خوشبختانه گاهی از طریق خبرمایههایی که دوستان در گودر به اشتراک میگذارند، آدم با وبلاگهای تازهای آشنا میشود و مطالب قابل بحثی در آنها پیدا میکند. یکی از این مطالب را در وبلاگ سرسام خواندم که با عنوان «آبمیوههای مصنوعی» به مسأله اخبار خصوصی هنرمندان پرداخته است.
مرتضی دلیل، نویسنده این وبلاگ، در بخشی از مطلبش نوشته:
سایتهای سینمایی و پایگاههای هنری (مشابه سینمای ما یا هفتان) وقتی مؤثر هستند که چند شبکه خوب شایعهپراکنی و اخبار عامهپسند در مورد هنرمندان داشته باشیم. اخبار عامهپسند ما محدود شده به لو رفتن عکس عروسی و عکسهای خانوادگی که اقبال به آن تنها ناشی از محدودیتهای جامعه ماست و نه چیز دیگر. تا حالا چند بار شده یک مصاحبه یا یک گزارش تصویری از یک هنرمند فک شما را پیاده کند؟ کاری که هر لحظه شبکهها و نشریات خارجی با بینندگان و خوانندگانشان میکنند… صاحبان سایتهای فرهنگی چه فکر میکنند؟
در دید بودن یک هنرمند یعنی زنده بودن. اینکه آوازهخوان برای نشان دادن کارش ویدئو میسازد، کوچکترین نمونه برای این مدعاست. اینکه بریتنی اسپیرز (اگر هنرمند بنامیمش) حتی بیمارستان رفتنش هم از دید خبرنگاران پنهان نمیماند، یک نکته مثبت است و نه منفی! اینکههمجنسبازی“همجنسگرایی” جرج مایکل، تیتر یک میشود یا اعتیاد خواننده متالیکا و سپس ترک اعتیادش در تیتر اخبار بود، نکته مثبت است. کمی عمیقتر نگاه کنیم.
من فکر میکنم بر خلاف نظر مرتضی این مسأله به همین سادگی هم نیست. گاهی برای آنکه یک الگوی خارجی را برای خودمان پیادهسازی کنیم، لازم است تا از همه جوانب آنرا بسنجیم. نشر زندگی خصوصی افراد نباید به همین سادگی صورت بگیرد. در کشورهایی که مجلات و شبکههای تلویزیونی مخصوص برای این کار دارند هم قوانینی وضع شده است که قدرت اجرایی فراوان دارد و روزنامهنگاری زرد قانونمند است. حریم خصوصی افراد قابل احترام است و در صورت تخلف، افراد شهروندان (اعم از چهرههای مشهور یا غیر از آن) میتوانند از رسانه متخلف شکایت کنند و آنرا به دادگاه بکشانند و البته خسارتهای هنگفت بگیرند.
در بستر فعلی جامعه ما، نشر اخبار خصوصی میتواند آسیبهایی با ابعادی فراتر از آن چه که تصور میکنید، ایجاد کند. در ایران هم کم نیستند مجلاتی که از این ترفند برای فروش نشریه خود سود میبرند. کافی است سری به کیوسکهای مطبوعاتی بزنید تا ببینید خیل عظیم نظریاتی را که شایعهپراکنی میکنند یا مهمترین پروندههایشان این است که هنرمندان چه خودرویی سوار میشوند یا چه غذایی دوست دارند. این اطلاعات به چه دردی میخورد؟ شاید بتوانیم برای یک نشریه تخصصی خودرو این حق را قائل شویم که درباره خودروی مورد علاقه هر کسی با او به گفتوگو بنشیند اما برای نشریاتی که سه تا سه تا در یک دفتر تولید میشوند و تمام محتویاتشان را یک تحریریه سه نفره تولید میکند، چه حقی میتوان قائل شد؟
من دوستان هنرمند زیادی دارم که بسیاری از آنها هنرپیشه هستند. آیا میدانید که این مجلات تا کنون چه آسیبی به زندگی بسیاری از آنها وارد کرده است؟ میتوانید تصور کنید که یک گفتوگوی غیرواقعی درباره شما، میتواند چه تبعات حرفهای و اجتماعی برای شما به ارمغان بیاورد؟
متأسفانه در چنین حالتی شکایت از رسانه مورد نظر هم راه به جایی ندارد. بسیاری از همکاران روزنامهنگار من فکر میکنند که روزنامهنگار هر حقی را میتواند برای خودش قائل شود. این دسته از دوستان متأسفانه گفتوگوهای خیالی از یک هنرپیشه را پشت میزشان مینویسند و روی جلدشان را با عکس او تزئین میکنند تا بفروشند. غافلند از آنکه کناز مجلهشان حیثیتفروشی میکنند. باید از نزدیک ببینید، قربانیان این شایعات را که چگونه از یک انسان سالم تبدیل به یک فرد با اعصاب سست میشوند.
دوست عزیز. تصور من این است که چنین رسانههایی باید تنها در فضایی فعالیت کنند که قانونمند باشد و قوانین بازدارنده برای شکست حریم خصوصی در آن فعال. در غیر این صورت اعتراض شما به عنوان یک قربانی تنها با پوزخند مدیر مسؤول آن نشریه مواجه خواهد شد که پاسخ میدهد: «برو هر غلطی که دلت میخواد بکن. برو شکایت کن. حالا فکر کردی چه پخی هستی که بازیگر شدی؟»
در همین زمینه:
– فقط آبمیوه مصنوعی
خوشم میاد خدایی مدح نمیکنم! باور کنید چه آدمهایی وقتی پاشون به اونور مرز میرسه پسر شجاع میشن بعد هم شاید حتمی میدونید و میشناسید! والا نمیدونم به خدا وبلاگ اون آقا رو خوندم ولی سیرم نکرد! اصلاً چه ربطی به چی داشت؟؟ :)) بگذریم اصلا ولش کن
مرسی از توجه شما. موفق باشید.
احسان هستم وبلاگ دو دانشجوی آی تی
اگر جشنواره وبلاگهای یزد یادتون باشه
وبلاگ را از بلاگفا بردم به وردپرس
خواستم یادداوری کرده باشم تا اگه خواستین همشهریتون را دنبال کنین
موفق باشین