یوتیوب: کارگردان خودم!

You Tubeبا سرعت عجیبی تغییر می‌کند. اینترنت را می‌گویم. دنیای فناوری شاید در هیچ دوره‌ای از تاریخ این مقدار شتاب نداشت. فناوری کامپیوتر و به دنبال آن اینترنت جهش‌های بلندی را در پنج سال اخیر شاهد بوده. چیزی که تصورش در کمتر از یک دهه پیش غیرممکن به نظر می‌رسید و در مخیله کسی نمی‌گنجید، اکنون واقعیت پیدا کرده و قابل لمس است. شاید در کشور ما به دلیل کمبود منابع و عدم دسترسی به برخی از این امکانات نتوانیم تمام آن چیزی را که در دنیا وجود دارد، لمس کنیم اما با گشت و گذار در گستره جهانی وب، درک آن موضوع غریبی نیست. ده سال پیش نشستن پشت کامپیوتر خانگی و آوردن اطلاعات از کامپیوترهای دیگر روی شبکه هنوز چیز عجیب و هیجان‌انگیزی بود. این که بتوانیم چند خطی پایم متنی را بین دو کامپیوتر که در اتاق‌های مختلف یک ساختمان قرار دارند، رد و بدل کنیم پیشرفت کمی محسوب نمی‌شد. عملکرد دستگاه‌های کنترل از راه دور تلویزیون و این که بتوان بدون وجود سیم، کنترل یک دستگاه را در دست گرفت جالب‌ترین چیزی بود که بخشی از دوران کودکی من را تشکیل می‌داد چه برسد به حسی که سال‌های بعد درباره دستگاه‌های تلفن همراه پیدا کردم. تصورش هم غیرممکن بود. تلفنی که توی جیبت است و همه جا می‌تواند مانند خانه‌ات تو را با بقیه مرتبط کند.
حالا اینترنت یک امر بدیهی شده. تا ده سالپیش صفحه‌های سیاه و سفیدی که از طریق شبکه‌های BBS (یک نوع شبکه محلی) در دسترس بودند، بعد از چند سال اینترنت ما را به صفحاتی روبه‌رو کرد که با شیوه‌ای متفاوت، رنگین و متصل به هم، دنیایی از متون و تصاویر مفید را تشکل می‌دادند. امروز می‌بینم که صوت و تصویر هم به مجموعه چندرسانه‌ای اینترنت افزوده شده و روز به روز حجم بیشتری از اطلاعات سمعی و بصری را در اختیار کاربرانش قرار می‌دهد. با افزایش ضریب نفوذ اینترنت در دنیا مخصوصاً از نوع پرسرعتش، انتقال داده‌های حجمی چون موسیقی و و فایل‌های ویدئوی ساده‌تر شده و کاربران دیگر محدود به خواندن نیستند. آنها می‌توانند گزارشی را بخوانند و تصاویرش را مشاهده کنند.

ادامه

بلاگم با بلاگت کرده برخورد!

IRNAشنوندگان عزیز توجه فرمایید. شنوندگان عزیز توجه فرمایید:
خبرنگار دانشمند ایرنا از رصدخانه اصفهان پس از کلی تحقیق و تفحص وبلاگ زیر را برای وب‌سایت خبرگزاری ایرنا ارسال فرمودند. توجه خود را به مشروح اخبار جلب می‌کنم:
وبلاگ‌های فضایی از اولین ایرانی فضانورد
اصفهان، خبرگزاری جمهوری اسلامی ‪۸۵/۰۷/۰۶‬
داخلی. جامعه اطلاعاتی. وبلاگ.
اولین ایرانی فضانورد نیز به مانند سایر هموطنان خود وبلاگ‌نویسی را حتی در فضای بیکران فراموش نکرده است. «انوشه انصاری» در مدت ‪ ۱۱‬روزی که به سفر در فضای بیکران [فضا اسم کوچک طرفه و بیکران فامیلشه] رفته است، چند وبلاگ را برای وب‌سایت شخصی خود ارسال کرده [ترکیب مشابه: چند داستان را برای نشریه خود ارسال کرده] و در آن مشاهدات خود را در این سفر شرح داده است. سایت شخصی انوشه انصاری که دارای دو بخش فارسی و انگلیسی است، دارای بخش‌های مختلفی مانند وبلاگ، عکس، اهداف، ویدئو و خبر می‌باشد [یک آنالیز کامل از سایت]. در بخش فارسی این سایت به آدرس ‪ www.anoushehansari.com/persian‬وبلاگ‌های ارسال شده [وبلاگ = پُست، مطلب، نوشته – فرهنگ فارسی معین، جلد هشتم، معلی- ییلاق] توسط انوشه انصاری به زبان فارسی نیز قرار دارد. اولین فضانورد ایرانی در یکی از وبلاگ‌های خود که در تاریخ ‪ ۲۱‬سپتامبر ارسال کرده [توضیح: انوشه انصاری تصمیم داره به ازای هر روز یک وبلاگ ارسال کنه، آخه توی فضا وبلاگ ارزونه]، نوشته است: «الان ساعت حدود ‪ ۱۱:۳۰‬به وقت جهانی است، به نظر می‌رسد که اولین نوشته من [اشتباه شد، باید می‌نوشت اولین وبلاگ من] از فضا در آن پایین منتشر شده، جالبه، مگر نه!» [آره عزیز دل برادر، اولین وبلاگت نه تنها در این پایین بلکه در ایرنا هم منتشر شده، واقعاً جالبه، مگر نه؟].
انوشه انصاری در وبلاگ‌های فضایی خود [واااای، من می‌میرم واسه وبلاگ‌های فضایی] به توصیف مناظری که از فضا مشاهده کرده و اتفاقات رخ داده در ایستگاه فضایی پرداخته است. اولین بانوی گردشگر فضایی جهان [نمی‌دونم چرا یاد بانوی صلح افتادم یهویی]، امشب پس از آن که در پایان مسیری طولانی به رویای خود رسیده با ایستگاه فضایی خداحافظی می‌کند وبه زمین باز می‌گردد. [رویای بعدش دیدن نویسنده این خبره].
اغراض ما بعد الشقیقه: این ببلاگی که خوندید، یک ببلاگ زمینی است اما این خبر به حدی مهم و دقیق تنظیم شد که خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) دو بار و در دو متن مختلف اون رو منتشر کرد. [+] و [+]
بیت: بلاگم با بلاگت کرده برخورد، نمی‌دانم چرا حالم به هم خورد.

