هفتهنامه چلچراغ– «اعتصاب سراسری، در اعتراض به نرخ بالای مکالمات تلفن همراه، ۲۰ (یا ۳۰) دی همه موبایلها را خاموش میکنیم (این کار خسارت سنگینی را متوجه مخابرات میکند) این اعتصاب در برخی نشریات درج شده است، به همه بفرستید».
این پیامی بود که طی چند هفته اخیر، بارها روی صفحات موبایل و مسنجر ایرانیها را ظاهر شد و ارسالش به صورت تصاعدی افزایش پیدا کرد.
اعتراض از همه رنگ
در دنیا انواع و اقسام شیوههای اعتراضآمیز وجود دارد که طیفش از تظاهرات و تجمع تا دادنامههای اینترنتی برای جمعآوری امضا کشیده میشود. Flash Mob یک نوع جالب از اعتراض است. این اصطلاح در معنای جدید خود وقتی به کار میرود که گروهی از مردم در زمانی مشخص و غیرعادی و در مکانی عمومی ناگهان جمع شده و پس از یک زمان کوتاه به سرعت متفرق میشوند. این نوع اعتراض معمولاً با کمک اینترنت یا شبکه ارتباطهای دیجیتالی دیگر سازمان داده میشوند. در عین حال این نوع اعتراضها در مکانهایی مشخص و متفاوت و به طور همزمان سازماندهی میشوند تا توجه عموم را جلب کنند. یک نمونه از «فلاش موب» در ناآرامیهای مدنی سال ۲۰۰۵ فرانسه اتفاق افتاد و از طریق تلفنهای همراه گسترش یافت. «فلاش موب» بر خلاف تصور همیشه به صورت تجمع نمود نمییابد بلکه میتواند انجام یک عمل هماهنگ و سازماندهی شده بدون جمع شدن در یک مکان باشد. برای مثال در برخی از کشورها به منظور اعتراض به عملکرد پلیس افراد زیادی تمام خطوط ارتباطی اداره پلیس اعم از تلفن و فکس را اشغال میکنند یا صندوق پستی نهاد مذکور را لبریز از نامهها و بستههای ارسالی کرده و مشابه آن را برای ایمیلها و سایت پلیس انجام میدهند.
ماه: ژانویه 2007
اووردوز وبگردی
این روزها وبلاگها بسیار محبوب شدهاند و تعداد بازدیدکنندگانشان روز به روز بیشتر میشود. حالا که این جور نوشتهها درباره اعتیاد و بیماریهای اینترنتی خیلی طرفدار پیدا کرده، یک تست روانشناسی برای تشخیص اعتیادتان به خواندن وبلاگها و سایتهای مشابهش مثل وبلاگهای گروهی و سایتهای اشتراک لینک (مانند بالاترین) را برایتان مینویسم که البته مبنای علمی ندارد و تجربی محسوب میشود. تعدادی از این علایم را توی وبلاگهای خارجی خواندهام و تعدادی را هم از خودم تلاوت کردهام. تقدیم به شما:
۱٫ سایت یا وبلاگ مورد نظر اولین جایی است که به آن سر میزنید. اگر همچنین جایی را بوکمارک کردهاید که دیگر کلاهتان پس معرکه است!
۲٫ برخی از این سایتها را بیشتر از یک بار در روز کنترل میکنید چرا که فکر میکنید در صورت عدم مراجعه تا فردا، نوشته مهمی را از دست میدهید.
۳٫ در بسیاری از موارد که مجدداً به آنجا مراجعه کردید، جدیدترین نوشته هنوز تغییر نکرده است.
۴٫ اگر چند روزی به اینترنت دسترسی نداشته باشید، به محض مراجعه تمام وبلاگهای لیستتان را کنترل میکنید حتی اگر در بلاگرولینکتان نشانی از به روز شدن نداشته باشند.
۵٫ شما هرگز نیازی به مراجعه به بخش «نوشتههای گذشته» ندارید چون که تمام اخبار را خواندهاید.
۶٫ تک تک نظرات بازدیدکنندگان را میخوانید چرا که دیگر مطلبی برای خواندن نمانده و گاهی در نظرات چیزهای جالبی نوشته شده یا سایتهای جدیدی کشف میشود.
۷٫ بایگانی را مرور میکنید مبادا نوشتهای از تیررستان به دور مانده باشد.
