رویزیون تری، تلویزیونی برای کاربران اینترنت

ستاره‌های اینترنتی کم‌کم تدیل به ابرستاره‌هایی می‌شن که جایگاهشون روز به روز بیشتر مورد توجه قرار می‌گیره. منظورم ستاره‌هایی نیست که یک شبه در آسمان یوتیوب طلوع می‌کنند. حتی این بار درباره ویدئوبلاگرها حرف نمی‌زنم.

این نوشته درباره مجری‌هایی هست که بلاگر و توییتر و ستاره‌های یوتیوب بودند و در یک کلمه خوره‌هایی که به طور مرتب برنامه‌های ویدئویی با کیفیت برنامه‌های تلویزیونی تولید می‌کنند. این برنامه‌ها روی هیچ امواج شبکه تلویزیونی سوار نمی‌شه. برنامه‌های تولیدی این رفقای آنلاین، برای کاربران آنلاین پخش می‌شه.

اون دسته از بچه‌هایی که درجه خوره بودنشون خطوط قرمز رو رد کرده، احتمالاً با ویدئوهای لایف هکر آشنا هستند. این ویدئوها تنها یک نمونه از تولیدات تقریباٌ حرفه‌ای برای پهش ویژه روی وبه. اما اگه دوست دارید به ویدئوهای بیشتری از این قبیل دسترسی داشته باشید، بهترین جا سایت Revision3 هست.

این سایت مجموعه‌ای از شوها رو جمع‌آوری می‌کنه که با کیفیتی بسیار خوب در اختیار کاربران قرار می‌گیره. این سایت تونسته از شرکت‌های بزرگی مثل اچ‌پی، مایکروسافت، ویرجین، دالبی، فورد، سونی و برندهای مشهور دیگه آگهی‌های پشتیبانی بگیره تا نه تنها هزینه‌هاش رو تآمین کنه بلکه به سود هم برسه. البته این شرکت‌ها به هر جایی آگهی نمی‌دن. «رویزیون تری» در حالا حاضر ماهانه ۲۳ میلیون بیننده یکتا که ۷۲ درصدشون بین ۱۸ تا ۳۴ سال هستند و هر ماه ۸۰ میلیون صفحه این سایت رو مرمر می‌کنند. پس جذب چنین اسپانسرهایی چندان هم عجیب نیست.

موضوعات این ویدئوها هم فقط فناوری نیستند، حوزه‌های دیگه‌ای رو هم شامل می‌شن. اگه اینترنت پرسرعت دارید، این ویدئوها رو از دست ندید.این ویدئوها رو می‌تونید روی یوتیوب هم دنیال کنید. این هم یک نمونه از ویدئوها از مجموعه «اپ جاجمنت» هست که به بررسی اپلیکیشن‌ها می‌پردازه.