عصیان، نامزد بهترین وبلاگ فارسی در دویچه وله

Best Of the Blogsدویچه وله مسابقه‌ای تحت عنوان «رقابت‌هاى انتخاب برترین وبلاگ‌ها» برگزار کرده. همه وبلاگ‌هاىی که به زبون‌هاى فارسى، آلمانى، عربى، چینى، روسى، پرتغالى، انگلیسى، فرانسه، اسپانیایى و هلندى نوشته شده باشن، می‌تونن در مسابقه دویچه وله شرکت کنن. کاندیداها باید با یکى از موضوعات مطابقت داشته باشن و از ضوابط شرکت در مسابقه هم برخوردار باشن.
این رقابت‌ها امسال هم از پشتبانى یک هیأت داوران و چندین کمک مالى و مطبوعاتى برخورداره. سیزده عضو هیأت داوران در طول برگزارى این رقابت‌ها در وبلاگ مسابقه می‌نویسن که البته فعلاً تو وبلاگشون خبر دندون‌گیری نیست.
وبلاگ عصیان هم در بخش بهترین وبلاگ فارسی نامزد شده است. حالا اگه شما بهش رأی بدین، ممکنه که این نامزدی منجر به عروسی هم بشه و این حرفا. پس برای حمایت از این وبلاگ بهش رأی بدین. کجا؟ اینجا. چه جوری؟ خیلی ساده‌ست. برین توی بخش ارزیابی و بهش ستاره بدین و نظرتون رو درباره‌ش بنویسین. از میان همه اونهاى که در رأى‌گیرى شرکت می‌کنن (از بست و سوم اکتبر تا یازدهم نوامبر)، یک iPod Video قرعه‌کشى شده و به برنده اون تعلق می‌گیره [+]. شانس خودتون رو امتحان کنین.

ت مثل تظاهر

تمام کن
تعلق را بُکُش
تبر باور تنها…
تنها یک تبر
که نخستِ درد باشد
و پایان تاریک و سردِ تن
تمشک طلایی برای یک ماه تلاش
به خاطر تکه کردن تنه تنومند غرور
و تمام آن چه که تافته‌ای در تفکر تناورت
تشکر و تبریک و تیشه‌ای
تقدیمی برای عرض ارادت
و یک بغل تنفر برای تنوع
و یک بار تشکر برای تنفر
همین و بس

