خب اگه در جریان بوده باشید، یک هفتهای رو با دوستان رفته بودیم استانبول. حالا استانبول هم همچین جای خاصی نیست اما خب آدم به هر حال یه چیزهایی میبینه که با ایران متفاوته. این جور چیزها رو این جا مینویسم که یه جورایی هم سفرنامه باشه هم خاطرهنویسی.
پرواز اونُرایر ترکیه از فرودگاه امام خمینی بود به سمت استانبول. همون اولش که نشستیم توی هواپیمای ایرباس طبق معمول همه گرمشون شد. به خصوص خانومهای ایرانی که در اولین حرکت فرهنگی کشف حجاب کردند و موها رو ول دادن. مدت پرواز سه ساعت بود و میهمانداران گرامی هم زورشون میاومد انگلیسی حرف بزنند. انگار همه عالم موظف هستند که ترکی بلد باشن. ما هم چون ناهار نخورده بودیم هی منتظر بودیم که یه ناهار حسابی بزنیم تو رگ. یه چیزی تو مایههای کباب ترکی و این جور چیزها اما معلوم شد غذا کلاً تشکیل شده از یک ظرف سالاد به عنوان پیشغذا و یک ظرف فرنی به عنوان دسر و غذای اصلی هم یک تکه نون کوچولو بود و خلاصه زهی خیال باطل.
خلاصه رسیدیم به فرودگاه آتاتورک و جلالخالق چه فرودگاه گل و گشادی هم بود. از همه ملیتها هم میشد توش پیدا کرد. به نظر من هیچ کجا مثل یک فرودگاه بینالمللی یه شهر توریستی نمیتونه واسه آدم جذاب باشه. ژاپنی، آلمانی، سوئدی، اسرائیلی و خلاصه از همه رنگ توی فرودگاه میلولیدند و هیچ کدوم هم با هم مشکل نداشتند. به محض این که از گذرنامهها کنترل شد و از مرز فرودگاهی گذشتیم رفتیم فریشاپ و یه خورده خرت و پرت خریدیم و رفتیم هتل گُلدن هورن. بر خلاف انتظار هتلمون خوب بود و توی منطقهای بود که به قسمتهای باستانی مثل مسجد سلطان احمد و مسجد ایاصوفیه نزدیک بود و میشد با پای پیاده ده دقیقهای رسید بهشون از طرف دیگه هم پنج دقیقه طول میکشید تا برسیم به اسکله. البته استانبول شهری هست که روی هفت تا تپه بنا شده و به خاطر موقعیت تاریخی که داشته تقریباً همه جاش باستانیه.
شب اول رو که به استقرار در هتل و شناسایی منطقه گذروندیم و یه رستورانی هم پیدا کردیم که پشت هتل بود و غذاش هم مناسب بود. البته از نظر قیمت کلاً غذا گرونه توی ترکیه. واحد پول جدید ترکها یِ. تِ. لِ هست که شش تا صفر از لیر سابقشون برداشتن و هر YTL معادل ۷۰۰ تومن ما هست تقریباً. قیمت یک بطری آب معدنی کوچیک هم تقریباً یک YTL هست که توی رستورانها معمولاً میشه یک و نیم. حالا خودتون تا ته ماجرا رو بخونید.
فردای روز رسیدن رفتیم به گشت شهری. یه جورایی معرفی شهر بود و هر جای معروف شهر رو یه نیش ترمز زدن و توضیح دادن. جایی که یه کم بیشتر توقف کردیم یه کارخونه تولید پوشاک چرمی بود به اسم ناتورال که به گفته خودشون برای مارکهای گوجی و چنِل و چند جای دیگه جنس تولید میکردن و یه شوی فشِن هم برامون اجرا کردن. عینهو خارج! اما مخلص کلام این که کت چرمی زیر ۱۳۰۰ دلار پیدا نمیشد توی مجموعهشون. این هم یعنی وصف العیش، نصف العیش.
این گذشت تا شب که برنامهای بود به اسم شب ترک توی یک هتل. یک شام مفصل از پیش غذا و غذای اصلی بگیر تا دسر و نوشیدنی و البته اجرای مراسم متعدد رقصهای ترکی و عربی و لزگی و این جور چیزها. شانسی که من آوردم این بود که جایی نشستم که بعداً معلوم شد کنار صحنه اجرای مراسمه. یعنی اولش نشستیم، بعدش یهو کف زمین اومد بالا و شد صحنه مراسم که من میتونستم آرنجم رو بذارم روش و هی عکس بگیرم که تقریباً نمیشه هیچ کدوم از عکسها رو این جا گذاشت!
حالا این رو داشته باشین تا بعد.
اولین باره که یه گزارش خوندنی و ژورنالیستی از ترکیه میخونم.تا الان که هرکی رفته اونجا یا از دخترای لب ساحل گفته یا فقط جریانات مست کردن هاش رو نوشته.منتظر بقیه اش هم هستیم ها! عکس ها رو چیکار میکنی؟تکلیف اینایی که میخوان عکس ها رو ببینن چیه پس؟راستی نیما رو حرف هاله فکر کن…رنگ فونتت همچینی یه کمی کمرنگه
بابا اند ِ خارج 🙂
خوشحالام بهات خوش گذشته نیما جان ولی من رسما” با این فونت کمرنگات کور شدم تا خوندم. سر جدت یک تجدید نظری بکن. سیاه چه اشکالی داره جان من؟
ای ول… خوش به حالتون که یه مسافرت توپ رفتین. گزارشش توی ۴۰چراغ هست دیگه؟
به نظرمن پرواز ایران ایر شرایطش بهتر بوده ، بعد اینکه یه بار هم باید تابستون سر بزنی و از انجا بری به انتالیا ، فتحیه ،مارماریس چون خیلی حال می دهند … رفتن به ترکیه باید طوری باشه که تنت به دریای سیاه بخوره … ولی استانبول از آنکارا بهتره
چه جالب ولی کاشکی مفصل تر می نوشتی
نیما جان یه توضیح کوچولو لازم است
YTL مخفف این سه کلمه است YENI TURK LIRA که معنیش لیر جدید ترکیه است که یک میلیون برابر لیر قدیمی است.
سلام. از این اطلاعات متشکریم.
اگه استانبول جای خاصی نیست چرا نرفتی شهر کابل؟
نیما: چه ربطی داره؟