمت آپارات یکی از ویدئوهاش رو در نظر گرفتم که سؤالات فیسبوکی رو به طنز کشیده.
چین اقتصاد بزرگیه. یکی از علتهای مهمش هم نیروی کار ارزونه. ویدئویی که میبینید، یکی از کارخونهها رو نشون میده. جایی که ورقِ بازی تولید میکنند. در این ویدئو کارگرهایی رو میبینید که کارتها رو توی جعبه میذارن و درش رو میبندن و این کار رو با سرعت باورنکردنی انجام میدن.
در نگاه اول این موضوع خیلی بانمک و سرگرمکننده هست. در واقع آدم فکر میکنه که داره به یک رکوردشکنی نگاه میکنه که قراره در کتاب رکوردها ثبت بشه یا در برنامههای تلویزیونی کشف استعداد پخش بشه. اما پشت این مهارت، واقعیت ناراحتکنندهای پنهانه. آدم بیاختیار به یاد فیلم عصر جدید چارلی چاپلین میافته. انسانهایی که بخشی از یک سیستم ماشینی شدن. انسانهایی که ماشین هستند.
بیاین بدون مقدمه نگاهی بندازیم به سکانس آغازین فیلم نشانی از شر یا Touch of Evil اثر اورسن ولز که فیلم درخشان همشهری کین رو هم توی کارنامهش داره.
این سکانس به این علت دیدنیه که نزدیک به ۵ دقیقه شاهد حرکات بدون برش دوربین هستیم که یک نفس از لحظه عنوانبندی اول فیلم شروع میشه و در مسافتی تقریباً طولانی و در ارتفاعات مختلف ادامه پیدا میکنه. تمام حرکات دوربین و مردم و اشیاء محاسبهشده هستند و کارگردانی این سکانی مطمئناً فقط از دست یه نابغه برمیاد.
این که اورسن ولز از کجا کارش رو شروع کرد و چطور مشهور شد، جریان جالبی داره. او اولین بار با اجرای رادیویی جنگ دنیاها اثر هربرت جرج ولز در ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ به شهرت رسید. اون هم به این علت که عدهای از شنوندگان تصور کردند که با یک خبر واقعی از حمله بیگانگان فضایی از مریخ مواجه و حسابی وحشتزده شدند.
اگه دوست دارید درباره اورسن ولز بیشتر بدونید، توصیه میکنم صفحه مربوطش در ویکیپدیا رو بخونید یا به این صفحه در سایت سوره سینما برید.
«مارکو تمپست» یک ماجراجو، مجری، دانشمند و در یک کلام شعبدهبازه. اون یه شعبدهباز مجازیه که کارهاش با فناوری عجین شده.
مارکو خلاقیت زیادی در خلق صحنههای بدیع با ابزارکهایی مثل آیپد و با استفاده از مهارتهای فردی خودش داره. این خیلی جالب و دیدنیه که فردی یک هنر قدیمی مثل شعبدهبازی رو به مدرنترین شکل خودش در بیاره. مارکو قصهگو یا راوی خوبی هم هست که از ۲۲ سالگی این کارها رو آغاز کرده. این مهارت رو با مشاهده چند تا از کارهاش میتونید ببینید.
ویدئویی که اینجا میبینید، حاصل کار همه چیزهایی که بالا گفتم هست به اضافه مجموعهای از کارهای گرافیکی و البته اپلیکیشن رایگان جالبی به نام MultiVid که کارش هماهنگی یا سینک نمایشگرهای چند آیپاد تاچ یا آیفون با هم هست که خودش هم اینجا توضیح داده.
و این ویدئویی که این روزها خیلی دست به دست میشه:
از قرار معلوم گردانندگان شبکه تلویزیونی فارسی وان یعنی شرکتهای موبی و نیوز کوپریشن شبکه تلویزیونی تازهای رو راهاندازی کردن که تا چند وقت دیگه برنامههاش رو روی ماهواره پخش خواهد کرد. در حال حاضر هم پروموی این شبکه هم روی فرکانس مورد نظر در حال پخشه.
این طور که از پروموی مورد نظر پیداست، محتوای این شبکه هم چیزی شبیه به فارسی وان خواهد بود با این تقاوت که به نظر میاد فیلمها یا سریالها بیشتر سریال غربی هست تا تولیدات کشورهایی مثل کره جنوبی و آمریکای جنوبی. البته شاید این طور نباشه. این چیزی هست که از توی نمونه برنامهها متوجه شدم. موسیقی و ویدئوموزیک هم گویا بخشهای دیگه این شبکه هست.
از نوشتههایی که تا کنون توی صفحه ویکیپدیا و فیسبوک این شبکه و اتاقهای گفتوگو مجموعاً این اطلاعات رو میشه به دست آورد:
شبکه زمزمه، یک شبکه تلویزیونی رایگان در زمینه سرگرمیهای عمومیه که مخاطبش فارسیزبانان ساکن خاورمیانه و آسیای غربی هستند. این شبکه از دوبی اداره میشه و سهامش به طور مساوی بین شرکتهای موبی و نیوز کوپریشن تقسیم شده و قراره که برنامههای سرگرمکننده از سراسر جهان رو با دوبله فارسی پخش کنه. بخشهایی از این برنامهها را ببینید:
«داستانهای ایرانی» وبسایتی سهزبانه است برای جمعآوری شهادت ویدئویی ایرانیانی که اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را تجربه کردند.