فرمایش شفاهی، پالایش اشتباهی

Filteringمهم‌ترین خبر دو روز پیش در حوزه فناوری اطلاعات این بود: پرشین بلاگ فیلتر شد. البته فیلتر کردن پرشین بلاگ، سابقه هم دارد. دو سال و نیم پیش در حالی که پرشین بلاگ توسط پارس آنلاین فیلتر شده بود، مدیران قبلی این سرویس‌دهنده رایگان وبلاگ، با مسدود کردن آی پی شرکت پارس آنلاین، توپ را به زمین حریف انداختند. این کار باعث شد که کاربران پارس‌آنلاین حتی در صورت رفع فیلتر، نتوانند وبلاگ‌های زیرمجموعه پارس‌آنلاین را مشاهده کنند. منظور آنها این بود که این شما هستید که به کاربران ما نیاز دارید نه ما. این تحریم از سوی پرشین بلاگ و اعتراض کاربران اینترنت موجب شد که مخابرات تقصیر را به گردن شرکت‌های ISP بیندازد (داستانی که چند روز پیش هم تکرار شد) و ادعا کند که فیلتر کار این شرکت نبوده و البته برای اولین بار شاهد یک عذرخواهی بودیم (آن روزها مسعود فاتح دبیر سرویس فناوری اطلاعات ایسنا بود و البته الان مدیر روابط عمومی مخابرات در بخش رسانه‌ها است). اتفاقی که بلافاصله ثابت شد که دروغ بوده است و ماهنامه دنیای کامپیوتر و ارتباطات در آن زمان مفصلاً در این زمینه افشاگری کرد. بعد از این ماجرا، پرشین بلاگ رفع فیلتر شد. (مطلبی که آن موقع نوشتم).
اما داستان همچنان ادامه داشت. کمیته‌ای با عنوان کمیته سه نفره و به طور موازی برخی از نهادهای قضایی به طور مستقل به ISPها و ICPها فهرست سایت‌هایی را که باید فیلتر می‌شدند، ارسال می‌کردند. درباره همه اینها بارها نوشته شد و گفته شد و البته در مواردی هم نتیجه‌ای هم قرار شد تا سایت‌هایی که به اشتباه فیلتر شده‌اند پیگیری شوند (خبر مربوطه و قولی که آقای رشیدی مدیر وقت مخابرات داده بود هم از خبرگزاری ایرنا پاک شده است و البته یک نسخه از آن را می‌توانید اینجا بخوانید).
فرض کنیم که ما اصولاً کاری به این کارها نداشته باشیم. تکلیف سایت‌هایی که اشتباهی فیلتر شده‌اند چیست؟ چرا سایت تکنوراتی که یک موتور جست‌وجوی تخصصی وبلاگ‌ها است، مدت‌هاست فیلتر است؟ فیلتر کردن سایت فلیکر به عنوان سرویس میزبانی رایگان تصاویر، معنایی معادل فیلتر کردن سایت بلاگر به عنوان سرویس‌دهنده رایگان متون وبلاگی دارد. تصاویر سایت کوربیس که به عنوان مرجع تصاویر بسیاری از روزنامه‌ها مورد استفاده است، دیده نمی‌شود.
هنوز هیچ مرجعی پاسخگوی فیلترینگ اشتباهی نیست و ما همچنان روی دکمه Submit صفحات ورود ممنوع، کلیک می‌کنیم تا شاید صفحه مورد نظر رفع فیلتر شود.

ادامه

روزنامه همشهری و لینک‌های شکسته

Broken Linkلینک شکسته چیست؟ لینک شکسته یا مُرده به لینکی در صفحات وب گفته می‌شود که به جایی ختم نمی‌شود و به عبارت ساده‌تر، صفحه مورد نظر موجود نیست و بیننده با پیام The page cannot be found روبه‌رو می‌شود. این اتفاق به ندرت به خاطر اشتباه نویسنده است. لینک شکسته بعد از سپری شدن زمان نوشتن مطلب به وجود می‌آید و اغلب به این علت است که آدرس مقصد لینک دچار اشکال شده است. این اتفاق وقتی می‌افتد که سایت مقصد لینک، دچار تغییر در طراحی یا برنامه‌نویسی می‌شود و آدرس بخش‌ها و اخبار موجود در آن تغییر می‌کند. یا این که سایت مقصد به هر دلیلی دیگر موجود نیست و مالک قبلی آن در طول زمان دومینش را تمدید نکرده است. هر دوی اینها باعث می‌شود که لینک موجود در یک نوشته قدیمی، به مقصد نرسد. به این لینک، لینک شکسته می‌گویند. زنجیری که پاره شده و شما را به مقصد نمی‌رساند. در این مواقع برای جلوگیری از ایجاد مشکل، از صفحه اختصاصی خطای ۴۰۴ استفاده می‌کنند که قبلاً درباره‌اش مفصل نوشته‌ام و حتی طرز ساخت آن را گفته‌ام. کار این صفحه این است که از سردرگمی بازدیدکننده جلوگیری می‌کند. با در اختیار قرار دادن ابزار جست‌وجوی پیشرفته به او امکان می‌دهد که مطلب مورد نظر را بیابد. با استفاده از فایل htaccess. حتی می‌توان صفحات اشتباه را به صفحات درست که آدرس جدید دارند، فوروارد کرد.
همه اینها را گفتم که برسم به سایت جدید روزنامه همشهری یا همشهری آنلاین. این روزها هر چه در سایت همشهری می‌گردم لینکی نمی‌بینم به سوی آرشیو شماره‌های قبلی روزنامه ضمن این که تمام مطالب وبلاگ یا لینکدونی که حاوی لینکی به صفحه یا مطلبی از روزنامه همشهری بودند، به لینک شکسته تبدل شده است. اتفاقی که از کادر مجرب همشهری و به خصوص دکتر شکرخواه بعید به نظر می‌رسد. مخلص کلام این که روزنامه همشهری با خارج کردن آرشیو و مطالبش از سرور، هزاران لینک شکسته ایجاد کرده است اتفاقی که یک بار دگر با تغییر آدرس خبرگزاری ایسنا از isnagency.com به isna.ir و عدم اصلاح لینک‌ها به آدرس جدید به وجود آمد و همین طور درباره خبرگزاری بسته‌شده سینا و روزنامه آسیا و ده‌ها روزنامه دیگر که بسته شدند.

