هفتهنامه چلچراغ– داشتن وبلاگ یکی از آن مسائلی است که من همواره داشتن آن را به دوستانم توصیه میکنم. راستش را بخواهید همین جا در شروع سال جدید اعتراف میکنم که افراد زیادی را معتاد وبلاگخوانی و وبلاگنویسی کردهام و با ترفندهای مختلف دیگران را به آن آلوده کردهام. اصلاً دوست ناباب که میگویند خودم هستم. دوستان معتاد من هم به نوبه خودشان خیلیها را معتاد کردهاند. اعتراف میکنم یک جورهایی یکی از سرشاخههای جریان شبکههای هرمی تأسیس وبلاگ بودهام و حالا که شاخههای وبلاگی به اندازه کافی پیشرفت کرده است، دارم انواع و اقسام کاتالوگها و شیوههای آلوده کردن دیگران را پیدا میکنم و در اختیار بقیه قرار میدهم تا شاخهها نفوذ بیشتری کنند و همین طور پیش بروند تا ببینیم تهش به کجا میرسد.
حالا هم به بهانه شروع سال نو قصد دارم تا یک چشمه دیگر از این روشها و ترفندها را رو کنم.
سال ۸۶ در پیش است. شما هم اگر در میان دوستانتان کسی را میشناسید که استعداد اعتیاد وبلاگنویسی دارد و تا به حال به دلایل مختلف وبلاگی ندارد، میتوانید با این دستورالعمل گام به گام وسوسهاش کنید. به نظر من بهترین عیدی به همچنین دوستی این است که یک وبلاگ به او هدیه دهید.
مواد لازم:
اما مواد لازم برای ساختن یک وبلاگ و قالب کردنش با سر و شکل بزک دوزک شده به عنوان عیدی:
یک مقدار مقوای رنگی، چسب مایع، قیچی، پاکت نامه، اتصال به اینترنت به مقدار کافی.
گام نخست: یک وبلاگ جدید بسازید.
ابتدا یکی از سرویسهای (ترجیحاً فارسی) وبلاگ مانند پرشینبلاگ، بلاگفا، میهنبلاگ، بلاگاسکای یا بلاگر را انتخاب کنید و در آن یک وبلاگ بسازید. اگر خودتان وبلاگ داشته باشید، میدانید که چطور باید این کار را کرد. اگر هم وبلاگ ندارید، به نظرم چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. اول یک وبلاگ به خودتان هدیه بدهید.
گام دوم: اولین نوشته
برای دوستتان یک مطلب بنویسید. محتوای این مطلب میتواند راهنمای نوشتن وبلاگ باشد یا یک جمله محبتآمیز یا تبریک عید یا هر چیز دیگر که دوست دارید. یادتان باشد آدرس وبلاگ خودتان را حتماً کنار وبلاگش اضافه کنید. به هر حال او میتواند این نوشته را به عنوان یادگاری حفظ کند یا آن که با یک حرکت بُزکش (به جان خودم فحش نیست. یک جور فن کُشتی است) یا فیتو، حذفش کند و هر گونه رد پای شما را از وبلاگش بزداید.
گام سوم: ارسال دعوتنامه
حالا که وبلاگ را ساختید، باید کاری کنید که او لینک ورودی، نام کاربری و گذرواژه (پسورد) خود را بداند. برای این کار قاعدتاً باید برایش ایمیل بزنید. خب این کار را بکنید و در ایمیلتان تبریک سال نو و لوسبازیهای دیگر را اضافه کنید و ایمیل را بفرستید برود توی میلباکس دوستتان. تا یادم نرفته بگویم که بلاگر یک سرویس جالب برای این کار دارد. شما میتوانید دوستتان را از بخش تنظیمات وبلاگ به عنوان نویسنده جدید، دعوت کنید. برای این کار ایمیلش را در بخش وبلاگ گروهی وارد میکنید و متن تبریک و دعوتنامه را اضافه و خلاصه دعوتش میکنید. در این حالت خود او است که نام کاربری و گذرواژهاش را انتخاب میکند و از آنجایی که بلاگر جزو سایتهای زیرمجموعه گوگل است، اگر جیمیلی، اورکاتی یا حساب کاربری گوگل داشت، همانها را وارد میکند و خلاص. البته اگر دوستتان این قدر کارش درست است که حساب کاربری گوگل و جیمیل دارد، احتمالاً از روی تنبلی است که تا حالا وبلاگ نداشته.
گام چهارم: کارت تبریک
هر چند شما در گامهای پیشین دعوتنامه را برای دوستتان ایمیل کردهاید ولی اگر میخواهید دوستتان را که با دنیای مجازی بیگانه است به این کار ترغیب کنید، بد نیست که یک کارت تبریک واقعی هم به او بدهید. برای این کار با مقواهای رنگی میتوانید یک کارت تبریک بسازید یا اگر خیلی وقت این کار را ندارید یک کارت تبریک بزرگ بخرید. مراحل ساختن یک نمونه از این کارتهای تبریک را در عکس پایین میبینید.
