خیلی عقبم از نوشتههام. نوشتههای چند هفته گذشته چلچراغ رو هنوز وقت نکردم بذارم توی عصیان. فعلاً فقط میرسم نوشتههای رادیو رو هر روز بذارم. فعلاً این یکی رو هم داشته باش تو تیپ راننده تاکسی از آیتم «راه به راه یا خودمون رو میزنیم به اون راه»:
رادیو جوان / جوانی آزاد- ای وای. سلام گوگولی مگولی. آبجی، آقازادهست؟ خدا نیگهش داره. هرکولیه واسه خودش ماشالله. چیزه. عرض کنم خدمت همشیره گرامی که بچه رو باهاس از همون وقتی که طفله تربیتجاتش کرد. اون وقت مثل آق پسر شوما کاردرست میشه. همین امروز تو رادیو یه خانوم دکتری داشت درباره تأثیر اسباببازی بر کودکان صوبت و اینا میکرد. خب؟ بگو خب. میگفت که انتخاب اسباببازی تو آینده کودکان نوگل نونهال نوشکفته تأثیرجات زیادی داره جون شوما. یعنی بزرگترای طفل معصوم باهاس با دقت انتخابجات کنن. این آقام خدابیامرز. خدا رفتگان شوما رو هم ببخشه بیامرزه. عرض میکردم خدمتتون. این آقام خدا بیامرز از اون اولش که ما یه وجب قدمون بود بهمون میگفت که بچه با دم شیر بازی نکن. خب؟ راست میگفت دیگه. نور به قبرش بباره. همه چیز که اسباببازی نیست. باهاس حواست رو جمع و جور کنی که با همه در نیفتی خب اگه نه (بوق بوق… چاکریم!) میشه و میبرنت (بوق… بوق.. بفرما) که (بوووووووق… د برو جلو دیگه) انداخت. بعدش آدم که با هر کسی در نمیافته و شاخ و شونه نمیکشه. میدونی چیه آبجی. دیروز یه آقایی رو سوار کردیم دربستی. میرفت سمت بهارستان و اینا. خب؟ بگو خب. عرض کنم که میگفت باهاس آدم شترنج بلت باشه. به گمونم اسمش رو قبلنا تو رادیو شنیدم پاسکاروف؟ خاسپاروف یه چیزی تو همین مایهها بود. میگفت که رو بازی باهاس فکر کرد. قبل هر حرکتی باهاس حرکتای بعدی رقیبت رو پیش پیش بخونی. راس میگفت جون شوما. سر برج که میشه، وقتی که باهاس اجاره خونه رو بدیم و اینا. دست صابخونهمون رو جلوجلو میخونم. دو سه روز خط تهران چالوس مسافر میزنم. اینم یه جور شترنجه دیگه. الو؟ آبجی. همشیره. مواظب آق پسرت باش بابا. با کفش رفته رو صندلی. همه جا رو خاکی کرد. ای بابا. یک ساعته رفتیم رو منبر داریم سخنرانی میکنیم. ببخشیدا شوما پسرتو میفرستی خاکبازی کنه؟ البت ما خودمون خیلی آدم خاکیای هستیما. با ادمای خاکی هم حال میکونیم اما این شازدهپسرت انگاری حالیش نیست. آخ. نزن بچه. ای بابا این چرا این قدر خشنه. یه چیز نرمتر بده دستش سرش گرم شه. زد ناکارمون کرد با این گوشی موبایل. موبایلتو چرا میدی دست بچه. اصلاً راه نداره جون شوما. پیاده شید همشیره با این بچه اراذل اوباشتون. آخ. بابا این مجریان طرح امنیت اجتماعی کوشن. این یکی از همین اوباشه. بزرگ شی چی میشی تو؟ همینان تو بلوچستان گروگانگیری میکنن دیگه. بعضیهاشونم تو تاکسی ما ول میچرخن. چرا هیچکی نمیگیرتتون آخه بابا. پیاده شو همشیره. آخ.
سلام نیما جان!
امکان تبادل لینک هست؟ ممنون میشم!
اولندش که من تعطیلم یا تو که هنوز بعده این همه سال رفاقت نفهمیدی مه یا رو چطوری مینویسن؟؟ بعدشم من تعطیلم؟ خوب باشم. مگه چشه؟ آدم تعطیل باشه اونم از نوع رسمیش ولی… !!! :))) ولی جدن خیلی خوشحال شدم. دیدمت… ایمیل آزاده رو برفست بیاد. باز هم از اون ورا تشریف بیارین در ضمن! تی چاکریم!