ادامه

زمانه را چو نیک بنگری همه پند است

Zamaneh Radioدارم به رادیو زمانه گوش می‌کنم. بی‌تعارف خوشم آمده است. قرار نیست که شروع کنم به بافتن تئوری و بگویم که یک رسانه از نوع شنیداری باد چه خصوصیاتی داشته باشد. این بیشتر در تخصص یک متخصص رسانه و علوم ارتباطات است نه منی که کامپیوتر خوانده‌ام و انفورماتیک. اما بی برو برگرد، جای خالی رادیویی مثل زمانه خالی بود. هنوز هم جا برای رسانه‌ها و رادیوهایی چون زمانه زیاد است. هنوز خیلی از ماها با رادیو قهریم. رادیوهای ما زیادی سیاسی هستند و وقتی آدم نخواهد اخبار را دنبال کند، روی هم رفته چیزی برای گوش کردن ندارد. می‌زند به وادی نوار و سی دی و امثالش و عطای رادیو را به لقایش می‌بخشد. کمتر کسی توی ایران می‌چرخد و رادیوگردی می‌کند تا کانالی، فرکانسی، چیزکی پیدا کند. آنهایی که زبانم لال رسیور دارند و دیش و دم و دستگاه دریافت کانال‌های ماهواره‌ای، کمتر می‌گردند به دنبال کانال‌های رادیو و ترجیح می‌دهند کانال‌های دامبولی جدیدی پیدا کنند و بنشنند پای ویدئوکلیپ‌ها و مکرر تماشایش کنند. اما رادیو زمانه یکی از آنهاست که دارد راه خوبی را به پیش می‌گیرد و این طور که از قرائن بر می‌آید برنامه‌هایش متنوع است و سرگرم‌کننده و لابه‌لایش هم اخبار دارد و هم گزارش و مصاحبه. برای من هم جذابیتش دوچندان است. چرا که صدای خیلی از همکاران و دوستان و آشنایانم را در آن می‌شنوم و کیفور می‌شوم.
نقطه قوت زمانه مطمئناً اعلام خواهرخواندگی (شاید هم برادرخواندگی) او با وبلاگستان یک ارتباط خانوادگی میمون است. وبلاگ رسانه‌ای صمیمی است و خودمانی و تأثیرش روی رادیو زمانه هم مستقیم است و مؤثر. وبلاگ شاید نتواند یک رسانه معتبر باشد از لحاظ صحت و دقت و بی‌طرفی که اصل است در دنیای ژورنالسم اما منبع خوبی است برای یافتن اخبار و اتفاقات متنوع. یک منبع سرشار از موضوع که هر روزنامه‌نگار بی‌سوژه‌ای را غنی می‌کند از موضوع چه برسد به رادیویی که می‌خواهد با بلاگرها و نویسندگان تحت وب ارتباط تنگاتنگ داشته باشد.
زمانه یک اشکال ریز دارد که کلافه‌ام نمی‌کند البته اما باعث می‌شود که فرکانس‌هایم قر و قاطی شود. آن هم این است که بلافاصله پس از شنیدن یک تراک موسیقی از کوروش یغمایی تراکی از اوهام و بعدش یک گروه متال پخش می‌شود و خلاصه تا می‌آیم به یک سبک عادت کنم، می‌پ‍رد روی سبک بعدی! حالا نمی‌دانم قرار است که چه تدبیری بیاندیشد مهدی جامی و تیمش و عاقبت چه شود. جای برنامه‌های سرگرم‌کننده با موضوعات دیگر هم هنوز خالی است که امیدوارم پر شود این خلاء.
چند روزی بیشتر نیست که از اینترنت به آن گوش می‌دهم. نه توانستم روی رسیور پدایش کنم و نه روی رادیو. فعلاً که دارمتان و با برنامه‌هاتان حال می‌کنم. تا چه پیش آد و چه در نظر افتد.
برنامه‌های رادیو زمانه را می‌تواند ۲۴ ساعته از طریق ماهواره و اینترنت دریافت کنید (لینک مستقیم شنیدن اینترنتی). خواندن سایت و وبلاگ زمانه هم خالی از لطف نیست.