۸٫ اگر نویسنده وبلاگ درباره نظری که شما گذاشتهاید، توضیحی دهد، احساس غرور میکنید.
۹٫ احساس صمیمی بودن دوستانهای با نویسنده وبلاگ دارید بدون آن که یک بار با او صحبت کرده باشید.
۱۰٫ وبلاگهای مهم را مرتب چک میکنید، نکند که برخی نظرات جدید خوانندگان را از دست بدهید.
۱۱٫ جاهایی را که در آنها نظر گذاشتهاید باز هم چک میکنید، نکند که نظراتی را که در جواب نظرتان داده شده از دست بدهید.
۱۲٫ شما سعی میکنید نظراتتان طوری باشد که دیگران با خواندنش فکر کنند شما خیلی جالب هستید و از روی لینک به وبلاگتان بیایند.
۱۳٫ آرزو میکنید که وبگردهای بیشتری مانند شما معتاد باشند تا بتوانید درباره مطالب سایتهای مذکور و کوچکترین نظرات موجود در آنها با هم صحبت کنید.
۱۴٫ آدرس سایتهای جالب و مرجع را به دوستان غیراینترنتیتان نمیدهید چرا که ممکن است آنها هم به منبع اخبار شما دسترسی پیدا کنند. شما با اخبار دست اول همیشه آنها را متعجب میکردید و نمیخواهید رقیب داشته باشید.
۱۵٫ شما واقعاً یک معتاد بدجنسید!
انجمن SMS بازان مقیم مرکز
در راستای این که تکنولوژی مانند شتر مست (البته بدون شرب خمر) دارد برای خودش در سراسر دنیا یورتمه میرود، و باز هم در راستای این که ما به نوعی در قلب استفاده از ابزار تکنولوژیک هستیم و باز هم در راستای این که ما به دلایل عدم وابستگی به جناحهای راست و چپ فقط بلدیم از خودمان تحلیل در کنیم، مواردی چند در باب انواع کوتهپیام یا همان SMS های دریافتی خودمان را به رشته تحریر درآوردهایم. باشد که شما حالش را ببرید تا جان از وجودتان در برود:
چه کسانی کوتهپیام میفرستند؟
قانون هفتاد و هشتم نیوتن به وضوح به این پرسش پاسخ داده است. بر طبق تعریف، کسانی که موبایل دارند SMS میفرستند و بدیهی هست آنهایی که ندارند نمیتوانند بفرستند.
انواع اس ام اس:
تبلیغاتی:
• مؤسسه اعتباری مالی بلا (Bella) به فرند لیست: بلا چهل و هفتمین شعبه خود را در ایالت بنگلور هند افتتاح کرد. بلا، امین خوابهای شما.
• اینترنت مارس آفلاین به مشترکان: مارس آفلاین، پیشرو در صنعت فیلترینگ.
• حزب اعتقاد ملی: هر ایرانی صد هزار تومان، آسوده باشید، ما دیگر نمیخوابیم.
• فروشگاه الکترونیک جوانمرد قصاب: خرید الکترونیکی از طریق SMS. برای خرید مغز ران شماره ۱، اجاره کلهپاچه شماره ۲ و دنبه اعلا شماره ۳ را بفشارید.
خرگوش را بکُش، کارتونی دور از چشم بچهها
زیگزاگ– فرض کنید خالق یک سری از کاراکترهای تیپیک کارتونهای ژاپنی مانند «بنر» و دوستانش باشید که تا دلتان بخواهد ملوس و دوستداشتنی هستند، بعد هر بار تصمیم بگیرید که با روشهایی وحشیانه لت و پارشان کنید، در این صورت بینندگان آثارتان حق ندارند شما را یک دگرآزار یا سادیست بنامند؟ خالق «بنر» دست به چنان ریسکی نزد و از «بدنامی» نجات یافت، اما گروهی از کارتونیستهای هموطنش، خطر نفرین و دشنام را به جان خریدند تا مخلوق های کارتونی خود را پیش چشم بینندگان تکه تکه کنند.
