فرض میکنیم که یه پسری بود خیلی گوگولی بود. نه این که خوشقیافه بودا. نه. اما همچین یه هوا بچه خوبی بود. کلاس و لباس و تیپ و اینا هم حالیش میشد. طفلکی بچه م خیلی هم اجتماعی بود. با هر تیپ آدمی میتونست بپره. نه این که پرواز کنها. میتونست رابطه ایجاد کنه. خدمت سرورای عزیز خودم عرض کنم که این طفل معصوم تنها یه بدی داشت. اونم این بود که خیلی پرتوقع بود توی یه مسأله. اونم انتخاب یه دوستدختر به معنی واقعی کلمه بود. یعنی این که میخواست هم دختره خوشگل باشه. هم با کلاس باشه. هم دوسش داشته باشه و هم یه چند تا چیز کوچولوی دیگه باشه. خلاصه اینک ه کارش درست باشه هوار تا. یه روز که این پسر گل داشت از خیابون رد میشد، فکر میکنین چی شد؟ دختر مورد علاقه اش رو پیدا کرد؟ نه. دختر مورد علاقهاش اونو پیدا کرد؟ بازم نه. به یه نتیجه رسید؟ باید بگم بازم نه. نمیخواد اصلاً شما نظر بدید. شمام با این نظر دادنهاتون. یه روز که این پسر گل داشت از خیابون رد میشد، اصلاً بهتون نمیگم تا تو خماریش بمونین.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.