بایگانی لینکدونی عصیان

Linkdumpچیزی حول و حوش چهار هزار لینک توی این لینکدونی هست که فقط پانزده تایش در صفحات عصیان دیده می‌شود. خیلی وقت‌ها بود که دوستان ایمیل می‌فرستادند و گله می‌کردند که لینک‌های جدید به سرعت جایگزین لینک‌های قبلی می‌شوند و دسترسی به لینک‌های قبلی هم ممکن نیست. بعد از هوار روز وقت شد تا برای لینک‌دونی یک بایگانی تر و تمیز به همراه قابلیت جست‌وجو درست کنم. پس از این شما می‌تونید لینک‌های قبلی رو هم پیدا کند. این آرشیو هنوز با ایده‌آلی که توی فکرمه کلی فاصله داره. باید وقت کنم تا بتونم بهترش کنم. خیلی از لینک‌هایی که مربوط به قدیم‌ترها هستن، هنوز مشکل دارن. باید لینک‌هاشون اصلاح بشه. اما قبول کنید که ویراش و اصلاح چند هزار لینک کار وقت‌گیریه و باید به تدریج انجام بشه. به هر حال این هم بایگانی لینکدونی عصیان. مجموعه جالبی شده از لینک‌های مختلف از اخبار تا سایت و ابزار. خلاصه از شیر مرغ تا جون آدمیزاد. قول می‌دم اگه بگردید، حتی اورانیوم غنی‌شده و کیک زرد هم توش پیدا بشه.

Ahmadinejad On Time

Ahmadinejadمجله تایم یک هفته‌نامه معروف آمریکایی است که از سال ۱۹۲۳ منتشر می‌شود و همواره به خاطر حاشیه قرمز رنگ خود معروف بوده است. [+] این حاشیه قرمز تنها یک بار و آن هم به مناسبت یازدهم سپتامبر به رنگ سیاه تغییر یافت. تصویر روی جلد این هفته‌نامه از دیرباز مورد توجه واقع شده و تایم از سال ۱۹۲۷ هم چهره سال معرفی می‌کند. انتخاب نهایى بر عهده دبیران این نشریه هفتگى است که از طریق مشاوره با خبرنگاران و گزارشگران ارشد خود به این انتخاب می‌رسند. در این انتخاب، چهره فردى براى جلد آخرین شماره سال تایم انتخاب مى‌شود که بیشترین تأثیر را بر اخبار و زندگى انسان‌ها اعم از مثبت یا منفی گذاشته باشد. به عنوان مثال سال ۱۹۳۸ چهره هیتلر و در سال ۱۹۳۹ و سال ۱۹۴۲ چهره استالین بر روى جلد تایم نقش بست. [+] این مجله در مواردی هم موضوعاتی متنوع را به روی جلد برده و مثلاً چندی پیش روی جلد تایم، اعضای تیم گوگل جا خوش کردند. [+]
روی جلد این هفته مجله تایم، به محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور فعلی ایران اختصاص یافته است که حاوی مقاله و گفت‌وگوی با او (لینک ترجمه) است.
از لحاظ آماری تا کنون هفده بار شخصیت‌های ایرانی به روی جلد مجله تایم رفته‌اند. از این میان پنج بار آیت‌الله خمینی، پنج بار محمدرضا شاه پهلوی، سه بار رضا شاه پهلوی، دو بار محمد مصدق، یک بار علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی به همراه رونالد ریگان و این بار هم محمود احمدی‌نژاد روی جلد رفته‌اند و یک بار آیت‌الله خمنی و یک بار هم محمد مصدق مرد سال تایم شدند.
روجلدهای مربوط به شخصیت‌های ایرانی را می‌توانید در دنباله این مطلب مشاهده کنید. برای بزرگ‌نمایی هر جلد روی آن کلیک کند.
پ.ن: اگر بحث‌های توی نظرات را دنبال کنید می‌بینید که صحبت از یک مجله دیگر تایم است که روی جلدش علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی بود. تصویر این جلد را به کمک سینا یافتم.

