بابای من سیگاری نیست.
اما…
وقتی که چیزی ناراحتش میکنه، یکیشو روشن میکنه.
وقتی که چیزی خوشحالش میکنه، یکیشو روشن میکنه.
وقتی که در گیر کارشه، یکیشو روشن میکنه.
وقتی که غذاشو خورده، یکیشو روشن میکنه.
وقتی که پشت کامپیوتره، یکیشو روشن میکنه.
وقتی که مشروب خورده، یکیشو روشن میکنه.
وقتی که با مامان دعوا میکنه، یکیشو روشن میکنه.
وقتی که فوتبال نگاه میکنه، یکیشو روشن میکنه.
اما…
بابای من سیگاری نیست.
اتفاقاً بابای من هم سیگاری نبود. فقط در دو حالت سیگار روشن میکرد:
۱.صبح اول صبح.
۲.وقتی نفت گیر نمیاومد.
وقتی بازنشسته شد و خونه رو گازکشی کردن، اغلب دلم برای بوی سیگارش تنگ میشد!!!