همین روزهاست که به یه عده رو توی خیابون به جرم توهین به چفیه بگیرن! برای مثال این خبر رو بخونین: توهین به چفیه در هفته بسیج!
من نمیدونم نویسنده این خبر منظورش از ارتباط میان بسیج و چفیه چی بوده اما این رو میدونم که چفیه یک لباس ایرانی نیست و البته که عربیه. بد نیست یک نگاهی هم به ویکیپدیا بیندازیم:
چفیه یا کوفیّه یکی از بخشهای پوشاک سنتی عربی است. کوفیه دستمال بزرگی است که اعراب از آن به عنوان سربند استفاده میکنند تا از سر و روی ایشان در برابر آفتاب و شن محافظت کند. کوفیه را با رشتهای به نام عقال بر سر میبندند که در مجموع کوفیه و عقال نامیده میشود.
در خبری که پوشیدن چفیه رو توهین به بسیج دونسته، احتمالاً نویسنده خبر نمیدونسته که این موضوع هیچ ربطی نداره به توهین یا تأیید یا تشویق. اونهایی که حافظهشون یه کم قوی باشه، یادشون میاد که حدوداً ده دوازده سال قبل هم چفیه مد شده بود و به عنوان روسری، دخترها سرشون میکردن. اما این چفیهای که الان به عنوان شالگردن توی تهران مد شده، دقیقاً پارسال توی اروپا مد بوده. از خیلی از اینهایی که از رنگهای مختلفش هم استفاده میکردن، اگه میپرسیدین اسم این شال چیه، نمیدونستن. مسأله خیلی سادهتر از این حرفهاست. این چفیهها هم تولید چینه و اصلاً هیچ ربطی نداره به اعراب.
حالا با این اتفاقات بستگی داره که از چه زاویهای به ماجرا نگاه کنیم. برای مثال این خبر رو بخونین که فروردین ماه امسال توی بازتاب منتشر شد: ورود چفیه به سالنهاى مد لباس جهان.
متن خبر یک طوری تنظیم شده که به نظر میاد این موضوع باعث افتخاره. اما الان فردا نیوز این طوری تیتر زده و البته جهان نیوز این طوری: چفیه بر گردن رپهای تهرانی! من نمیفهمم این موضوع چه ربطی داره به رپها!
این جریان پوشیدن چفیه البته چندان هم منحصر به ایران نیست. خرداد ماه امسال هم این موضوع باعث دردسر برای خانوم راشل ری شد که در یک آگهی تبلیغاتی برای شرکت دانکین دوناتز بازی کرده بود (تبلیغی برای قهوه یخی).
واقعاً چرا باید هر از هر چیزی یه جنجال رسانهای درست کنن بعضیها؟
خب عزیز من اون بعضیها باید اصولن و کلن این جنجالها رو بسازن تا بالاخره اون تهش یه چیزی به اینا بماسه دیگه …
نیستی ایران که ببینی واسه «خداد عزیزی» بیچاره چه جنجالی دُرُس کردن… البته حتمن خوندی دیگه…
گفتی بسیج یاد یکی از سخنان امام افتادم…
ایشون گفته بودن خرمشهر رو خدا آزاد کرد و حالا بسیجیا مدعی شدند که… بگذریم ((((((=
اینکه بعضیها فکر میکنن حق دارن واسۀ نحوۀ لباس پوشیدن دیگران تعیین تکلیف کنند، خودش جای سواله و البته قابل بررسی.
فکر میکنم ما یکی از نادر ملتهایی باشیم که در فرهنگمان «هنوز» بعضی «لباس»ها مقدس محسوب میشن.
یک نگاهی به اینکه کدام لباسها مقدس محسوب میشن، راه را برای یک نشانهشناسی به سبک ساختارگراهایی مثل «بارت» باز میکند:
لباس «نظامی»
لباس «روحانیت»
و البته لباس «پزشکی»
این آخری (لباس پزشکی) شاید در نگاه اول متفاوت به نظر برسد، ولی اگر با آموزههای «بارت» به آن نگاه کنیم، باز هم بازماندۀ یک «نگاه بدوی» (احترام به کسی که نیروی شفابخشی دارد) هست که هنوز در ناخودآگاه جمعی ما حضور دارد.