حالا لوگوی سرویسدهنده مورد نظر (همان پرشینبلاگ، بلاگفا و…) را پرینت بگیرید یا خودتان روی کاغذ بکشید روی کارتتان بچسبانید. میتوانید مانند نمونه بالا برای کارتتان پنجره بگذارید و مثلاً استعاره از باز شدن یک پنجره به دنیایی جدید را تفسیرش قرار دهید و الی آخر. خلاصه هر گلی زدید به سر خودتان زدید. بعد توی ورد یک متنی تهیه کنید با محتوای این که وبلاگ چیست و به چه دردی میخورد و چگونه میشود وبلاگ نوشت و راهنمای وبلاگنویسی را به شیوه خودتان در آن تایپ و بعد از پرینت، خیلی مرتب داخل کارتتان ضمیمه کنید. این جور راهنماها را با یک جستوجوی ساده هم میتوانید از روی اینترنت پیدا کنید و زحمت تایپش را هم نکشید اما شخصاً توصیه میکنم که با تجارب خودتان آن را بنویسید که به دل دوستتان همچین خوب و قشنگ بنشیند.
گام پنجم: به خودتان ببالید
حالا میتوانید به خودتان ببالید که تمام لوازم مورد نیاز برای سکونت یک بلاگر در سرزمین وبلاگستان را فراهم آوردهاید. اگر شروع کرد به نوشتن که فبها. در غیر این صورت آن قدر بال بال بزنید و با تلفن و ایمیل و حضوری به جانش نق بزنید تا شروع به نوشتن کند. فردا پسفردا هم اگر نویسنده معروفی شد، میتوانید مرتب به رویش بیاورید که شما استعدادش را کشف کردهاید و خلاصه ذلهاش کنید.
توضیح: متن اصلی این راهنما سالها قبل در سایت بلاگر و به صورت دیگری نوشته شده بود که به مناسبت شروع سال جدید در آن تغییرات کلی دادم و خلاصه ایرانیزهاش کردم.
نیما جونم مثل همیشه جالب بود حالا یه چیزی بگم کیف کن. چند روزه منیره به وبلاگ علاقمند شده همش راجع به وبلاگ مینویسه. فکرشو بکن منیره بیاد بلاگنویس بشه. البته نوشتههاش فکر کنم تکراری بشه چون از اول تا آخرش منو نفرین میکنه.
D:
نیما: هاها. وبلاگ زد، آدرسش رو بفرست ببینیم چه جوری نفرین میکنه.
سلام… من خیلیها رو آلوده کردم ولی با روشهایی مختلف…
حالا یک لطفی بکن و یک سری قالب فارسی وبلاگ برای بلاگر با سیستم جدید معرفی کن.
ساختمش ولی بدون قالب فارسی هست، اگه نجنبم حسش از دست میره.
نیما: به طور خاص جایی رو سراغ ندارم که قالب جدید بلاگر رو برای فارسی آمعال در این زمینه مراجعه کنی، بحثهای زیادی رو میبینی که در این زمینه در جریان هست. بهت توصیه میکنم به فوروم پرشینتولز سر بزنی.
http://forum.persiantools.com/forumdisplay.php?f=10
آقای نیما خان! در ادامه اعترافت باید بگم که یکی از کسایی که من رو وسوسه کرد به وبلاگ نوشتن، سرکار بودین (البته هیچ ربطی به هیچی ندارهها، فقط دیدم تو تو چلچراغ که مینویسی، تو یکی دو تا روزنامه هم که مینویسی، اینجا هم که مینویسی، این همه کار با هم! خوب چرا من یکیشو انجام ندم؟! پس شروع کردم به انجام دادن (حالا ربط قضیه کاملاً روشن شد!)
ولی واقعاً از اطلاعات اینترنتیای که هر هفته تو چلچراغ مینویسی لذت میبرم. کلاً همچی کلاس مجله رو برده بالا! (در بدترین حالت منظورمه)
نیما: سپاس آقای امیر خان!
نیما خان
سایت خوب برای ارسال کارت تبریک نوروز (البته مدل اینترنتیش) سراغ نداری؟ کارتهای ایرانمانیا و پرشینکارت زیاد جالب نیستن.
نیما: والله خیلی وقته سراغ سایتهای ارسال کارت الکترونیک نرفتم. خودم کارهای پرژنکارد رو دوست داشتم.
نیما جان ببخشید خان! ممنون از مقالهتون ولی یه راهنمایی برای بالا بردن اعتماد به نفس مینوشتین. من از سال ۸۲ که مودم خریدم و با وبلاگ آشنا شدم تا الان بلیوون تا وبلاگ ساختم توس میلیوون تا سرویسدهنده وبلاگ!! ولی نمیدونم چرا هیش کدومشون رو نمیتونم ادامه بدم! همون پست اول مینویسم سلام دوستان! بعد میرم دنبال یه سرویس دیگه میگردم که وبلاگ بسازم! اگه چند وخت هم چیزی پیدا نکنم، اصلاً انگیزهم رو از دست میدم و همش غصه میخورم. وبلاگ میخونم و حسرت میخورم و اینجوری! من چی کار کنم که یک وبلاگ رو بچسبم و ول نکنم! آیا؟ 🙁
نیما: تصور من اینه که تو نمیدونی قراره تو وبلاگت چی بنویسی. بهش میگن سندرم خودکمسوژهبینی!
ببینم میتونی من رو هم معتاد کنی یا نه!