پیشدرآمد: این گفتوگویی است که توسط صادق جم در وبلاگ وبنوشت انجام شده است:
بیش از چهار ماه از آخرین فیس آف منتشر شده میگذرد. در این مدت با مشورت دوستانی که قبلاً در فیسآفها شرکت کرده بودند و پرسوجو از صاحب نظران بر آن بودیم تا شکل جدید و حرفهایتری به فیسآف بدهیم. نتیجه بررسیهای به عمل آمده این شد که فیسآف از این پس با شرایطی جدید برگزار شود:
- برخلاف نسخه قبلی، این بار Face Off به معنای واقعی کلمه برگزار میشود. بدین صورت که دو وبلاگنویس به یکدیگر معرفی میشوند و برای همدیگر سوال طرح میکنند و حتی به پاسخهای یکدیگر گیر میدهند!
- پرسش و پاسخها منتشر میشوند و مخاطبین با توجه به سوالات طراحیشده و پاسخهای ارائهشده، از طریق نظرسنجی برنده فیسآف را تعیین میکنند.
امیدوارم این تغییرات به بهتر شدن فیسآفها کمک کند و رضایت مخاطبین عزیز را نیز فراهم آورد.
بهعنوان نخستین مهمانان نسخه جدید فیسآف، میزبان نیما اکبرپور (نویسنده وبلاگ عصیان) و پژمان دشتینژاد (نویسنده وبلاگ یه وجب خاک اینترنت) هستیم.
نیما اکبرپور (نویسنده وبلاگ عصیان) خودش را اینگونه معرفی میکند:
“نیما اکبرپور، بلاگر، خبرنگار، برنامهساز تلویزیونی و مجری شغلهاییه که این روزها بهش مشغولم. قبلش هم شغلهای متعددی داشتم. از کافینت تا مدیر فروش و طراح وب و این جور چیزها. مهندسی کامپیوتر و نرمافزار خوندم توی دانشگاه آزاد لاهیجان. با دیپلم تجربی رفتم یه رشته فنی مهندسی. این خودش به اندازه کافی مخ درب و داغون میخواد. رفتم دانشگاه در حالی که تا اون موقع دست به یه کامپیوتر هم نزده بودم. اون موقعها مثل الان کامپیوتر توی هر خونه نبود. عرض کنم که مجردم و ۳۴ سالم تازه تموم شده و فعلا هم قصد ادامه تحصیل دارم (از این کلاسها که میذارن دخترهای دمبخت. این از اونا بود). توی وبلاگم هم توی این هفت هشت سال همه چیز نوشتم. از غرغر و روزنوشت و شعر و داستان کوتاه و خاطره بگیر تا آیتی و موسیقی و کتاب و فیلم. هر تجربه قابل گفتنی رو که توی زندگیم داشتم ریختمش اون تو. “
پژمان دشتی نژاد (نویسنده وبلاگ یه وجب خاک اینترنت) سایبرپژمان برای معرفی خودش، ما را به صفحه “درباره من” وبلاگش ارجاع داد:
“من پژمان هستم. از نخستین وبلاگنویسهای زبان فارسی. همان زمانی که تعداد وبلاگهای فارسی به تعداد انگشتهای دو دست میرسید! وبلاگ من همیشه تحت نام یه وجب خاک اینترنت نوشته شده است…
سه سال و نیم در کشور امارات زندگی کردهام و مدرک لیسانس فنآوری اطلاعات را با درجه بسیار ممتاز دریافت کرده ام… قبل از اتمام تحصیلات لیسانس در دوره فوق لیسانس دانشگاه سلطنتی استکهلم قبول شدم و چندی نگذشت که برای همیشه کوله بارم را از ایران بستم. رشته فوق لیسانس من شبکههای کامپیوتری است و در زمینه امنیت اطلاعات کار کردهام. من دارای تحصیلات بازرگانی هم هستم و در واقع بیش از آنکه به مهندسی علاقهمند باشم به دنیای بازرگانی و تجارت آنلاین و وب ۲.۰ علاقه مندم از این رو اخبار مربوطه را کاملا پیگیری میکنم.