کن ناوارو، آبرِی آنکروم و رود مونتیجو، خالقان مجموعه «دوستان شاد درختی» یا Happy Tree Friends بارها به چنین الفاظی خوانده شده اند؛ دگرآزار، مروج خشونت و بیمار. این مجموعه انیمیشن که از دسته «کمدی سیاه» است، شهرتش را مدیون پخش اینترنتی است؛ مجموعه فایلهایی از نوع Flash که به سادگی تکثیر یا بازبینی شدهاند، اما بنا بر گفته سایت رسمیش، دیدنشان برای کودکان به هیچ وجه توصیه نمیشود.
ایده این مجموعه که هر اپیزود آن داستانی جداگانه دارد اولین بار توسط «رود مونتیجو» شکل گرفت. او روی یک کاغذ خرگوش زردرنگی را کشید که بیشباهت به «کودلِس» (یکی از شخصیتهای معروف این انیمیشن) نبود و سپس در زیر آن نوشت: «مقاومت بیفایده است». این نقطهای بود برای آغاز به کار ماشین کشتاری که تجسم آرزوهای شرورانه افراد زیادی بود.
۶ سال به جای ۴ سال در مجلس
نمایندگان مجلس شورای اسلامی امروز کلیات یک طرحی را تصویب کردند که البته کار و شغلان هم چیزی جز تصویب نیست. به هر حال باید کار ملت در خانه ملت راه بیفته. بر طبق این طرح، انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری در یک روز برگزار میشه. این طرح که در ظاهر دلایل محکمی چون صرفهجویی در هزینهها و منافع ملى و آثار و پیامدهاى مثبت را کنار خودش داره، همین امروز با ۱۳۱ رأى موافق، ۷۲ رأى مخالف و ۵ رأى ممتنع از ۲۲۰ نماینده حاضر در صحن علنى به تصویب رسید (به من چه که جمعش شد ۲۰۸ نفر؟ به من چه ۱۲ نفر گم شدن؟). در صورت تصویب نهایى این طرح در مجلس و شوراى نگهبان، انتخابات دوره هشتم مجلس شوراى اسلامى و دوره دهم ریاست جمهورى به میمنت و مبارکی با هم برگزار میشه. قبل از بررسى کلیات این طرح، یک عضو کمیسیون امنیت ملى درخواست مسکوت ماندن این طرح به مدت ۶ ماه را مطرح کرده بود اما نمایندگان به خاطر این که موضوع اصلاً به هیچ کی مربوط نیست، باهاش مخالفت کردند. دکتر عباسعلى کدخدایى که فعلاً سخنگوى شوراى نگهبان هست، چند وقت پیش این طرح رو مغایر با قانون اساسى اعلام کرد و گفت که مجلس نمىتونه دوره عمر خود را کوتاه یا بلند کند (چون به هر حال عمر دست خداست). با این وضع دوستان ما در مجلس تصمیم قاطع گرفتن تا به جای ۴ سال، ۶ سال روی صندلیهای سبز رنگ تکیه بزنند بلکه چند میلیارد تومان در برگزاری انتخابات همزمان صرفهجویی بشه و اصلاً هم به خاطر این نیست که از رنگ سبز خوششون میاد. اصلاً هم خوش به حالشان نیست و همه اینها به خاطر اینه که منافع ملی تأمین بشه و به هر حال ما پول اضافه که نداریم. کلی جا برای خرج کردن هست. کلی از کشورها چشم به راه صرفهجوییهای ما هستند.
من هم از همین الآن با رأیگیری از خودم کلیات ادامه دادن به نوشتن وبلاگم را تصویب میکنم.
چیست معنای خودآزاری من؟ چیست بیماری من؟*
بعد از همهگیر شدن اینترنت روانشناسان با مطالعات متعدد درباره این رسانه کمکم به کشف بیماریهای مرتبط با آن نائل میشوند. همان طور که شنیدهاید، هفتهنامه نیوساینتیست نتیجه کار پژوهشگران در رشتههای مختلف روانشناسی را تحت نام «هشت بیماری اینترنتی» منتشر کرده که آنها را مرور میکنیم:
• خودگردی یا Ego-Surfing: نوعی بیماری که مبتلایان به آن، به طور مرتب، نام خود را در اینترنت جستوجو میکنند. این بیماری در میان روشنفکران و روزنامهنگاران و بلاگرها شیوع بیشتری دارد. مشاهدات بالینی نشان میدهد که مبتلایان به این بیماری، در اینترنت به طور دائم به دنبال اسم خودشان میگردند. برایشان خیلی مهم است که چند نفر و از کجا به وبلاگ یا سایتشان لینک دادهاند. به طور مرتب شمارنده سایتشان را چک میکنند و نمودار تعداد بازدیدکنندگان، آنها دچار اضطراب میکند.
