یک شرکت معتبر در زمینه IT برای تکمیل کادر فنی خود نیاز به یک مهندس کامپیوتر با مشخصات زیر دارد:
شرایط تخصصی:
– آشنا به شبکههای LAN، WAN
– مسلط به امنیت شبکههای مبتنی بر Linux و Windows
– مسلط به زبانهای برنامهنویسی C#، ASP.NET، J2EE
– مسلط به بانکهای اطلاعاتی Oracle 10g
– آشنا به فناوری ERP
شرایط عمومی:
– داشتن کارت پایان خدمت یا معافیت دائم
– حداقل ۵ سال سابقه کار مفید
– فارغالتحصیل دانشگاههای دولتی
– معدل بالای ۱۵
مطمئنم آگهیهای مشابهی چون مورد بالا را بارها در جراید دیدهاید و شاید خود یکی از آگهیدهندگانش باشید. باور کنید اغراق نکردهام. این آگهی دقیقاً از یک مورد مشخص رونویسی شده است. به نظر شما تفکر آگهیدهنده چه بوده و قصد دارد چند نفر را استخدام کند؟
متأسفانه چندی است مدیران شرکتهای مرتبط با حوزه انفورماتیک در فکر استخدام افرادی چنین هستند و گمان میبرند که با گرد هم آوردن کارمندانی مشابه با مشخصات فوق، کادری نخبه، کارآمد و قدرتمند خواهند داشت و موفقیت خود را تضمین خواهند کرد.
این که فردی را برای شرکت خود بیابیم که مسلط به دوایر متعدد تخصصی باشد، زیاده از حد ایدهآل به نظر میرسد و صد البته رندگونه به چشم میآید. مسلم است که تخصصهای فوق در حوزه دانش یک فرد نیست اما از قرار معلوم، شرکت مربوطه قصد دارد تا به جای استخدام چند نفر و پرداخت چند حقوق همه را در یک نفر خلاصه کند.
دردسر دیگری که فارغالتحصیلان رشته کامپیوتر با آن روبرو هستند، برخورد نامناسب برخی از شرکتهای معظم و معتبر کامپیوتری است. اعتبار یک شرکت متأسفانه در بسیاری از موارد باعث غرور و خودبزرگبینی دهشتباری شده به نحوی که در بسیاری مواقع استخدامکننده به تحقیر با جویای کار برخورد میکند.
در همین راستا برخورد شخصی یک شرکت بزرگ و معروف سرویسدهنده اینترنت برای انتخاب کارمند خود به سؤالات نامربوطی روی میآورد که به هیچ وجه مرتبط با نوع کار نیست. برای مثال یکی از سؤالات تخصصی(!) مورد نظر این است که تاریخ دقیق دریافت کارت پایان خدمت یا معافی شما چیست؟ اگر جویای کار روز و ماه مورد نظر را حفظ نباشد به این نتیجه میرسد که فرد دقیقی روبرویش قرار نگرفته است. سپس با برخوردهای قهرآمیز طرف مقابل را در حالت انفعال قرار میدهد و نهایتاً سعی دارد تا وی را با حقوقی بسیار اندک و مشروط استخدام کند. درست است که استخدام در شرکتهای معتبر باعث پیشرفت هر فرد بوده و برایش اعتبار به همراه دارد اما شنیدن این مفهوم در فحوای تکتک جملات مسؤول استخدام به نحوی که لطف به نظر برسد، به هیچ وجه پسندیده نیست و مسلماً تأیید میکنید که به کار بردن جمله «شما به درد ما نمیخورید» بیش از حد تحقیرآمیز است.
در یک شرکت بزرگ دیگر که شعبات متعددی در داخل و خارج ایران دارد و آگهیهای استخدامش بخشی دائمی در صفحات جراید و وب را به خود اختصاص داده است، شرط معدل بالای ۱۶ بیش از تواناییهای فردی مورد توجه است. بعید میدانم تواناییهای یک مهندس فروش رابطهای مستقیم با معدل فارغالتحصیلی داشته باشد.
بحث حقوق هم آشفتهبازاری است برای خود. بسیاری از مهندسان حوزه کامپیوتر با مشکلات عدیدهای در این زمینه رو به رو هستند. حقوق آنان بسیار اندک است به نحوی که اغلب آنها دو و سه کاره هستند. این مطلب نه تنها باعث عدم تمرکز فرد در زمینه کاری میشود بلکه کمکاری وی را به همراه دارد.
نکته دیگر این که بسیاری از شرکتها به دنبال استخدام کارمندان زن هستند. این مسأله یکی از مشکلاتی است که اخیراً گریبان کارجویان مرد را گرفته است. مدیران به استخدام زنان متمایلتر هستند و یکی از دلایل مهم آن کمبود حقوق و قناعت آنان به حقالزحمه پایین است. به زبانی سادهتر زنان کمتر دردسرساز هستند و میتوان با حقوق پایین آنان را استخدام کرد. البته نمیخواهم وارد مسایل حاشیهای و معضلات اجتماعی کار برای زنان شوم که خود مبحثی مفصل و قابل بحث است.
