خورشید شدیدترین گرما را برایت آرزو کرده است
ابرها
بیتفاوت تر از همیشه
شراع میکشند
و دنیا را به مقصد نامعلومی ترک میگویند
تو چون رقاصک ساعت
نوسان میکنی
و گویا نمیدانی
که هفته فقط یک جمعه دارد
و در انتهای تابستانی گرم
در پسکوچههای انتظار
به این میاندیشی
که لابد تمام ساعتها تیک عصبی گرفتهاند
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.