ادامه

آیا وبلاگ‌نویسی، روزنامه‌نگاری است؟

Cyber Journalismدیروز فرصتی پیش اومد تا در نشست تعاملی در زمینه روزنامه‌نگاری آنلاین شرکت کنم. سوای تمام مطالب و مباحث که در این نشست مطرح شد، یک نکته برای من قابل توجه‌تر از بقیه بود. این که «آیا وبلاگ‌نویسی، روزنامه‌نگاری است؟»
درباره پاسخ به این پرسش نظرهای گوناگونی گفته شده. توی همین نشست هم دکتر شکرخواه گفت که به نظرش وبلاگ‌نویسی، روزنامه‌نگاری محسوب می‌شه و دکتر نمک‌دوست گفت که وبلاگ‌نویسی، روزنامه‌نگاری محسوب نمی‌شه. بزرگان علوم ارتباطات هم هر کدوم یک نظری دارن. برای مثال می‌تونین یک سری از پاسخ‌ها رو این جا مطالعه کنید. برای دریافت یک پیش‌زمینه هم بد نیست نگاهی به این مطلب روزنامه هموطن سلام بیندازید که این سؤال رو پارسال همین موقع مطرح کرد.
من فکر می‌کنم که وبلاگ‌نویسی، یک نوع روزنامه‌نگاری هست. هر چند روزنامه‌نگاری برای خودش تعریف داره و به طور سنتی یک سری خط‌کشی‌های مشخص. اما من فکر می‌کنم وبلاگ‌نویسی به نوعی نزدیک به روزنامه‌نگاری نرم هست. (اطلاعات بیش‌تر درباره خبر نرم یا Soft News). یعنی نشانه‌های یک خبر نرم که حالت روایی داره و سریع سر اصل مطلب نمی‌ره رو داره. تحلیل نویسنده و موضع‌گیری شخصی به همراهشه. از طرفی در بسیاری از موارد هم خبر سخت رو هم پوشش می‌ده. مثال‌های زیادی داریم توی وبلاگستان خودمون که وبلاگ‌ها زودتر از هر رسانه دیگه‌ای خبری رو اعلام کردن و تحت پوشش قرار دادن. اما نحوه ارائه این اخبار هم هر چند سخت محسوب می‌شده اما به دلیل شیوه نگارش خاص و شکستگی در متن و فرم تفاوت‌هایی با رسانه‌های سنتی اعم از چاپی و سمعی و بصری داره. هر چند بحث ما اصلاً سر این نیست که وبلاگ‌نویسی چه نوع روزنامه‌نگاری هست. سؤال در واقع اینه که اصلاً روزنامه‌نگاری هست یا نه؟ به نظر من که هست. به نظر شما که وبلاگ می‌نویسی چی؟ هست؟
دوست دارم هر کی که وبلاگ می‌نویسه، حتی اگه شده یه خط به این سؤال جواب بده. چه این جا تو نظرخواهی، چه تو وبلاگش که به نظرم بهتره. اونایی هم که وبلاگ‌خوان‌های حرفه‌ای هستن، این سؤال رو بی‌پاسخ نذارن لطفا

ادامه

کلوزآپ روی خط هک

Hackerقبل از هر چیز بهتر است بدانیم که هک چیست و هکر کیست . پس برای احترام به این «چیزی که قبل از هر چیزی است»، می‌روم سراغش. خلاصه این مقاله باید از جایی شروع شود دیگر.
برداشت اول- یکی از سریال‌های ایرانی تلویزیون:
بازیگر مورد نظر در نقش هکر که ظاهر و گریمی متفاوت و منفی دارد، در اتاقی تاریک با نورپردازی توهم‌زا پشت یک کامپیوتر نشسته است. دوربین روی صفحه‌کلید و دستان هکر محترم زوم است. هکر مورد نظر انگشترهایی به شکل جمجمه و شیطان و امثالهم در دست کرده است. حرکت دوربین به سمت مونیتور. مونیتور صفحات متعددی را نشان می‌دهد که مرتب عوض می‌شوند و جملات بی‌سر و تهی به نمایش در می‌آیند که خواندن همه آنها در یک نگاه کار هچ بنی‌بشری نیست. دوربین از پشت مونیتور، چهره خفن هکر را نشان می‌دهد که موهای سیخ سیخ و چهره‌ای با دندان‌های زرد و قهوه‌ای و یکی در میان به همراه حالتی پیروزمندانه دارد. او یک سایت مهم را هک کرده است در حالی که مونیتور همچنان در حال نشان دادن صفحات تعویضی است. با کمی دقت متوجه می‌شویم که صفحات مذکور همان صفحاتی هستند که هنگام روشن کردن کامپیوتر و بالا آمدن ویندوز نشان داده می‌شوند.

ادامه

درآمد توریسم را بی‌خیال، به یادگار پدرانمان رحم کنید!