حال توجه شما را به ترجمه یک آگهی جلب میکنم که مربوط به یک شرکت خارجی در ایران است:
یک شرکت معتبر خارجی با بیش از ۵۰۰ شعبه در نقاط مختلف جهان و ۵۰ هزار پرسنل به دنبال یک مدیر IT با مشخصات زیر است:
– مدیر IT آشنا به فناوریERP برای سرپرستی ۱۰ نفر
– دوره آزمایش: ۳ ماه
– وضعیت سفر: محل خدمت تهران، دو سفر سالانه به ترکیه، یک سفر سالانه به آلمان
– حقوق ماهانه: ۱۶ تا ۲۲ میلیون ریال به همراه مزایا و قابل افزایش
– مزایای دیگر: یک ماشین پژو ۴۰۵
تأیید کنید که توضیح اضافهای لازم نیست. خودتان مقایسه کنید و نتیجه بگیرید!
خب شما که قبول میشین قربان !
سلام
هر آزمایشگاهی موش برای آزمایش داره و هر شهر بازی وسیله ای برای بازی.
حالا ما، هم موش آزمایشگاهی هستیم و هم …
میبخشید که یه مطلب بیربط رو این جا مینویسم ولی دیشب یه خبر از رادیو شنیدم در این مورد که سازمان ثبت اسناد و املاک تصمیم گرفته امکانات ثبت الکترونیک رو در اختیار مردم بذاره که شامل امکانات جستجو در مورد سوابق ثبت و اشخاص ممنوعالمعامله است. در ضمن مثل اینکه فرمهای ثبت نام هم بصورت online در اختیار قرار داده شده که متأسفانه به علت عدم وجود امکانات امضای الکترونیک در ایران هنوز هم باید بعد از پر کردن این فرمها پرینتشون کرد و به همراه همین به اصطلاح hard copyها به دفتر ثبت مراجعه کرد. حقیقتش میخواستم بدونم تو میدونی چقدر شرایط برای برقراری سلسله مراتب PKI توی ایران مهیاست و چه کارهایی در این زمینه صورت گرفته؟ اصلا آیا امیدی هست که ما هم در آیندهی نزدیک بتونیم از امکان استفاده از امضای الکترونیک توی ایران برخوردار بشیم؟
نیما: در زمینه امضای الکترونیک بحثها و وعدههای زیادی داده شده تا حالا. نمونهاش این اخبار:
ا- دغدغههایی برای سال جدید- فروردین ۱۳۸۵
http://www.ictna.ir/note/archives/004395.html
۲- الکترونیک علیه سنت- اردیبهشت ۱۳۸۲
http://www2.hamshahri.net/hamnews/1382/820207/econom/report.htm
۳- سازمانهای الکترونیک، حیات الکترونیک- خرداد ۱۳۸۴
http://www.imi.ir/tadbir/tadbir-145/reports-145/2.asp
۴- مصاحبه با نصرالله جهانگرد- تیر ۱۳۸۳
http://www.itna.ir/archives/news/001037.php
اما وضعیت تحقق هیچکدومشون مشخص نیست. مثل تمام برنامههای دیگه. این هم برای اونهایی که نمیدونن PKI یعنی چی: Public Key Infrastructures
http://en.wikipedia.org/wiki/Public_key_infrastructure
نباید اینقدر خوب و کامل بهم ثابت میکردی که وعده وعید توی مملکت ما با کشک توفیری نداره. (والله شاید هم داشته و ما نفهمیدیم.) چون حالا انقدر سؤال میکنم که کلافه بشی. (خطاب به همهی خوانندگان عزیز: یا هر چه سریع تر سرمو بکنین زیر آب یا تا چند هفتهی دیگه این کامنتدونی غیرفعال میشه):
خوب حالا سؤال من: راستش من همین الان آییننامهی “ساختار اجرایی پیشنهادی امنیت شبکه و حفاظت از اطلاعات و تجهیزات رایانهای” رو که مصوبهی شهریور ۱۳۸۲ هست٬ جلوی روم دارم که انصافاً (به جز چند مورد مبهم) چیز کامل و خوبیه. چند هفتهی پیش هم استاد درس امنیت شبکهی ما بهمون گفت که تقریباً دو ساله که وجود واحد امنیت اطلاعات (یا به قول همون استادمون واحد عینک دودی)٬ در زمرهی شرایط ثبت شرکتها قرار گرفته. ولی شدیداً اعتقاد داشت که دولت این قوانین رو داره واسه خودش تصویب میکنه (و شاید دولت جدید اصلاً تصویب هم نمی کنه!) چون تا وقتی زیرساختهای مدیریتی و آموزشی این مملکت درست نشه٬ از اجرای درست و حسابی هم خبری نیست. از طرف دیگه همین استادمون عادت داره مرتب با ارجاع دادن ما به نرمافزارهای قفلشکسته و کتابها و سایتهای آموزشی جورواجور که مثل نقل و نبات بازار رو پرکردن٬ به ما ثابت کنه که ما از نظر فناوری اطلاعات جایگاه ویژهای توی دنیا داریم و پتانسیل بالایی برای پیشرفت در این زمینه. ظاهراً استقبال جوونها و نوجوونها و خردسالان و… هم از این بازار آموزشی بسیار خوب بوده و طبق نظر این استاد سطح سواد IT مردم این مملکت خیلی هم بالاست و خلاصه من دارم یه جورایی به تناقض میسرم که چرا تا حالا این استعدادهای بالقوهی ما بالفعل نشده (در حالی که ظاهراً شرایط برای این مسأله مهیاست) و ما در زمینهی واحد عینک دودی و امنیت اطلاعات هم٬ هم چنان اند خم یک کوچهایم.