سینمای سه‌بعدی کجای زندگی ماست؟

نه این که همه چیزش خوب باشه‌ها اما خوبی‌هاش رو باید گفت. نه برای این که دل کسی بسوزه. برای این که مثل دفترچه خاطرات ثبت بشه و بمونه. مثل همه چیزهای دیگه‌ای که توی این هفت-هشت سال نوشتم.
دیشب رفتم فیلم سرود کریسمس رو دیدم. همون داستان معروف چارلز دیکنز که شخصیت معروفش اسکروج رو تقریباً همه می‌شناسن. فیلم انیمیشن سه‌بعدی که باید با عینک ۳D دیده می‌شد. این دومین فیلمی هست که من به صورت سه‌بعدی می‌بینم و بیشتر از داستانش، دیدن شخصیت‌ها و اشیایی که توی هوا پرواز می‌کنن، من رو متحیر کرده.
قبل از شروع فیلم هم آگهی‌های زیادی پخش شد که بسیاری از اونها هم تبلغیات فیلم‌های سه‌بعدی دیگه‌ای بودن که به زودی روی پرده سینما میان و این صنعت داره یک قدم بزرگ دیگه برای عمومی‌سازی این شیوه پخش می‌کنه. دیگه بچه‌هایی که برای دیدن فیلم به سینما میان، براشون عادی می‌شه که فیلم رو باید سه‌بعدی دید.
توی این چند سال چه اتفاقی افتاده؟ بچه دوستم وقتی چهار دست و پا می‌رسه به کامپیوتر باباش، می‌دونه که اگه دکمه پاور رو بزنه، کامپیوتر رو خاموش می‌کنه و حال باباش رو می‌کنه تو قوطی. این بچه مسلماً طور دیگه‌ای تربیت می‌شه تا منی که کامپیوتر رو برای اولین بار توی دانشگاه دیدمش! اون وقت دانشمندها هم تا چند سال دیگه لابد اعلام می‌کنن، دیدن فیلم سه‌بعدی خلاقیت را در انسان افزایش می‌دهد و این جور اخبار که روز به روز دارن زیادتر می‌شن.
یکی دیگه از بخش‌های طوفان فکری که دیشب توی مغزم می‌پیچید این بود که چند سال دیگه باید طول بکشه تا این امکان توی شهرهای ایران فراهم بشه؟ کاری به امکان تولیدش ندارم. یعنی حتی به مخیله‌ام هم خطور نمی‌کنه که حالاحالاها تکنولوژی تولید فیلم‌های سه‌بعدی توی ایران فراهم بشه. اما حتی مردم ما لیاقت دیدن و تماشای چنین فیلم‌های رو هم ندارن؟ البته این فیلم‌ها رو اگه بخوان پخش هم بکنن، باید کلی قیچی‌کاری بشه! تلویزیونش که دوست‌دختر توی کارتون رو تبدیل می‌کنه به خواهر و توی سریالش اگه زنی جلوی شوهرش پرپر بشه، شوهر چون بهش محرم نیست، نمی‌تونه دست بهش بزنه و زن همسایه رو صدا می‌کنه یا زنه با مانتو و روسری می‌ره تو تختش. طبیعیه که سینماش هم تفاوت چندانی با تلویزیونش نخواهد داشت.
دیگه این تکنولوژی‌ها، خارج از مرزهای ایران یک چیز لوکس محسوب نمی‌شه. دیگه جزو امکانات عادی و در دسترسه. دیگه نمی‌شه گفت حالا مونده تا همه‌گیر بشه. نمونده. اومده. رد شده. گذشته. کی می‌خواین بهش برسین آقایون؟

از جنبش آنالوگ تا جنبش دیجیتال

نمی‌دونم چقدر اخبار ایران رو از طریق شبکه‌های تلویزیونی و خبرگزاری‌های خارجی پیگیری می‌کنین، اما چیزی رو که من این روزها دارم می‌بینم، اینه که اتفاقات اخیر ایران تیتر اول بیشتر روزنامه‌های بریتانیاست و البته بیشتر از هر چیزی، استفاده معترضان از اینترنت و ابزارهای وب ۲٫۰ اونها رو تحت تأثیر قرار داده. تعجب اونها از این موضوع البته زیاد عجیب تیست برای این که خیلی از مردم عادی فکر می‌کنن که مردم توی ایران واقعاً شتر سوار می‌شن و وقتی می‌شنون که عده زیادی دارن از موبایل و توییتر و یوتیوب و فیس‌بوک استفاده می‌کنن، رسماً کفشون می‌بره.
هنوز هم خیلی از مردم ایران درباره اینترنت بسیار کم می‌دونن و البته بخش بزرگی از کاربران اینترنت در ایران از وجود و امکانات سایت‌هایی مثل توییتر بی‌خبرن اما به هر حال اختراع زاییده احتیاج است و هر کس به چیزی که نیاز داره، اختراعش می‌کنه.
از اونجایی که کاربران ایرانی همیشه لازم داشتند تا از روش‌هایی بتونن از فیلتر عبور کنن، تسلطشون برای عبور از انسداد سایت، بیشتر از خیلی‌ها توی دنیاست. اینجایی‌ها اصلاً نمی‌دونن فیلترشکن چیه. این موضوع احتیاج باعث می‌شه تا کاربران بیشتری در داخل ایران با سایت‌های وب ۲٫۰ و شبکه‌های اجتماعی و اشتراک فایل آشنا بشن. ۳۰ سال پیش انقلاب آنالوگ با استفاده از نوارهای کاست در ایران اتفاق افتاد و امروز نسل بعد دارن نسخه دیجیتالی اون رو با استفاده از فناوری‌های تازه‌تر، شبیه‌سازی می‌کنن. درباره این موضوع یه گزارش ساختم که توی برنامه امروز کلیک (لینک آینه) پخش خواهد شد.