Kashef-o-Saltanehخیلی چیزها اعصاب آدم را به هم می‌ریزد. یکی از آنها بی‌اعتنایی به آثار باستانی و بناهای قدیمی و سایر چیزهای مشابه است. وقتی می‌روی به یک کشور دیگر و می‌بینی که چطور دور یک دیوار خرابه را زنجیر می‌کشند و برای دیدنش بلیت می‌فروشند و خرجش می‌کنند و بعد مقایسه‌اش می‌کنی با کارهای که در ایران انجام می‌شود، به خودت فحش می‌دهی که چرا آمده‌ای با میراث پدرانت آشنا شوی. دیروز برای بار چندم رفتم به موزه چای ایران. موزه چای ایران را چند سال پش در آرامگاه کاشف‌السلطنه (پدر چای ایران) ساختند. خوشحال شده بودیم که لاهیجان هم موزه‌دار شده و می‌توانیم از نزدیک ببینم تاریخ چای را. دیروز که فرصتی به دست آوردم که برای بار چندم از این موزه دیدن کنم، هیچ چیز لذتبخشی در آن ندیدم که باعث غرور باشد. بسیاری از اسناد قدیمی که در این موزه به نمایش گذاشته شده‌اند، در این چند سال از بین رفته بودند. هر بچه عاقلی می‌تواند بفهمد که رطوبت با کاغذ چه می‌کند. گذاشتن اصل اسناد پشت یک ویترین شیشه‌ای که هیچ رطوبت‌گیری در آن موجود نیست و روشن کردن لامپ‌های پرنور در فاصله دو سه سانتی‌متری اسناد، بسیاری از نوشته‌ها را کمرنگ کرده است. با مسؤول موزه که صحبت کردم، می‌گفت موزه چای لاهیجان از رشت مدیریت می‌شود. به حرف ما گوش نمی‌دهند. بارها درخواست‌های ما را بی‌پاسخ گذاشته‌اند. این در حالی است که وجود سنگ‌های تزئینی نشان‌دهنده آن است که قرار است محوطه را سنگفرش کنند. من نمی‌دانم بودجه سنگ‌فرش را شهرداری تأمین می‌کند یا جای دیگر. تنها چیزی که می‌دانم این است میراث فرهنگی اندکی که در لاهیجان باقی مانده است، در حال تخریب کامل است. نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای جالبی که روی دیوار چهارپادشاهان بود روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود. یکی از آن نقاشی‌های دیواری را از کودکی یادم می‌آید که تخریبش کردند. هر چه باشد نقاشی دیواری با خراب کردن دیوار از بین می‌رود! انگار نه انگار آدم دلسوزی هم آنجا هست. یعنی هچ کسی نیست که برود توی شورای شهر و اعتراض کند به این روند؟ یعنی شورای شهر فقط در حال رفع معضلات شهری است؟ هیچ کسی نیست دوربین‌های صدا و سیمای گیلان را بکشاند به آنجا و این چیزها را نشانشان دهد؟ انگار همه دست به دست هم داده‌اند تا چیزی از گذشته به یادگار نماند. درآمد صنعت توریسم را بی‌خیال، به یادگار پدرانمان رحم کنید.

WikiHow، ویکی پرسش و پاسخ

WikiHowگاهی وقت‌ها آدم نمی‌داند برای حل برخی از سؤالات خود چه گِلی به سرش بگیرد. این جور مواقع اگر اهل اینترنت باشید، سعی می‌کنید بروید سراغ اینترنت و جست‌وجو کنید بلکه به جواب سؤالاتش برسید. این سروس یاهو نمونه‌ای از تلاش‌هایی است که شرکت‌ها برای پاسخ به این نیاز کاربران و در حقیقت جذب مخاطب بیشتر انجام می‌دهند. اما یک سایت خوب دیگر هم برای چنین پاسخ‌هایی موجود است. یک سایت از نوع ویکی که هر بازدیدکننده می‌تواند جواب را تغییر دهد و تکمیل‌ترش کند. سایت wikiHow به چنین سؤالاتی در دسته‌بندی‌های مختلف جواب می‌دهد. شما می‌توانید یکی از پرسشگران یا یکی از پاسخ‌دهندگان باشید. این سایت را ببینید تا متوجه گستره این سؤالات بشوید. طیفی از سؤالات در حوزه سفر، هنر، حیوانات خانگی، سلامتی، اقتصاد و…
این هم نمونه پارسی‌اش که امروز یافتم: پرابلمز دات آی آر