«آنها چشمانشان را به ما دادند، بر ماست که کلام را به ایشان بازگردانیم»: این شعار اصلی وبسایت «داستانهای ایرانی» است که فعالیت خود را به صورت رسمی روز چهارشنبه ۱۸خردادماه همزمان با مراسمی در شهرداری پاریس آغاز کرد.
«داستانهای ایرانی» پلتفورمی سهزبانه (فارسی، فرانسه، انگلیسی) است برای جمعآوری شهادت ویدئویی ایرانیانی که اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را تجربه کردند. «داستانهای ایرانی» به همه کاربران اینترنتی این امکان را میدهد که با رعایت نکات ایمنی و تنها با فیلمبرداری از دهانشان به شرح تجربیات خود از اعتراضات بپردازند.
توضیحات بیشتر رو میتونید در سایت مردمک بخونید.
مشروع لیلی (به فارسی: پروژه شبانه)، یک گروه خواننده لبنانیه که این ویدئوموزیکش بدون قضاوت درباره ترانهاش دیدنیه. البته این نظر منه اما ممکنه نظر خیلیها این نباشه. موسیقیشون هم از قرار معلوم در لبنان مخالفهای کمی نداشته. در واقع همون مخالفتهایی که با محسن نامجو و کیوسک و ایندو و گروههای مشابه در ایران میشه، در مورد اینها هم صدق میکنه. بیشتر به خاطر واژههایی که بدون در نظر گرفتن عرف جامعه به کار میبرد.
این آهنگشون به نام لتلت حسابی سر و صدا کرد اون هم به خاطر این که محتوایی اتنقادی به جامعه لبنان داره. این یکی ویدئوموزیک رو هم میشه نمونه خوبی از کارهای این گروه دونست که توش به شدت به بادمجان گیر دادن!
این ترجمه تقریبی ترانه این آهنگ به انگلیسی:
It’s not all working out with evil-eying
There’s two million between you and I
Talk to me about eggplants
Anything but how tired you are
The situation is subject to two treatments
And I’m not following two commands
A prince, a king, and two policies
It’s not working out between the two paddles(?)
این آدرس صفحه فیسبوکشون هست.
بیمقدمه این انیمیشن رو ببینید. البته بهتره بگم موزیک ویدئو. اسمش هست This is not Future یا این «آینده» نیست. قبلاً هم کار دیگهای از سازنده این کلیپ یعنی ند ونلاک رو براتون گذاشته بودم.
تازهنفسها نام مستندی ۴۵ دقیقهای است که کیانوش عیاری در تابستان سال ۱۳۵۸ در حال و هوای پس از انقلاب ساخته است. این مستند با دیدگاهی واقعگرایانه وضعیت روزهای پس از انقلاب و شور و اشتیاق مردم انقلابی را نمایش میدهد؛ مردمی که به تازگی انقلاب کردهاند و از آزادی و پیروزی خویش سرمستاند.
مستند تازهنفسها مستندی واقعی، زنده و ارزشمند است که تنها با تصاویر و بدون هیچ روایت و توضیحی، اتفاقات و رویههایی را نشان میدهد که به روش دیگری غیر از فیلم قابل ثبت نیستند.
احتمالاً بیشتر شما جوکش رو شنیدید که یه روزی یه سرهنگ و یه سرباز یه خانم مسن و یه دختر جوان توی یه کوپه قطار بودن که قطار وارد تونل میشه…
این جوک رو چه شنیده باشید چه نه، دیدن این فیلم کوتاه خالی از لطف نیست. «سیلی» کاری از احسان امانی
دبیرستانی که بودم یکی از دوستام یک نوار آورد که بعدها فهمیدم همون آلبوم «دیوار» پینک فلویده. طبیعتاً چندان از متنش چیزی متوجه نمیشدم. بعدتر که دانشجو بودم، یک هفته در تهران مهمون دوستی بودم که برای خودش دم و دستگاهی داشت و تلویزیونی و ویدئویی و کلی فیلم نوار بزرگ و نوار کوچیک. یکی از این فیلمها، فیلم دیوار بود.
فیلم موزیکال عجیبی که در اون هفته سه بار نگاهش کردم. هفتهنامه گزارش فیلم هم ویژهنامهای برای پینکفلوید منتشر کرده بود که از بین کسانی که زحمتش رو کشیده بودند، فقط اسم ابراهیم نبوی یادم مونده. مجله عجیبی بود که در فضایی چاپ شده بود که حداقل در ۲۰ سال بعد از انقلاب بینظیر بود. یادم هست هفتهنامه مهر هم همون زمانها منتشر میشد که اون هم به نوبه خودش بسیار مبتکرانه و به اصطلاح آوانگارد و خطشکن بود.
تماشای فیلم دیوار در کنار مجلهای که ترجمه آهنگها رو در خودش داشت و اطلاعات جانبی دیگه، من رو در جریانی انداخت که اصلاً فکر نمیکردم وجود داره. اون موقع از اینترنت خبری نبود و یک جورهایی از تمام دنیا ایزوله بودیم. حالتی داشتم که انگار یک عمر آب شور خورده باشم و بعد از بیست و چند سال یک هو یک لیوان آب بیطعم و بیبوی گوارا و خنک بدهند دستم.