من از تاریخ ماه مه ۲۰۰۷ در شرکت آرزوهایم (گوگل) مشغول به کار شدم و مهمان مردم دوبلین. شغل من در گوگل نگاهداری و مراقبت از سیستمهای کنفرانس از راه دور بوده است. پس از حدود یک سال کار در گوگل و تاثیر عمیق آن بر بینش کاری من، به دلایل بسیار به استکهلم باز گشتم. از جمله اصلیترین این دلیلها، رغبت بسیار زیاد من برای تاسیس شرکت و استارتاپ خودم بوده است. این در حالیست که در همین بین بعد از دو ماه چانهزنی با شرکت اریکسون موفق شدم که پروژهای که در سر داشتم را با آنها به مذاکره بگذارم و در حال حاضر هم چند ماهی است که در شرکت اریکسون به عنوان پژوهشگر در مقر اصلی آن در استکهلم مشغول به کار هستم. زمینه تحقیق من امنیت تلفنهای هوشیار یا همان “اسمارتفونها” و چگونگی هک کردن آنهاست!”
همانگونه که در ابتدا اشاره شد، ما از نیما و پژمان خواستیم تا از همدیگر سوالاتی بپرسند و به سوالات یکدیگر پاسخ بدهند:
نیما اکبرپور: پژمان از موقعی که وبلاگنویسی رو شروع کردی، کلی تغییر کردی. قبلا بیشتر از خودت مینوشتی و الان بیشتر از کارت. قبلا یه پسر شیطون پشت اون وبلاگ نشسته بود و الان یه جنتلمن! اسمش خودسانسوریه؟ یه کم توضیح بده دربارهش.
پژمان دشتینژاد: دغدغه هایم تغییر کردهاند. سنم بالاتر رفته است و پرتجربهتر شدهام. شاید کمی محتاطتر در نوشتههایم شدهام و بعله راجع به بسیاری از احساسات درونیم نمینویسم. همچنین دیدم نسبت به وبلاگنویسی عوض شده است.
پژمان دشتینژاد: آیا تحصیلات دانشگاهی به درد زندگی کاری تو خورده است؟
نیما اکبرپور: تحصیلاتم تو رشته کامپیوتر تأثیر مستقیم نذاشته توی کاری که دارم انجام میدم. درس خوندن اما میتونه جهت کلی مسیر زندگی رو تعیین کنه. این که توی این رشته درس خوندم به هر حال باعث شد تا بیشتر وقتم با کامپیوتر پر بشه و در نهایت هم بتونم خبرنگاری رو باهاش تلفیق کنم.
نیما اکبرپور: مدتهاست که میگن توی گوگل بودی. چند ماه اونجا بودی؟ چرا رفتی گوگل و اصلاً چرا اومدی بیرون؟ آیا دوره آموزشی، کارآموزی یا چیزی شبیه این بود یا رسماً کارمند گوگل بودی؟ اونجا چیکار کردی؟
پژمان دشتینژاد: به اندازه کافی راجع به گوگل و احوالاتم در وبلاگم نوشتهام. یه مدت من گوگل رو ول نمیکردم حالا مثل اینکه گوگل نمیخواد من رو ول کنه. فعلا دغدغه من استارتاپم هست تا پیشینه گوگل و یا تجربه کاری در اریکسون و تحصیلاتم در دانشگاه!
پژمان دشتینژاد: سختترین شکست کاریت تا کنون چه بوده است؟
نیما اکبرپور: توی کارهایی که قبلاً انجام دادم اتفاقات بدی برام افتاد. اما اسمشون رو شکست نمیذارم. من یک سال و نیم کافینت داشتم که به خاطر سرقت همه چیزم از دست رفت. بعدش هم با یکی از دوستام شرکت طراحی سایت رو هاستینگ راه انداختیم که به خاطر اتفاقاتی مجبور شدم بعد از یک سال و نیم از اونجا بیام بیرون بدون این که سرمایهای باهام همراه شده باشه. اما همهشون تجربههای تلخ اما مفیدی بودن. خیلی چیزها یاد گرفتم. اصلاً میتونم بگم که اگه اون اتفاقات برام نمیافتادن، به مسیری که دوست داشتم و دارم کشیده نمیشدم و الان اینجا نبودم.
نیما اکبرپور: یه چند تا نوشته داشتی که از خوانندههات خواسته بودی تا مشکلاتی رو که درباره گوگل فارسی به نظرشون میرسه، بهت بگن تا انتقالشون بدی به مسؤولان. چی شد نتیجهش؟
پژمان دشتینژاد: من تا آنجا که تونستم کار رو پیگیری کرده ام. در شرکتهای بزرگ پروسه یک کار یا بازخورد به آن سرعتی نیست که فکر میکنید. از سویی احتمالا قضیه پیگیری مصادف با بیرون آمدن من از گوگل بوده که دیگه امکان دسترسی من رو به مورد مربوطه نمیداده.