هرزه‌پرانی از جی‌میل

Gmailاین جی‌میل برای خودش جانوری هست‌ها! این ترفند را خیلی وقت بود که می‌خواستم اینجا بنویسم، اما به قولی حسش نبود تا الآن که می‌بینید.
شما برای خودتان یک حساب کاربری جی‌میل دارید و کلی هم خوش به حالتان است. اما بدانید و آگاه باشید که شما N تا حساب جی‌میل دارید و خودتان بی‌خبرید. آدرس‌پلاس امکانی است که در جی‌میل موجود است. بگذارید با یک مثال برویم و ببینیم این که گفتم یعنی چه. فرض کنید ایمیل من [email protected] باشد (البته این ایمیل من نیست اما فرض کنید دیگر، جانتان که در نمی‌رود با فرض کردن). حالا من می‌توانم یک عدد + را به اکانتم اضافه کنم و دنبالش هر چه که می‌خواهم بنویسم. مثلاً بنویسم [email protected] و هر جای که می‌خواهم ایمیل کاری بدهم این را وارد کنم یا مثلاً بنویسم [email protected] و در خبرنامه بی‌بی‌سی با این ایمیل عضو شوم. همه ایمیل‌های ارسالی با این آدرس‌ها به میل‌باکس من در اکانت [email protected] وارد می‌شود. حالا این کار چه فایده‌ای دارد؟
جانم بگوید برایتان که خیلی فایده دارد. این که می‌گویم خیلی یعنی این که اولاً من می‌توانم با استفاده از امکانات دگر جی‌میل ایمیل‌هایم را فیلتر کنم و هر کدام را بفرستم در یک برچسب خاص. برای ساختن فیلتر و ارسال آن به یک برچسب خاص به Settings->Filters بروید. پس خاصیت اول این بازی با آدرس، ارسال خودکار ایمیل‌ها به موضوع‌بندی و برچسب مرتبطشان است.
اما من خاصیت دوم این کار را بیشتر دوست دارم. وقتی می‌خواهید در سایتی عضو شوید، خیلی وقت‌ها سایت مورد نظر ادعا می‌کند که اطلاعات شما محفوظ می‌ماند و در اختیار سایت‌های دیگر قرار نمی‌گیرد. اما در واقع اینطور هم نیست. شما چند روز بعد از این که ایمیل جدیدی ساختید، می‌بینید که مورد حمله انواع هرزنامه و اسپم قرار گرفته‌اید. یکی از علت‌هایش این است که ایمیل شما به ارسال‌کنندگان هرزنامه فروخته شده است. حالا اگر شما یک ایمیل بسازید مانند [email protected] و در سایت bilbilak.net عضو شوید و بعد از چند وقت از سایت cholmangs.org برایتان ایمیلی به [email protected] ارسال شود، چه می‌شود؟ می‌فهمید که سایت بیل‌بیلک دات نت ایمیل‌تان را به سایت چُل‌منگز دات ارگ فروخته است و وقتش هست که حالا هر دویشان را بکنید توی قوطی.

جهانگردی به جای وبگردی

Sepanta Block Pageفیلترینگ هم برای خودش دنیایی دارد! باور کنید حتی می‌تواند روح هنری انسان را جلا بدهد و خلاقیت را در ذهن آدمی منفجر کند. با توجه به این که در بعضی کشورها که اول اسمشان ایران است، سایت‌های مسدود شده بسیار زیاد بوده و صفحات ورود ممنوع «بنا بر دستور مقامات قضایی، این سایت مسدود است» از پربیننده‌ترین صفحات هستند، طراحی هنری ان صفحات از اهم واجبات بوده و مفید به فایده است. شما می‌توانید گالری صفحات ورود ممنوع را در یک سایت که به همین منظور طراحی شده ببینید و حالش را ببرید. سایت BlockPage سایتی است که این صفحات را بر اساس صفحات ملی، بازرگانی و دانشگاهی دسته‌بندی کرده است.
اما سوای اینها و بر اساس انتخاب هیأت داوران عصیان، جایزه بهترین طراحی صفحه فیلتر به شرکت سپنتا تعلق می‌گیرد به خاطر استفاده بهینه از این صفحه پربیننده و هدایت کاربران به سمت ورزش و جاذبه‌های گردشگری. فیلتروندان عزیز می‌توانند زین پس به جای مراجعه به سایت‌های بی‌بی‌سی فارسی و صبحانه و اورکات و گزگ و پرستود و اینا و اونا، به «تور یک روزه شکراب» رفته و از زیبایی‌های طبیعت بهره‌مند شوند. چی؟ میانه‌تان با شکراب، شکراب است؟ خب بروید شهرستانک. شهرستان و شهرستانک هم به کلاستان نمی‌خورد؟ خب بروید همایش. خارجی‌اش می‌شود سمینار. خیلی باکلاس است‌ها. به هر حال به کاربران توصیه می‌شود همچنان به استفاده از سرویس‌های عادی و برنزی تا نقره‌ای و پلاتینی و مالدینی بپردازند شاید که تور بعدی تور آنتالیا و بدروم باشد (ان بُدروم با اون بِدروم فرق فوکوله، هیجان‌زده نشین). همچنین امکان مشاهده افرادی که برای تور ثبت‌نام کرده‌اند وجود دارد تا با چشمانی باز و قلبی آکنده از شادی برین اردو. وه چه نیکو!