ما که همیشه اون سر دنیا بودیم و نمیدونستیم اصلاً این هالووین از کلوزآپ چه معنایی داره و هر چی میدونستم محدود بود به اون چیزهایی که توی کتابها و وبلاگها و فتوبلاگها دیده بوم. این بود که به پیشنهاد دوستان برای رفتن به یک کلاب لبیک گفتیم تا به روند مکاشفه ادامه بدیم.
طبیعیه که آدم در چنین محیطهایی نهتنها در ثانیههای اول بلکه در مواردی تا انتها دچار یبوست مغزی میشه. به هر حال هر آنچه که من دیدم برام عجیب و غریب بود. یک مجموعه آدم که با قیافهها و لباسها و ماسکها از زامبی و پرستار گرفته تا خرگوش و جادوگر با موسیقی بالا پایین میپریدن. بلافاصله جای سازندگان مستند شوک رو خالی کردم چون میتونستن بهترین صحنههای غیرقابلپخش رو اونجا بگیرن و حال هر چی شیطانپرست ایرونی رو بکنن توی قوطی. البته تجربه نشون داده که خیلی از تابوهای صدا و سیما وقتی که قراره غرب رو سیاه نشون بده، دایورت میشه به تلاونگ دوم از سمت راست.
به هر حال من که یقه پیراهن سیاهمو تا در گوشم زده بودم بالا و به خاطر این که از سر کار اومده بودم و روز وحشتناک شلوغی رو پشت سر گذاشته بودم، نیازی به گریم نداشتم و همینطوری شبیه به فرانکشتین بودم. در عین حال هر کی هم از این خارجیها که اومد و یه چیزی در گوشم گفت، به خاطر بلند بودن موزیک و عدم درک لهجههای جورواجور خیابونی چیزی نفهمیدم. در واقع نمیدونستم که دارن آدرس دستشویی رو میپرسن یا پیشنهاد بیشرمانه میدن. اینه که هر کی اومد سراغم فقط گفتم آی دون نو!
خلاصه این هم از هالووین البته به شکل انگلیسیش. البته میگن که یه هالووین واقعی رو باید توی آمریکا دید. مال اینجا فقط یه کپیبرداری معمولی و بهانهای برای جشن گرفتنه.
کدو تنبل هم نذاشتی رو صورتت حیف شد