کار اشتراکی آی‌تی در وبلاگستان

اتفاقی افتاد که منجر شد تا با علیرضا مجیدی چند ایمیلی رد و بدل کنیم درباره انجام پروژه‌های اشتراکی آی‌تی. تجربه‌ها و سوابق قبلی وبلاگستان فارسی نشون می‌ده که در بیشتر مواقع چنین پروژه‌هایی به شکست منجر می‌شه. پیشنهاد من در چنین مواردی تشکیل یک گروه برای نوشتن مطالب گروهی درباره یک سوژه هست. تجربه مطبوعاتیم به من می‌گه که در صورتی می‌شه یک مطلب رو به طور گروهی نوشت که گروه از لحاظ فیزیکی هم در کنار هم باشن. بنابراین به جای این کار بهتره تا گروه مورد نظر مطالب مختلفی درباره یک سوژه واحد بنویسن و به اصطلاح اون رو پرونده یا کاور کنن. هر کسی می‌تونه مطلب خودش رو در وبلاگش منتشر کنه و در انتها از طریق دنبالک یا تراک‌بک یا لینک در انتها به صورت «مطالب دیگر در این زمینه» مطالب مرتبط گروه رو هم لینک کنه.
برای این‌که مشکلاتی از قبیل مطلب مشابه پیش نیاد لازمه که گروه با هم هماهنگ باشن تا مثلاً بر حسب اتفاق دو نفر یک مطلب واحد رو ترجمه نکنن و به عبارت دیگه تداخل پیش نیاد. بنابراین شاید بهتر باشه از یک ابزار آنلاین برای هماهنگی استفاده کرد. افراد گروه موضوع هفته رو پیشنهاد می‌دن و سردبیر (که با رأی اعضا انتخاب می‌شه)، از بین سوژه‌ها یکی رو انتخاب می‌کنه. هر کسی هم بعد از یک روز اعلام می‌کنه که از چه زاویه‌ای به سوژه می‌پردازه و مطالب در یک روز منتشر خواهند شد.
پیشنهاد بعدی من اینه که گروه رو نباید زیاد بزرگ کرد چون مدیریت گروه و هماهنگی میان اعضا وقت زیادی می‌گیره و در محیطی که هر کسی برای دل خودش می‌نویسه، این مدیریت برای مدیر یا مدیران به صرفه نخواهد بود.
نظر شما چیه؟

آن که یافت می‌نشود، آنم آرزوست!

Job Interviewیک شرکت معتبر در زمینه IT برای تکمیل کادر فنی خود نیاز به یک مهندس کامپیوتر با مشخصات زیر دارد:
شرایط تخصصی:
– آشنا به شبکه‌های LAN، WAN
– مسلط به امنیت شبکه‌های مبتنی بر Linux و Windows
– مسلط به زبان‌های برنامه‌نویسی C#، ASP.NET، J2EE
– مسلط به بانک‌های اطلاعاتی Oracle 10g
– آشنا به فناوری ERP
شرایط عمومی:
– داشتن کارت پایان خدمت یا معافیت دائم
– حداقل ۵ سال سابقه کار مفید
– فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های دولتی
– معدل بالای ۱۵
مطمئنم آگهی‌های مشابهی چون مورد بالا را بارها در جراید دیده‌اید و شاید خود یکی از آگهی‌دهندگانش باشید. باور کنید اغراق نکرده‌ام. این آگهی دقیقاً از یک مورد مشخص رونویسی شده است. به نظر شما تفکر آگهی‌دهنده چه بوده و قصد دارد چند نفر را استخدام کند؟

ادامه