• بلاگافشایی یا Blog Streaking: خود افشاگری در وبلاگ مساله دیگری است که محققان آن را یک بیماری میدانند. گروهی از مردم رازها و اسراری را که معمولاً شخصی و خصوصی قلمداد میشود روی وبلاگهایشان افشا میکنند که دامنهاش از عکسها تا روابط خصوصی کشیده میشود.
از جگر خام تا یونیفرم صدام
چلچراغ– سایت eBay بزرگترین حراجی آنلاین دنیای مجازی است که روزانه هزاران معامله را سر و سامان میدهد. این سایت از آن سایتها است که تویش از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود و خلاصه برای خودش جای جالب و هیجانانگیزی است. در این میان گاهی چیزهای عجیب و غریبی به حراج گذاشته میشود که به قول بر و بچهها پس کله هر آدمی اسفناج سبز میشود به چه عظمت! سعی کردم چند تا از این چیزها را که روی سایتهای اینترنتی معامله میشوند گردآوری کنم بلکه شما هم در این لحظات خوش با من شریک شوید:
۱- فروش اندامهای بدن
این خبر داغ داغ است! همین هفته قبل یک روزنامه انگلیسی از استفاده بیسابقه و گسترده مردم از اینترنت برای تبلیغ و فروش اندامهای حیاتی پرده برداشت. این روزنامه فاش کرده که تعدای از مردم در حال فروش اندامهای خود مثل کلیه، بخشهایی از کبد و حتی قرنیه چشم به صورت اینترنتی هستند. از قرار معلوم چون خرید و فروش اندام در انگلیس ممنوع است، بعضی از بیماران برای جور کردن اندام مورد نظر خودشان به چین و پاکستان سفر میکردند اما الان از طریق اینترنت اقدام میکنند. این طور به نظر میرسد که چین در این یک مورد هم به تولید انبوه اندامهای پرداخته تا این بازار را هم از دست ندهد. اخیراً روزنامه «سان» هم یک گزارش از کسی تهیه کرده بود که برای فروش یکی از اندامهای حیاتیش در اینترنت، تبلیغات کرده بود. [+]
ابتکار میلیون دلاری، پیکسلهای فروشی یک سایت
زیگزاگ– یک ایده خوب، می تواند صاحبش را پولدار کند. این ایدههای ریز و درشت همیشه مثل قارچ سبز میشوند و ما همیشه به خود میگوییم: «چه جالب، چطور به فکر من نرسید؟»
یکی از همین ایدههای نو باعث شد تا یک جوان ۲۱ ساله انگلیسی، یک میلیون دلار پول به جیب بزند. چطور چنین چیزی ممکن است؟
یک کاغذ یادداشت سفید، نقطه آغاز ماجرا بود: یک تجارت میلیون دلاری.
اواخر ماه اوت ۲۰۰۵ بود که آلکس تو، وقتی در رختخواب منزل یکی از اقوامش لمیده بود، یک فکر بکر در ذهنش جرقه زد. بزرگترین مشکل او در آن لحظه بیپولی بود و به هیچ وجه مطمئن نبود که از پس بدهی دانشگاهش بر بیاید. این بود که شدیداً احساس فقر و فلاکت میکرد.
اختراع زاده احتیاج است
نخستین چیزی که الکس روی کاغذ نوشت این بود: «چطور میتوانم میلیونر بشوم؟» و بعد زیر این عنوان چند کلمه کلیدی را هم که به ذهنش میرسید اضافه کرد. با یک تحلیل مختصر و سبک و سنگین کردن نوشتهها، بیست دقیقه بعد ایده «صفحه میلیون دلاری» متولد شد.
این ایده چیزی نبود جز فروش پیکسل یعنی نقاط تشکیلدهنده مانیتور. فضایی تبلیغاتی که هر نقطهاش یک دلار بود و کمترین میزان خرید، یک فضای ۱۰ در ۱۰ پیکسلی معادل ۱۰۰ دلار. مقدار فضای خریداری شده مانند قطعه زمینی بود که خریدار میتوانست در آن آگهی تبلیغاتی خود را قرار دهد. کلیک روی فضای خریدهشده بیننده را به سایت خریدار هدایت میکرد. او همان شب دامنه مورد نظر خود را ثبت کرد: صفحه میلیوندلاری.