و بالاخره هدف از این همه وراجی: تو هیچ ایدهای داری؟
نیما: میدونی جریان چیه؟ من اصولاً به درست کردن این همه زیرساخت امیدی ندارم. میدونی چرا؟ همین امروز یکی که مسؤول یه سایت مهم دولتی بود توی شرکت ازمون پرسید. این یونیکد چیه اصلاً؟ یا اون یکی که میپرسید بالکمیل چه جور جونوریه؟ به نظرت امیدی هست؟
من فکر میکنم تو صلاحیتت برای اینکه بگی امیدی هست یا نه خیلی بیشتره. با این حال یه سؤالی هست که گاهی من رو خیلی مشغول میکنه. ببین٬ همهی این حرفهایی که میزنی درسته. خواهر خود من توی ساختمون مرکزی پارسیان کار میکنه و میگه حرف زدن از امنیت حتی توی یه همچین مرکزی هم یه جور جوکه. مثلاً خودش با کمتر از دو سال سابقه کار٬ پسورد رییس شعبه رو داره. چرا؟ چون یه رییس شعبه با چند دهه سابقهی کار با سیستمهای قدیمی٬ حالا چطور میتونه یه شبه زیر و بم بانکداری آنلاین رو یاد بگیره؟ خواهر من معتقده این وضع تا زمان بازنشستگی افراد مسنتر و مهمتر٬ ادامه خواهد داشت. اما شدیداً به دورانی که جوونها روی کار خواهند اومد٬ امیدواره.
حالا برای من این سؤال پیش اومده: آیا این انتظار معقولیه که ما از جوونهامون داریم؟ آیا واقعا جوونهای ما منبع حجم عظیم اطلاعات تکنولوژیک هستن؟ خواهر من اعتقاد داره جوونها اگه چیزی هم سرشون نشه٬ اشتیاق فوقالعاده بیشتری برای یادگیری دارن. اما اینجا هم یه سؤال دیگه پیش میاد که آیا شرایط مملکت ما در دوران جوونی انقدر به آدمها میدون میده که توی همون دوران به پستهای مهمی مثل ریاست شعبههای بانکی و مدیریت ارشد شرکتها دست پیدا کنن؟ اگه این طور نباشه که اون وقت باز هم امیدی نخواهد بود. چون اگه یکی از همین جوونها سی سال دیگه رییس شعبهی مرکزی پارسیان باشه٬ چه تضمینی وجود داره که اطلاعات امروزش به درد اون موقع هم بخوره و مجبور نباشه پسوردش رو در اختیار باجه نشینهای جوون بذاره؟
نمیدونم٬ شاید هم خیلی بدبینم ولی گاهی احساس میکنم این عرف اداری ما و این بوروکراسی عنکبوتبستهی ما واقعاً اسیرمون کرده. تو تغییری توی بازار کار احساس میکنی؟
راستی٬ بالاخره تونستی به اون دوستت بفهونی که اینترنت اکسپلورر درسته نه اینترنت اکسملوره؟
نیما: من با وضعیتی که دارم میبینم باز هم زیاد امیدوار نیستم. این سؤالاتی که بحثش رفت رو هم جوونهای امروزی پزسیدن. اگه نه پدر من از این سؤالها دیگه نمیپرسه. مسأله اینه که حتی اگه دولت به جوونها فرصت بده، بحث خودی و غیرخودی ارجحه به بحث سواد. خیلی از شغلها بر اساس روابط واگذار میشن نه ضوابط. خیلی از این روابطیها بیسوادن و یا قراره که با کلاس و دوره و سمینار باسواد بشن که به خاطر مشکل آی کیو اصولاً اساسی کار ایراد داره. یک سری هم که روابطی ندارن و کار بلدن، ناچار به مهاجرت میشن و یا اصولاً میزنن توی یه فیلد کاری دیگه. مثل یکی از فامیل من که پزشکه اما رفته بوتیک و تولیدی لباس زده. چرا؟ چرا نداره که!