امروز، ۱۵ دسامبر روز جهانی اسپرانتو هست و همان طور که قبلاً دربارهاش نوشتم امسال پیشنهاد شده که در روز ١۵ دسامبر ۲۰۰۶ مصادف با روز اسپرانتو هر وبلاگنویس مطلبی به دو زبان، یکی زبان مادری خود و دیگری زبان جهانی اسپرانتو در وبلاگ خود قرار دهد. بهروز، دوست اسپرانتیست من لطف کرده تا من هم مطلبی را به دو زبان پارسی و اسپرانتو در وبلاگم بنویسم.
به نظر من یکی از مشکلاتی که بلاگرهای پارسیزبان با آن دست به گریبان هستند، این است که به مانند یک جزیره از خشکیهای دیگر به دور افتادهاند. آمار حکایت از آن دارد که زبان پارسی یکی از ۱۰ زبانی است که محتوای وبلاگها را تشکیل میدهد اما ضریب نفوذ و ارتباط آن در میان بلاگرهای دیگر اندک و ناچیز است. علت را شاید بتوان در تفاوت ریشههای زبانی دانست و ننوشتن به زبانی که برای دیگران هم قابل فهم باشد. بسیاری از بلاگرهای ایرانی با زبانهای دیگر بیگانه نیستند اما هنوز وبلاگی به آن زبانها ندارند و این باعث شده که نظرات و نوشتههایشان را نتوانند به دنیا منتقل کنند. بلاگرهای زبانهای دیگر از این لحاظ مشکل کمتری دارند. شاید یکی از علتها این باشد که مترجمهای ماشینی آنلاینی وجود دارند که محتوای وبلاگشان را به زبانهای دیگر ترجمه کند اما چنین امکانی برای زبان پارسی تا کنون وجود نداشته است. برای مثال مترجم «بابل فیش» تا حد زیادی میتواند بار ترجمه همزمان را بر دوش بکشد و فرضاً محتوای یک وبلاگ ژاپنی را به انگلیسی ترجمه کند. قبلاً هم در یادداشتی اشاره کرده بودم که ساختار زبان پارسی، شکستهنویسی و مشکلات نوشتاری متفاوت موجود در پسوندها و پیشوندها در پارسینویسی، راهاندازی یک مترجم ماشینی پارسی را دشوار میسازد اما گاهی فکر میکنم هر چند لازم است چنین ابزاری تولید شوند اما این دلیل نمیشود که ما پارسیزبانها به سمت یادگیری زبانهای جدید نرویم و با نوشتن به زبانهای بیگانه افکار و اندیشهها را منتقل نسازیم. یکی از این زبانها مسلماً زبان اسپرانتو است. پس باید این زبان را هم یکی از گزینههای خود قرار دهیم و در منوی غذای فکر خود بگنجانیم.
در همین زمینه:
– Esperanto kaj malpli grandaj lingvoj
سلام. من یک سوال دارم که خیلی وقته تو ذهنمه. چرا من نوعی باید وقت بذارم برای یاد گرفتن زبانی که در عمل به کار نمیآد؟ اونم این زبون که قسمت اعظم لغتهاش انگلیسیه فقط با یه تغییر کوچیک. یادمه ادعا شده بود که اسپرانتو خوبه چون به زبانهای حال دنیا کاری نداره و باعث جریحهدار شدن غرور یک ملت به دلیل استفاده از زبان یک ملت دیگه نمیشه.
دوست عزیز دچار، برای اینکه در مقایسه با انگلیسی شما وقت به مراتب کمتری صرف یادگیری اسپرانتو میکنید و توجهتان را میتوانید صرف امور دیگری غیر از یادگیری زبان کنید. مثلاً تحصیل علم کنید یا مطلب ادبی خلق کنید. اکثر لغات در اسپرانتو ریشه لاتین یا یونانی دارند اما اصلاً به انگلیسی شبیه نیستند. مثلاً میشود maro دریا، pomo سیب، amiko دوست، ami عاشق بودن و قس الی هذا…
دوست عزیز فراموش کردم بنویسم که البته در دنیای امروز دانستن زبان انگلیسی لازم هست و من خودم آن را هر روز به کار میبرم. حتی برای تحصیل فرانسه هم یاد گرفتهام. سودمندی اسپرانتو هنوز یک پتانسیل هست و نه امری بالفعل. اما این پتانسیل ارزش اعتنا را دارد. شاد باشید.
نیما جان سلام. آقای رابرت رید نوشتهاند که خیلی دوست دارند باقی مطالب وبلاگ شما را هم میفهمیدند و با نظرات شما آشنا میشدند اما متأسفانه ایشان فارسی نمیفهمند و در نتیجه همین پست شما تنها مطلبی هست که ایشان میتوانند در یابند. همین!!
نیما: باز هم مرسی بهروز جان.
Mi dankas vin pro via e-a afisxo. Mi deziras scii vian penson, sed mi ne povas legi la perslingvajn aferojn ecx suficxe por kompreni la temon.
نیما: حالا معنی این چی میشه؟
حالا اگه یکی مثل من این زبونای چلغوز رو بلد نباشه، باید بره خودش رو بکشه دیگه؟؟؟
یا این که وبلاگ ننویسه دیگه؟
نیما: تو که خونت حلاله. چه زبون بلد باشی چه نباشی.
چه جالب همین حالا از دور زدن بلاگ شما برگشته بودم. که کامنت شما را دیدم. داشتم بیکامنت فرار میکردم. که شما مچم را گرفتید. ارادتمندم.
«… ساختار زبان پارسی، شکستهنویسی و مشکلات نوشتاری متفاوت موجود در پسوندها و پیشوندها در پارسینویسی، راهاندازی یک مترجم ماشینی پارسی را دشوار میسازد…»
با این حرفتون موافق نیستم، پیادهسازی یه مترجم ماشینی برای زبان فارسی خیلی کار سختی نیست، مسلم بدونید که از طراحی سیستمهای نرم افزاری تشخیص صدا، تشخیص چهره، تشخیص اثر انگشت و … که داره مشابهش تو کشور انجام میشه سخت تر نیست. نکتهش اینجاست که طراحی این چنین سیستمی هزینه بره، یعنی خوب به یه سری تخصصهای مرتبط با زبان و احتمالاً حجم قابل توجهی از کار اپراتوری نیاز داره و از طرف دیگه پروژهای نیست که سودآوریش تضمین شده باشه (مخصوصاً تو بازار نرمافزار ایران، در حالی که اون پروژههایی که گفتم مشتریهای عمده و پولدار داره مثل ارگانهای کلهگنده دولتی). اینه که نیاز به یه تأمینکننده مالی داره، مثلاً دولت یا یه ارگان دولتی. میتونست این هزینههایی که برای سیستم بیخاصیت فیلترینگ و پروژه بیثمر سیستم عامل ملی صرف شده و میشه صرف این پروژه مهم بشه و خیلی از مشکلات رو حل کنه. اما افسوس که…
نیما: عمیقاً باهات موافقم.
درود . اسپرانتو کاملا شکست خورده وقت تلف نکنید برای این زبان بیهوده