در بطری به‌جای گیره کیسه پلاستیکی

enhanced-buzz-18651-1349191070-2یکی از چیزهای جالبی که اینجا یعنی در لندن و مثلاً در فروشگاه IKEA دیدم، گیره‌های پلاستیکی ویژه‌ای بود که به درد بستن انواع کیسه‌ها و پاکت‌های کاغذی و پلاستیکی مواد غذایی می‌خورد.

هوای اینجا باعث می‌شود که مواد غذایی بعد از باز کردن جعبه یا پاکتشان یا نم بگیرند یا کپک بزنند. برای همین وجود چنین گیره‌هایی باعث می‌شود تا روند فساد کندتر شود. اما اگر چنین چیزی در دسترستان نیست، می‌توانید به سادگی از بخش بالایی یک بطری نوشابه استفاده کنید.

برای این کار کمی پایین‌تر از درپوش بطری را ببرید و بعد آن را مطابق این تصویر به کار ببرید. این گیره‌های دست‌ساز بارها و بارها برای بستن در کیسه‌های پلاستیکی قابل استفاده هستند. خوبیش این است که در کیسه مورد نظر را می‌توانید بعد از هر بار استفاده دوباره ببندید بدون آن که مجبور شوید گره‌اش را با دندان باز کنید.

می‌تونی حلش کنی؟

قبلاً درباره QR code نوشته بودم. اگه دنبال اطلاعات بیشتر هستید، یه نگاهی به این نوشته من با عنوان نشانه‌های بندانگشتی بندازید تا بریم سراغ قصه اصلی.
یک جور رمزمیله‌ی ماتریسی که می‌شه اونها رو با پوینده‌ها‌ی QR، تلفن همراه دوربی‌ندار و تلفن هوشمند خوند. تلفن هوشمند یا ابزارهای مشابه داده‌های پنهان در این رمز مربعی رو رمزگشاایی می‌کنن. این داده می‌تونه نوشته، نشانی وب، شماره تلفن، یا هر داده دیگری باشه.

با استفاده از همین موضوع ایده‌های جالبی رو می‌شه پیاده کرد. مثلاً می‌شه تی‌شرت با یه کد کیو آر درست کرد یا کارهای دیگه که اگه روی اینترنت بگردید انواعش رو پیدا می‌کنید.

یکی از این ایده‌ها اما کمپینی هست با عنوان Can You Solve This یا می‌تونی [این معما رو] حلش کنی؟

افرادی که این کمپین رو راه‌اندازی کردند، این پرسش رو همراه با یه رمز کیو آر منتشر می‌کنند. مردم کنجکاو هم که می‌خوان این معما رو حل کنند، موبایلشون رو به سوی این رمز می‌گیرند و گوشی همراهشون اونها رو به این سایت هدایت می‌کنه. این یک سایت چندزبانه هست که اگه زبان فارسی رو انتخاب کنید، این پیام روی صفحه نمایش داده می‌شه:

ادامه

مقایسه دو ویدئوی تبلیغاتی برای انتخابات ایران و آمریکا

این جریان استفاده از امکانات مجازی برای انتخابات داره روز به روز جالب‌تر می‌شه. کلیپ‌های ویدئویی هر روز بیشتر از روز قبل روی یوتیوب قرار می‌گیرن. امروز یه ویدئویی دیدم برای تشویق به رأی دادن که توش تعدادی از هنرمندان ایرانی جلوی یه پس‌زمینه سفید دلایل خودشون رو برای شرکت در انتخابات می‌گفتن و مخاطب رو به رأی دادن تشویق می‌کردن. تا جایی که من می‌دونم این ویدئو کاریه از مهدی کرم‌پور. اول این کلیپ رو ببینین:

ادامه

ایده‌هایی ایرانی برای جذب کاربران جهانی اینترنت

توی این چند ماه انقدر ایده‌های جالب درباره آی‌تی دیدم که دیگر دیدن یا شنیدن یک خبر چندان شوکه‌ام نمی‌کنه. اما عوضش یه سؤال اساسی توی ذهنم شکل گرفته. اونم اینه که چرا هیچ کدوم این ایده‌ها از داخل ایران به بیرون تراوش نمی‌کنه. منظورم به هیچ وجه تلاش برای حضور در بازار داخل ایران نیست. در واقع مشکلات و معضلات پروسه شکل‌گیری یک ایده تا واقعیت چندان در ایران پیچیده هست که نمی‌شه به این امیدوار بود که چنین ایده‌هایی به سرعت تبدیل به پول بشن. اما واقعاً ایده‌ای مثل توییتر چرا نباید از ذهن یکی از این برنامه‌نویس‌های داخلی خودمون تراوش کنه؟ شاید یک دلیل عمده اینه که نگاه ما در داخل ایران بلندپروازانه نیست. اگه نه با این همه برنامه‌نویس غولی که در داخل داریم، چرا چنین ایده‌ای شکل نمی‌گیره تا حداقل مخاطب خارجی رو جلب کنه؟ بیشتر سایت‌های پربیننده ایرانی حداکثر یک کپی خوب از ایده‌های خارجی هستن (نگاه کنین به سایت‌های پربیننده در داخل ایران). در واقع تونستن یک ایده دست دوم رو با توجه به کم‌آشنایی کاربران داخلی به زبان خارجی رو تبدیل به یک سایت پربیننده کنن. در واقع ایده ایجاد سایت‌های پربیننده ایرانی، در واقع ایده ایجاد یک سایت، مشابه فلان سایت خارجی اما با محیط فارسی بوده.
به ندرت می‌شه سایت‌هایی رو پیدا کرد که بنیانگذار ایرانی داسته باشن، اما مردم دیگر کشورها هم ازش استفاده کنن. یادمه اوایل دوران وبلاگ‌نویسی که بهترین سرویس‌دهنده بلاگر محسوب می‌شد و امکانی برای نظرات یا کامنت‌ها نداشت، یه وب‌سایت امکان نظرات رو برای وبلاگ‌ها فراهم کرد که تا جایی که یادمه یکی از اعضای اصلیش ایرانی بود. این سایتی بود که موضوع فعالیتش در حوزه موسیقی بود اما نیاز به دریافت بازخورد برای مطالب اون قدر زیاد بود که این سایت کارش گرفت. با ورود سیستم نظرات به وبلاگ بود که وبلاگ به معنای واقعی کلمه تبدیل شد به یه رسانه تعاملی و دوطرفه. ارتباط با خوانندگان برای هر کسی جذاب بود. و البته این امکانی بود که خیلی از بلاگرهای دیگر کشورها هم بهش نیاز داشتن و لاجرم از این سایت استفاده می‌کردن.
این روزها شدیداً منتظر یه ایده جذابم که از یه ذهن ایرانی در بیاد و کاربران خارجی زیادی پیدا کنه.

ادامه

ابتکار میلیون دلاری، پیکسل‌های فروشی یک سایت

Million Dollar Homepageزیگزاگ– یک ایده خوب، می تواند صاحبش را پولدار کند. این ایده‌های ریز و درشت همیشه مثل قارچ سبز می‌شوند و ما همیشه به خود می‌گوییم: «چه جالب، چطور به فکر من نرسید؟»
یکی از همین ایده‌های نو باعث شد تا یک جوان ۲۱ ساله انگلیسی، یک میلیون دلار پول به جیب بزند. چطور چنین چیزی ممکن است؟
یک کاغذ یادداشت سفید، نقطه آغاز ماجرا بود: یک تجارت میلیون دلاری.
اواخر ماه اوت ۲۰۰۵ بود که آلکس تو، وقتی در رختخواب منزل یکی از اقوامش لمیده بود، یک فکر بکر در ذهنش جرقه زد. بزرگ‌ترین مشکل او در آن لحظه بی‌پولی بود و به هیچ وجه مطمئن نبود که از پس بدهی دانشگاهش بر بیاید. این بود که شدیداً احساس فقر و فلاکت می‌کرد.
اختراع زاده احتیاج است
نخستین چیزی که الکس روی کاغذ نوشت این بود: «چطور می‌توانم میلیونر بشوم؟» و بعد زیر این عنوان چند کلمه کلیدی را هم که به ذهنش می‌رسید اضافه کرد. با یک تحلیل مختصر و سبک و سنگین کردن نوشته‌ها، بیست دقیقه بعد ایده «صفحه میلیون دلاری» متولد شد.
این ایده چیزی نبود جز فروش پیکسل یعنی نقاط تشکیل‌دهنده مانیتور. فضایی تبلیغاتی که هر نقطه‌اش یک دلار بود و کمترین میزان خرید، یک فضای ۱۰ در ۱۰ پیکسلی معادل ۱۰۰ دلار. مقدار فضای خریداری شده مانند قطعه زمینی بود که خریدار می‌توانست در آن آگهی تبلیغاتی خود را قرار دهد. کلیک روی فضای خریده‌‌شده بیننده را به سایت خریدار هدایت می‌کرد. او همان شب دامنه مورد نظر خود را ثبت کرد: صفحه میلیون‌دلاری.

ادامه

عزیز میلیون دلاری

یک ایده خوب می‌تواند برای صاحبش پولساز باشد. جالب است که از این ایده‌های ریز و درشت همیشه مثل قارچ سبز می‌شوند و ما هم همیشه با خود فکر می‌کنیم که چرا زودتر به ذهنمان نرسید.
جناب Alex Tew یک دانشجوی سال اول انگلیسی است که ۲۱ سال دارد و حدوداً ۵ یا ۶ ماه قبل برای تأمین هزینه‌های تحصیلش یک سایت به نام Million Dollar Homepage راه‌اندازی کرد. او صفحه ورودی سایتش را به یک میلیون پیکسل تقسیم کرد و برای هر پیکسلش یک دلار قیمت گذاشت. جالب این که در مدت کوتاهی ۹۹۹ هزار پیکسلش به فروش رفت و هزار تایش باقی ماند که این هزار پیکسل آخری در سایت eBay به حراج گذاشته شده است و به این ترتیب این دانشجو صاحب ۹۹۹ هزار دلار پول شد. سایت‌های شخصی و یا تجاری مثل Times و eBay با خرید این پیکسل‌ها و قرار دادن لوگوی خود در فضای خریداری شده، بینندگان را به سمت سایت خودشان راهنمایی می‌کنند.

ادامه