چند وقت پیش داشتم با خودم فکر میکردم که پدیدهای به نام اعلام وضعیت یا همون استتوس چقدر توی ادبیات و گفتارمون تأثیر گذاشته. شاید شما هم بدونید که داستان توییتر از ایده استتوسهای یاهومسنجر شروع شد. استتوسها هم از یک اعلام مشغول بودن یا آزاد بودن شروع شدند اما کمکم عبارتهای دیگهای هم بهشون اضافه شد. وضعیتهایی مثل این که «دارم تلفنی حرف میزنم» یا «پشت میزم نیستم» یا «رفتم بیرون» و چیزهایی از این قبیل.
بعدتر هم که به جای انتخاب از بین چند گزینه، این امکان ایجاد شد تا هر کسی استتوس خودش رو بنوبسه. داستان همین طور ادامه پیدا کرد تا جایی که وقتی یه آهنگی گوش میکردی، میشد با اضافه کردن افزونه کاری کرد تا اسم آهنگ و خوانندهش به طور خودکار توی استتوست نمایش داده بشه.
برای نوشتن استتوس فضای چندانی در دسترس نبود. باید منظورت رو توی یک خط و با چند واژه بیان میکردی. این ایدهای بود که در نهایت منجر به ساخت سایتی مثل توییتر شد و پدیدهای به نام میکروبلاگ یا ریزبلاگ شکل گرفتند. این ایده چون چیز جالبی بود، توی سایتهای دیگه هم از جمله فیسبوک پیاده شد. البته دیگه محدودیت ۱۴۰ نویسهای توییتر رو نداشت.
چند روز پیش که داشتم نگاهی میانداختم به توییترهای ملت و استتوسهای فیسبوکی، متوجه شدم که چه بستر مناسبی فراهم شده تا همه کوتاهنویسی رو تمرین کنند. در نهایت هم همه این عوامل دست به دست هم داده تا سادهگرایی (مینیمالیسم) و کاریکلماتور و طنز و جوک و کوتاهنویسی توی ادبیات بهینه بشه. البته نباید انکار کرد که همهگیر شدن پیامک هم موازی با این مسأله بیتأثیر نبوده. هر چه که هست، یک جور ادبیات آنلاین شکل گرفته که میشه گفت شده مصداق «کم گوی و گزیده گوی چون دُر»!
این مسأله که ادبیات مکتوب ما در طول ده سال گذشته از کتابها و روزنامهها و مجلاتی با نثر شسته و رفته عبور کرده و میزان تولید نوشتار فارسی چندین برابر شده، قابل انکار نیست. مهم اینه که بخشی از ادبیات ما که لابهلای دفترچههای خاطرات گم میشد و روایت تاریخ و ادبیات شفاهی مردم کوچه و بازار و همگان بود، در طول دهه اخیر داره ثبت میشه. اون هم توی یک بایگانی نامیرا که تا ابد باقی میمونه.
بررسی چنین مسألهای در تخصص من نیست اما مطمئناُ از مواردی هست که کارشناسان ادبیات و زبانشناسی و جامعهشناسی و مردمشناسی میتونن روش پژوهش کنند و دهها جلد کتاب بنویسند.
آره این مسأله رو به وضوح میشه دید حتی توی صحبت کردن و مکالمات روزانه هم همین طوره، مخصوصا در مورد گیکها
من اعتقادم بر این هست که فیسبوک به دو دلیل عمده شکل گرفت. اول اینکه شبکههای حقیقی واقعی در جوامع امروزی شکل گرفتهاند و این بستر اجتماعی یا این نیاز برای بوجود آمدن شبکههای مجازی وجود داشت. دوم اینکه در طی روند تکامل وبسایتهایی مثل یاهو بود که به فیسبوک و توییتر رسیدیم.
استتوسنویسی، حتی به صورت شبکهای، ابتدا در یاهو پدید آمد.
مطلب جالبی بود. سایت فارسی شهری هم این امکان رو به وجود آورد که ادبیات شفاهی و روزمره مردم به صورت لحظهای و توسط خود مردم مستند بشه. امکانی که قبل از وب و اینترنت وجود نداشت.