ای ایران ای مرز پرگهر
نوشتهای از ابراهیم نبوی که به خاطر فیلتر بودن سایت روز آنلاین اینجا میذارمش:
جان من چند بار در طول زندگی این بخش از سرود «ای ایران» را خواندهاید که «در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما؟» و فکر میکنید که اگر همین الآن اعلام کنیم که از فردا زبان رسمی کشور مثلاً عربی یا افغانی یا ارمنی میشود و نام کشورمان از ایران به توران تغییر میکند و قرار است دوازده تا از استانهای کشور را دولت به ترکیه واگذار کند، جز اینکه یک مشت بچه لوس ننر که اسم خودشان را بلد نیستند بنویسند و از صبح تا شب در مورد اینکه کی توالت رفتند و چه لباسی خریدند، ذرت پرتاب میکنند، در اینترنت جمع شوند و برای نجات وطن یواشکی و با نام مستعار کلیک کنند که نام خلیج فارس، خلیج عربی نشود و مشت محکمی به دهان نشنال جئوگرافیک بخورد، چه غلطی میکنیم؟ اپوزیسیونمان حاضر نیست تا این حکومت عوض نشده برای ایران کاری بکند و حکومتمان هم اصلاً دلش نمیخواهد سر به تن ایران باشد. هموطنان عزیز هم برای حفظ فرهنگ ایرانی یک مدال فروهر آویزان میکنند گردنشان و با دادن یک مشت فحش به خدا و پیغمبر وظیفه ملی میهنیشان را انجام میدهند و وقتی میپرسی اسم این موجود بالداری که به گردنت آویزان است چیست، تازه به جای اینکه اشتباهاً یاد داریوش فروهر بیفتند یاد مهرداد اوستا میافتند… راستی من چرا دارم خودم را جر میدهم؟
بگومگوی عصیان با گلآقا: هر دیدی یه بازدیدی هم داره!
عرض کنم حضور انورتان که گلآقا یک بخشی را توی سایت خودش راه انداخته با عنوان «وبنامه» که هر بار یک موضوع مرکزی دارد و فلان و بهمان و اینها. این بخش محترم قبلترها هم یک بار من رو در موضوع «دنیای مجازی» گیر انداخته بود. از اون جایی که بار دوم هم گیر افتادم و این بار در باب موضوع «فیلترینگ» ، دلم شور بار سوم رو میزنه که علیالقاعده (با گروه تروریستی القاعده هیچ رابطهای نداره)، باید یه موضوع خطرناکتر باشه. این هم از پرسشهای خوب و پاسخهای کم و بیش لوس و کوتاه عصیان به گلآقا:
گل آقا: اگر ببینید فیلتر شدهاید، چه احساسی بهتان دست میدهد؟
– راستش یک احساس پشمالویی بهم دست میده که با هیچ ماشین اصلاحطلبی نمیشه کوتاهش کرد.
گل آقا: بعد از فیلتر شدن نوشتههاتان را تعدیل میکنید یا دیگر برایتان مهم نیست؟
– از اون جایی که من با بیش از ربع قرن تجربه به این نتیجه رسیدم که وقتی فیلتر شدی تعدیل معدیل در حد پشملبا (اسم یه جور خوردنیه بابام جان) هم اهمیت نداره به کار خودم با شدت بیشتری ادامه میدهم.
گل آقا: به نظرتان فرهنگستان چه واژهای به جای واژه فیلتر پیشنهاد کند بهتر است؟
– پاد وِِب، پالودهتارنگاشت معادل سرخپوستی هم میشه: تِر در فیلش خیلی
گل آقا: اگر انتخاب با شما بود، جستوجوی کدام واژهها را در موتورهای جستوجو غیرممکن میکردید؟
– پاستاپز دلونگی (آخه خیلی فحش بدیه!)
گل آقا: اگر فیلتر شدیم، چه باید بکنیم؟
– باید بیتربیتی فیل بخوریم. فیلادلفیا بریم. فیل کالینز گوش بدیم. لیوان پافیلی بخریم. تا سفیل سرگردان بشیم. (قبول دارم جواب لوسی بود!)