پژمان دشتینژاد: سختترین پروژهای که تاکنون به تو پیشنهاد شده و با موفقیت انجام دادهای چه بوده؟
نیما اکبرپور: بین کارهایی که انجام دادم، سختترینهاش اونهایی هستن که الان دارم انجام میدم. توی کار جدیدم مدیوم، تصویره و من چندان تجربهای درباره اون نداشتم تا پیش از این. اما الان که چند ماه گذشته فکر میکنم دیگه انجام این کارها به سختی قبل نیست. معمولاً همه کارها اینطورن. اولش سختن و به تدریج راحتتر میشن. تا زمانی که کلاً جهت رو عوض میکنی.
نیما اکبرپور: تو حوزه کامپیوتر بیشتر دوست داری یه نویسنده – معلم باشی؟ خبرنگار باشی؟ یا تاجر؟
پژمان دشتینژاد: هیچکدام. من دوست دارم کارآفرین باشم. هدف اصلی من هم پول نیست بلکه ارزش آفریدن است.
پژمان دشتینژاد: اگر قرار باشد یک نامزد مجازی درست کنی، آواتارش چگونه شکلی خواهد داشت؟
نیما اکبرپور: عجب سؤال پیچیدهای! من ترجیح میدم نامزد قابل لمس درست کنم تا مجازی. اما از نظر شکل و قیافه به نظرم یه جوری طراحی میکنم که عاشقش نشم.
نیما اکبرپور: کدوم یکی از این جملات رو برای نوشتن تو وبلاگت انتخاب میکنی؟
الف- یه سر رفتیم کرمان. کلی با بلاگرهاش حال کردیم.
ب- برای برگزاری یک نشست در زمینه کارآفرینی به کرمان رفتیم و از مصاحبت با دوستان کرمانی کلی لذت بردیم.
ج- کرمان خوش گذشت در حد تیم ملی. برو بکسش اند باحالن.
پژمان دشتینژاد: بسته به حال و هوام داره اما اصولا جمله الف رو می پسندم. کلا با جملات عصا قورت داده سنخیتی ندارم.
پژمان دشتینژاد: آیا وبلاگ مخفی داری که با اسم مستعار در آن بنویسی؟
نیما اکبرپور: نه هیچ وقت وبلاگ مخفیای نداشتم. چند باری وبلاگهای دیگه ساختم که توشون به انگلیسی یا فرانسه نوشتم اما بعد از چند پست تعطیلش کردم.
پژمان، دو سوال بیشتر از نیما اکبرپور پرسید!
پژمان دشتینژاد: چرا به فارسی می نویسی؟ چرا به انگلیسی نه؟
نیما اکبرپور: اتفاقاً چند وقتی هست که در انتهای نوشتههای وبلاگم یک خلاصه به انگلیسی هم مینویسم. اما هنوز راه زیادی دارم تا روان نوشتن به انگلیسی. اما دارم سعی خودم رو میکنم.
پژمان دشتینژاد: ۵ وبلاگ مورد علاقهات رو بگو و دلیل هر کدام رو هم ذکر کن.
نیما اکبرپور: وبلاگهای مورد علاقه من در طول زمان تغییر میکنن. در حال حاضر یکی از وبلاگهای مورد علاقه من وبلاگ آقا اجازه هست به خاطر نگاه سفرنامهای یک آدم دنیادیده. یکی دیگر وبلاگ یک پزشک به خاطر این که برای من مثل یک مجله پر از اطلاعات مختلفه. کیبرد آزاد چون جادی بدون این که خودش رو مخفی کنه درباره آزادی بیان مینویسه و البته روزنوشتهاش رو هم دوست دارم. گارفیلد دات آی آر که البته وبلاگ محسوب نمیشه اما رفتار این گربه و صاحبش برای من بسیار جذابه مخصوصاً وقتی که داره توسط یه آدم خوشذوقی به فارسی ترجمه میشه. و وبلاگ خواب بزرگ سروش روحبخش که هم همکارم بوده و هم این که توش میشه از افکار پراکنده اما خوش یه آدم کنجکاو چیزهای زیادی خوند که دوست داره اونها رو با بقیه به اشتراک بذاره.
نظرسنجی:
به نظر شما کدام وبلاگنویس پرسشهای بهتری طرح کرده است و پاسخگوتر بوده است؟ شما وبلاگ کدام یک از شرکتکنندگان در فیس آف دوازدهم را بیشتر میپسندید؟ و…
با توجه به پرسشهای بالا و شرکت در نظرسنجی زیر، برنده Face Off 12 را انتخاب کنید.
این نظرسنجی به مدت یک هفته از تاریخ انتشار فیسآف باز خواهد بود، و نتایج آن در پایان هفته قابل رویت خواهد شد.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.