«سه سال پیش که من معاون رئیسجمهور بودم و وبلاگ شخصی راهاندازی کردم مورد تندترین انتقادات جناح محافظهکار قرار گرفتم که مگر معاون رئیسجمهور بیکار است که وبلاگ مینویسد و به لقب معاون اینترنتباز رئیسجمهور مفتخر شدم. خوشبختانه جریان جامعه مجازی چنان با سرعت خود را بر جامعه ایرانی تحمیل کرد که رئیسجمهور فعلی که در باشگاه سیاسی ایران جزء افراطیترین بخش جریان محافظهکار شناخته میشد، بدون دغدغه اعلام راهاندازی وبلاگ شخصی میکند.» این خاطرات محمدعلی ابطحی در وبلاگ خود «وبنوشت» است که به بهانه وبلاگنویسی محمود احمدینژاد نوشته شد.[+]
روزهای گذشته افتتاح این وبلاگ در صدر اخبار مجازی و سیاسی خبرگزاریها، روزنامهها و سایتهای خبری داخلی و خارجی قرار گرفت. وبلاگنویسی یک شخصیت سیاسی به اندازه کافی مهم است چه برسد به این که بلاگر تازهوارد رئیسجمهوری باشد که از بدو ریاستش خبرسازترین رئیسجمهور جهان باشد.
در سالهای اخیر سیاستمداران ایرانی هم به مانند سیاستمداران خارجی وبلاگ را دریچهای متفاوت برای ارتباط با مردم شناختهاند و یک به یک وبلاگهای خود را افتتاح میکنند. این روند در انتخابات سال گذشته شتاب بیشتری گرفت و پای بسیاری از نامزدهای انتخاباتی را به وبلاگنویسی باز کرد. هر چند مقامهای رسمی آنها، نوشتههای رسمی را به دنبال آورده و هنوز با ساختار بنیادین وبلاگ که سادهنویسی است، فاصله بسیار دارد.
وبلاگ آقای احمدینژاد در حال حاضر یک پست بیشتر ندارد آن هم اتوبیوگرافی اوست که در سایتها و جاهای دیگری هم دیده میشود. هر چند شاید زود باشد اما به همین علت به نوشته اول وبلاگ رئیسجمهور نمیتوان نمره قبولی در آزمون وبلاگنویسی داد. وبلاگ ردیسجمهور قرار است چهار زبانه باشد. پارسی، انگلیسی، عربی و فرانسوی. هر چند زبان فرانسه هنوز فعال نیست اما پست اول این وبلاگ به سه زبان دیگر موجود است و شاید تنها وبلاگ ایرانی است که چندزبانه نوشته میشود. البته بعد از وبلاگ محمدعلی ابطحی که سه زبانه است و صد البته تمام پستها در سه وبلاگ ترجمه هم نیستند.
وبلاگ رئیس جمهور نظرسنجی هم دارد و اولین نظرسنجی نشان میدهد که دغدغه او دقیقاً چیست: « آیا به نظر شما هدف آمریکا و اسراییل از تجاوز به لبنان کلید زدن جنگ جهانی دیگری است؟» تا کنون ۳۳۳۸۹۵ نفر از بازدیدکنندگان این سایت یعنی ۶۸ درصد به این سؤال پاسخ منفی و ۱۵۸۹۴۴ نفر یعنی ۳۲ درصد پاسخ مثبت دادهاند که در نوع خودش جالب به نظر میرسد. و نکته آخر این که امکان ارسال نظر برای بازدیدکننده موجود است اما همه نظرها منتشر نمیشوند. نظرها ابتدا تأیید شده و سپس در سایت قرار میگیرند.
احمدینژاد تنها رئیسجمهور دنیا نیست که وبلاگ دارد. خیلی وقت پیش بود که جرج دبلیو بوش هم وبلاگی برای خود دست و پا کرد که در حال حاضر به سایت دیگری انتقال مییابد که در آن از تنها چیزی که خبر نیست وبلاگنویسی بوش پسر است. اگر یادتان باشد سیدمحمد خاتمی –رئیسجمهور قبلی ایران- هم وبلاگدار شده بود که وبلاگ او هم با بیمهری روبهرو شد و دریغ از نوشتن.
در این سالها بر بسیاری ثابت شده که رسانه وبلاگ قدرت شگرفی دارد. مخاطبان به علت تعامل دو سویه با نویسنده، احساس نزدیکی بیشتری با او میکنند و این در نهایت به نفع بلاگر است. دقیقاً همین علت است که وبلاگها را برای سیاستمداران جذاب کرده است. یعنی ممکن است وبلاگ محمود احمدینژاد هم مانند وبلاگهای دیگر در بحثها شرکت کند، در میان نوشتههایش به وبلاگهای دیگر لینک بدهد و موضعی شفاف در قبال برخی جهتگیریهای وبلاگی اتخاذ کند؟ امیدوارم این یکی به سرنوشت وبلاگ «مردی با عبای شکلاتی» دچار نشود و البته هر چه بیشتر شبیه وبلاگ شود.
*: لاگیدن فعلی هست که اخیراً به معنای وبلاگنوشتن به کار میره. این تیتر با همین فعل قرار بود در هفتهنامه چلچراغ چاپ بشه که بنابر مصلحتاندیشی و احتمال ایجاد سوءتفاهم این فعل هم مشمول خودسانسوری شد!
برای جامعه مجازی متأسفم که قیچی این جامعه هم عضوی از اون شد.
نیما: من مثل تو سیاه نمیبینم این موضوع رو فرزانه جان. به نظر من به رسمیت شناختن چیزیه که قبلاً حساب نمیشد.
بازیهای پوپولیستی! کاش میفهمیدن رئیسجمهور جز مردمی بودن، فاکتورهای دیگهای هم میخواد.
من اون روز فکر کردم که بهتره دیگه وبلاگ ننویسم! وقتی که قراراه حداقل تو یک مورد با رئیسجمهور عزیزم نقطه نظر اشتراک داشته باشم. یعنی بهتره همین رو هم نداشته باشم!
خوشم میاد وقتی کله خرابهای نه شرقی٬ نه غربی هم مجبور میشن (به هر علتی) به تکنولوژی وارداتی رو بیارن. حالا گیریم مجبور باشن بلند بخونن که یکی دیگه واسشون تایپ کنه. گیریم نود درصد وبلاگستون به ریششون بخندن. گیریم فقط یه پست بذارن و والسلام که یعنی مام آره. گیریم حرکت پوپولیستی باشه. گیریم اصلاً توهین به پوپولیسم باشه (چند نفر از وبلاگنویسها انقدر بد مینویسن آخه). گیریم کار یه کاریکاتور درست و حسابی از آب دربیاد. گیریم عکسالعمل دنیا به این قضیه٬ کاریکاتورتر از آب دربیاد. اون چیزی که این وسط مهمه٬ این به زانو در اومدنه.
نیما: لپ کلام. والسلام.
سلام. لینکت کردم