گل آقا: چه کنیم که فیلتر نشویم؟
– باید بیتربیتی فیل نخوریم. فیلادلفیا نریم. فیل کالینز گوش ندیم. لیوان پافیلی نخریم. تا سفیل سرگردان نشیم. (قبول ندارم جواب لوسی بود!)
گل آقا: به نظرتان فیلتر شدن تعداد بازدیدکننده را زیاد میکند یا کم؟
– اولش زیاد میکند بعد کم میکند یه جورایی جریان پشت و زین و گهی و اینا.
گل آقا: تا به حال به خاطر فیلتر شدن وبلاگتان به مراجع قضایی مراجعه کردهاید؟
– بعید میدونم. البته اگه اونها به من مراجعه کنن من هم مجبورم یه سری بهشون بزنم آخه زشته. هر دیدی یه بازدیدی هم داره.
سایتم را ثبت نمیکنم!
یک لوگو طراحی کردم با عنوان «سایتم را ثبت نمیکنم» که گوشه بالای سمت راست صفحه نخست وبلاگم میبینیدش. (همینی که این کنار هم هست).
اگر شما هم با ثبت کردن سایت یا وبلاگتان در سایت ساماندهی موافق نیستید، و میخواهید که این لوگو رو بذارید کنار وبلاگتون، کافیه که کد زیر رو کپی کنید و اون رو بعد از تگ <body> در سورس وبلاگتون کپی کنید. (باکس بالا برای لوگوی فارسی و باکس پایین برای لوگوی انگلیسی)
راستی بمب گوگلی یادتان نرود.
وکیل مدافع شیطان
– ببینم تو دانشجوی حقوقی دیگه؟
– آره خب.
– شنیدی؟
– آره شنیدم.
– چی رو؟ من که هنوز چیزی نگفتم بابا. اصلاً چی رو شنیدی؟
– این که قراره بامشاد جای داوِنَه توی باغ مظفر بازی کنه.
– بیخیال بابا جان. بامشاد رو ولش کن. این طرح ساماندهی وبلاگها و وبسایتها رو میگم.
– خب بگو. چی هست حالا این طرح سامانگیری؟
– سامانگیری نه عزیز من. ساماندهی.
– حالا چه فرقی داره انگار!
– فرق داره دیگه. به نظر تو دادن با گرفتن فرق نداره؟
– ها؟ چرا انگار فرق داره. حالا که چی کلاً؟
– ببین. جریان اینه که باید برم وبلاگم رو ثبت کنم.
– کجا؟ ثبت احوال؟
– نه بابا خیلی پرتی تو هم.
– ثبت اسناد؟
– نه بابا یه جایی که مربوطه به معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت ارشاد.
– حالا واسه چی باید ثبتش کنی؟
– میگن واسه حمایت از وبلاگها و نظارت.
– آها چه خوب. یعنی میخوان وام بدن؟
– وام چیه؟ میخوان خدای ناکرده زبونم لال هرج و مرج نباشه وبلاگستان. هر شهری پلیس لازم داره خب. وبلاگستان هم شهریه واسه خودش.
– خب پس چرا نمیرید وزارت مسکن و شهرسازی؟ راستی الان مظنه متری چنده تو محله شما؟
– ببین بیخیال من پشیمونم.
– نه. ببین. خب من نمیدونم. گیجم کردی آخه.
– تو کُلُهُم گیج میزنی جونم.
– خب آخه مگه نمیگی طرحش حمایتیه. حمایت که خوبه.
– آخه طرح حمایتیش اجباریه. یعنی اگه نخوای حمایت بشی فیلترت میکنن.
– چه جالب. این که خوبه.
– ببین. این جوری که حرف میزنی یاد بوشوگ میافتم.
ساماندهی یک بمب گوگلی دیگر
چند هفته قبل مطلبی نوشتم با عنوان «وبلاگ خوب، وبلاگ مرده است» و در آن اشاره کردم به طرح ساماندهی فعالیت پایگاههای اطلاعرسانی اینترنتی کشور که اخیراً به تصویب هیأت دولت رسیده بود که به طور خلاصه به معنای آن است که سایتهای خبری از خبرگزاری تا وبلاگها باید برای فعالیت مجوز دریافت کنند.
