بیروت واقعاً شهر زیبایی هست. شاید زیباترین شهری باشه که دیدم. رنگ آبها در این قسمت از دریای مدیترانه به طرز اغراقآمیزی لاجوردی هست و تمیزترین ساحلهایی را که میتوانی تصورش را بکنی در این قسمت از دنیا قرار دارد. سعی میکنم فعلاً دیدهها و شنیدههایم را به طور خلاصه و بعد که برگشتم مفصلتر بنویسم.
شب پنجم فروردین پرواز کردیم. باورت میشود این هواپیمای دو طبقه بوئینگ ۷۴۷ از زمین بلند شود؟ من چرا فکر میکردم قرار است تمام سفر را هوایی طی کنیم؟ حاج آقای آخوند لبنانی که ردیف جلویی من نشسته، موقع تیکآف هواپیما تسبیح میِزند، استخاره میگیرد و زمزمهوار دعا میخواند. در محفظه مخصوص چمدانها که بالای سرش است باز میشود و نزدیک است که یک کیف سنگین روی سرش سقوط کند. فریادی میکشد و بلند میشود. هواپیما هنوز در حال ارتفاع گرفتن است. باز هم دعا میخواند و باز هم در باز میشود. به دوستم میگویم که انگاری تأثیر دعاها است! حالا بالای ابرهاییم و در بالای سر حاج آقای همسایه مرتباً نافرمانی میکند. از بالای کشورها که رد میشویم سعی میکنم چیزی به شکل مرز را پیدا کنم. یک هو یک نقشه جهان میآید جلوی چشمانم و سعی میکنم خطهای محیطی دور و بر گربه ایران را پیدا کنم. موفق نمیشوم و با خودم میگویم شاید مشکل ما با دنیای غرب این است که سر و سوی گربه مورد نظر به سمت غرب است. شاید اگر گربه ایرانی پشتش به سمت غرب بود و رویش به سمت شرق ایران با کشورهای شرقی خودش مشکلات بیشتری پیدا میکرد. از تصور این اتفاق خندهام میگیرد.
در فرودگاه دمشق بر زمین نشستیم. قرار است باقی راه را تا بیروت با اتوبوس طی طریق کنیم. مرز سوریه و لبنان یکی دو ساعتی وقتمان را میگیرد. راننده سوری به خودش زحمت نمیدهد که بخاری اتوبوس را تمام و کمال راه بیندازد. مسافرها از سرما به خودشان میپیچند و من هم که روی تیشرت آستین کوتاهم تنها یک کاپشن بهاری پوشیدهام از این قاعده جدا نیستم و سعی میکنم با راه رفتم توی اتوبوس خاموش کمی خودم را گرم کنم. ساعت هشت و نیم صبح به وقت ایران و هشت صبح به وقت بیروت میرسیم به هتل آکروپولیس که در شهر جونیه چسبیده به بیروت قرار دارد. منطقهای که ساکنانش مسیحی هستند. بر خلاف تصور بیشتر لبنانیها مسیحی هستند نه مسلمان. البته منظورم از لبنانیها، جمعیت فعلی لبنان به علاوه جمعیت لبنانیهای مقیم خارج از کشور است. این طور که راهنمای تور میگوید جمعیت لبنان ۱۳.۵ میلیون نفر است که از این تعداد ۹.۵ میلیون نفر در خارج از مرزها زندگی میکنند. از تعداد کل ۷۰٪ مسیحی، ۱۷٪ مسلمان سنی و ۱۳٪ مسلمان شیعه هستند. لبنان کشوری با ۵ استان است و تقسیم قدرت در آن بر اساس تقسیم مذهب صورت گرفته است. بر طبق این تقسیمبندی، رئیسجمهور از میان مسیحیان، نخستوزیر از میان سنیان و رئیسمجلس از میان شیعیان انتخاب میشوند. درباره تعداد کرسیهای پارلمان لبنان هم این درصدبندی صدق میکند. (اطلاعات دقیق و کامل را اینجا بخوانید)
با این وجود شما تعداد کلیساهایی که در بیروت و اطرافش میبینید بسیار زیاد است و تعداد مساجد به مراتب کمتر. زیر آینه جلوی ماشینها بیشترین چیزی که به چشم میآید، صلیب است و بس. البته ناگفته نماند که بیشتر مناطقی که من دیدم مناطق مسیحینشین بیروت است و در غرب بیروت که تحت نفوذ حزبالله قرار دارد، تعداد مساجد بیشتر میشود و جنوب لبنان هم که جای خود را دارد چرا که اکثریت جمعیت آن مسلمان شیعه هستند.
سرمای بدی خوردهام. سعی میکنم از روزمرهها بیشتر بنویسم و بعد که برگشتم درباره مکانها دیدنی به طور مفصلتر.
تنها یک نکته و آن این که بیروت بسیار زیبا است. چندین و چند برابر استانبول که قبلاً دربارهاش نوشتم [۱] [۲] [۳]. بسیار خوش میگذرد مخصوصاً وقتی که دوست خوبی مثل مریم اینجا باشد و مسلط به شهر و زبان عربی و انگلیسی و ببرد تو را آنجا که باید ببرد. جایتان خالی.
سلام. بیروت واقعا به شما خوش بگذرد. با رنگ لاجوردی دریای آن موافقم. اما رنگ سبز درختان و سرخی خاک را هم باید به آن اضافه کرد. ترکیبی که در بارندگیهای تند مدیترانهای آنجا خودنمایی میکند. راستی برادر مناطق شیعهنشین بسیارند اما متأسفانه اغلب کمی فقیرترند. همچنین به دلیل جنگ و مشکلات اینچنین کمتر مسافران را آنجا میبرند!
نیما: اتفاقاً به آنجاها هم سر زدم.
سلام ننوشتهای که در بیروت چه تعداد یهودی وجود دارد من خیلی دوست دارم از بیروت یا عروس خاورمیانه دیدن کنم.
نیما: این طور که من شنیدم تعدادشون بسیار کم و شاید کمتر از ۵۰ نفر باشه. اکثریت اونها به کشورهای دیگه مهاجرت کردند.
سلام. امیدوارم که به شما خوش گذشته باشه. فقط یه نکته ۶۳% درصد جمعیت لبنان شیعه هستن که اکثریت در جنوب لبنان و بعلبک و ضاحیه زندگی میکنن. یهودیهای لبنان کمتر از ۳ هزار نفر هستن و این بخاطر اینکه که مردم خاطره خوشی از این قوم ندارن