در همین راستا و به سرعت سایتی در آدرس samandehi.ir ایجاد شده که هدف از فعالیت خود را چنین اعلام میدارد:
انتظام امور و فعالیتهای اطلاعرسانی و توسعه خدمات دسترسی به اینترنت در کشور و با هدف ساماندهی (ثبت، حمایت و نظارت) فعالیت پایگاههای اطلاعرسانی اینترنتی ایرانی در کشور، با مدنظر قراردادن حق دسترسی آزاد و سالم مردم به اطلاعات و دانش، حمایت از پایگاههای اطلاعرسانی قانونی و رعایت حقوق اجتماعی و صیانت از ارزشهای اسلامی، ملی، فرهنگی و اجتماعی کشور.
از قرار معلوم این طرح از ابتدای دی ماه به صورت اجرایی در آمده و کلیه دارندگان وبسایتها و وبلاگها باید در فرصتی دو ماهه نسبت به ثبت پایگاه اینترنتی خود اقدام نمایند.
نکته قابل توجه این است که بر طبق نوشتههای موجود در این سایت، در حال حاضر ثبت وبسایتها گامی در جهت ساماندهی وبسایتها شمرده شده است و البته با توجه به این که بر طبق این نوشتار، ساماندهی شامل سه بخش است: ثبت سایت (که توسط کاربر صورت میگیرد)، حمایت (که چند و چون آن کاملاً نامشخص و نامعلوم است) و البته نظارت (که مفهومی بدیهی و البته گسترده دارد).
جهانگردی رایگان با باشگاه میهماننوازی
هفتهنامه چلچراغ– سفرنامه که میخوانم یک جور میل غریب به سفر غلغلکم میدهد و به مانند یک بیماری عود میکند و درد سفر به سرزمینهای دور و غریب را میگیرم. این درد زمانی حاد میشود که دوستی ماجراهای هیجانانگیز مسافرتش را برایم تعریف کند یا بخوانم سفرنامههایی به مانند آن چه را که منصور ضابطیان مینویسد. هر چندگاه یک بار هم هر آنچه که ته جیبم باقی مانده است، بر میدارم و میروم تا به آنجا که اندوختهام ته بکشد. جدیداً به این فکر میکنم که ما ایرانیان برای سفر زیاده از حد سخت میگیریم و به قولی سوسول بودمان بد جوری توی ذوق میزند. همواره به دنبال بهترین هتلها پولمان را هدر میدهیم و در سفر بیشتر وقتمان را به خرید میگذرانیم. خلاصه آن که بار سفر میبندیم و به دورترین مکانها و کشورها میرویم اما تنها به سرک کشیدنی بسنده میکنیم و نمیبینیم آن چه را که باید ببینیم. همه این چیزها را گفتم که ببینم اگر به شما هم به همین بیماری دچارید، راه چارهای معرفی کنم.
اسپرانتیستها برای رفع این مشکل، شبکهای از میزبانان همزبان را در سراسر دنیا گرد هم آوردهاند تا بتوانند هر چه بیشتر اعضای خود را با هم مرتبط کنند. این برنامه Pasporta Servo نام دارد. میزبانان بابت اقامت از شما پولی درخواست نمیکنند، حتی بسیاری از آنها صبحانه یا شام نیز برایتان تدارک میبینند. میزبانی در این برنامه الزاماً لوکس نیست. همه نوع پذیرایی وجود دارد، از خوابیدن در کیسه خواب روی کف اتاق تا حق استفاده از تمام خانه. برای استفاده از این امکان یک شرط عمده وجود دارد. شما باید اسپرانتو را یاد بگیرید. فرم درخواست به زبان اسپرانتو است، کتابچه آدرس نیز به زبان اسپرانتو است و همه میزبانان به زبان اسپرانتو صحبت میکنند. البته این مسأله آن قدر که بهنظر میرسد بد نیست. اسپرانتو زبانی ساده است با دستور زبانی ساده و آسان، بدون استثناء، با کلماتی بهسادگی قابل تشخیص، یعنی هر آنچه که از یک زبان دوم انتظار دارید. میتوانید آنرا ظرف شش ماه بیاموزید. برای رسیدن به سطح مکالمهی پایه، یک ماه آموزش کافی است. (اطلاعات بیشتر)
اما اگر حال و حوصله یادگیری زبان تازهای را ندارید، میتوانید به باشگاه میهماننوازی بپیوندید.